خلقت آسمانها وزمین در6روز

فهم برخی از آیات قرآن و نیز بعضی از روایات معصومین علیهم السلام نیازمند تدبر و تعمق در محتوای آن ها است و بعضا نیازمند تخصصی که همراه با ممارست در آن ها باشد.
شبهه تناقض بین در آفرینش آسمان ها و زمین

پرسش:
آسمان‌ها و زمین در 6 روز آفریده شدند یا 8 روز؟ برابر آیات اعراف: 54 و هود: 7، آفرینش آسمان‌ها و زمین در شش روز انجام شده؛ اما در آیات 9 تا 12 سوره فصلت، عدد هشت بیان شده است! آیا این تناقض نیست؟
 

پاسخ:
فرض کنید مادر شما یک بار بگوید: امروز شش ساعت وقت گذاشتم تا اتاق‌ها و آشپزخانه را تمییز کنم؛ و بار دیگر بگوید: امروز دو ساعت برای نظافت آشپزخانه، چهار ساعت برای مرتب کردن اتاق‌ها و دو ساعت برای نظافت حیاط و انباری وقت گذاشتم. آیا این دو جمله با هم متناقض هستند؟ خیر؛ چون نه‌تنها کارها در این دو جمله تغییر کرده، بلکه در جمله دوم کارهای بیشتری نیز بیان شده است. در جمله اول تمییز کردن اتاق‌ها بود، اما در جمله دوم مرتب کردن آن‌ها؛ چنانکه برخلاف جمله اول که فقط درباره آشپزخانه و اتاق‌ها بود، جمله دوم افزون بر آن دو، شامل حیاط و انباری نیز می‌شود و طبیعتاً باید زمان بیشتری بیان شود.
آیاتی که در بالا مورد اشاره قرارگرفته‌اند نیز دقیقاً به همین شکل هستند. مطابق برخی از آیات، خداوند آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفریده است؛ (1) اما در ‌آیات 9 تا 12 سوره فصلت:
-اولاً اصلاً اسمی از آفرینش آسمان‌ها نیامده و منظور از﴿فَقَضٰاهُنَّ﴾ هفت‌تا کردن آسمان است؛ یعنی آسمان قبلاً خلق‌شده بوده اما خداوند با تبدیل آن به هفت‌آسمان، خلقت آن‌ها را تکمیل کرده و به پایان رسانده است. (2)
-ثانیاً در این آیات افزون بر زمین، به کوه‌ها، برکات و مواد غذائی روی زمین نیز اشاره شده و هشت روز برای آفرینش همه این امور و هفت تا شدن آسمان است؛

بنابراین، دو زمان بیان‌شده برای یک موضوع نیست تا تناقضی در کار باشد:
قضیه 1: آفرینش آسمان‌ها و زمین در 6 روز بوده است؛
قضیه 2: آفرینش زمین، کوه‌ها، برکات و مواد غذائی و همچنین هفت تا شدن آسمان در 8 روز بوده است. (3)

 

 پی‌نوشت‌ها:
1. مراد از «یوم: روز» در چنین ‌آیاتی به معنای زمان از صبح تا شب یا یک شبانه‌روز نیست؛ چراکه هنوز خورشیدی آفریده نشده بوده تا روز بدین معنا وجود داشته باشد. (زمخشرى، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل، بیروت، دارالکتاب العربی‏، چاپ سوم، 1407 ق، ج‏3، ص 288: «یعنى فی مده: مقدارها هذه المدّه، لأنه لم یکن حینئذ نهار و لا لیل‏») به باور طبرسی مراد از دو روز مقدار دو روز است؛ طبرسى، فضل بن حسن، ‏مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، 1372 ش، ج‏9، ص 6: «أی فی مقدار یومین‏». به باور طباطبایی روز در چنین ‌آیاتی به معنای پاره‌ای زمان است. اطلاق روز بر پاره‌ای از زمان هم در کلام عرب و هم در قرآن شایع است؛ مانند: ﴿ وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ و‌ فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَیَّامِ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ﴾؛ طباطبایى، سید محمدحسین،‏ المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، چاپ دوم، 1390 ق، ج‏17، ص 362. در روایتی از امام باقر علیه‌السلام نیز آمده است که مراد از «سته ایام»، «سته اوقات» است، قمى، على بن ابراهیم‏، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب‏، چاپ سوم، 1363 ش، ج‏1، ص 236.
2. طبرانى، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، اربد اردن، دارالکتاب الثقافی‏، چاپ اول، 2008 م، ج‏5، ص 422؛ طوسى، محمد بن حسن‏، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، بی‌تا، ج‏9، ص 111.
3. برخی معتقدند که چهار روز آیه دهم سوره فصلت، شامل دو روز آیه نهم نیز می‌شود و درنتیجه، مجموع روزها شش می‌شود و نه هشت؛ لذا هیچ تناقضی وجود ندارد. مشابه این تعبیر در زبان عربی و حتی زبان فارسى نیز وجود دارد. برای نمونه گفته مى‌‏شود: از تهران تا مکه ده روز و تا مدینه یازده روز طول مى‏‌کشد. همان‌طور که مشخص است یازده روز تا مدینه شامل آن ده روز تا مکه نیز می‌شود؛ یعنى از تهران تا مکه ده روز و از مکه تا مدینه یک روز؛ مکارم شیرازى، ناصر و جمعى از نویسندگان، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ 10، 1371 ش، ج 20، ص 224.
 

خداوند قادر و عالم و داناي مطلق است. نه به ياور احتياج دارد و نه براي اراده اش مانعي است

خداوند قادر و عالم و داناي مطلق است. نه به ياور احتياج دارد و نه براي اراده اش مانعي است و نه براي امر، احتياج به فكر و تامل دارد. زيرا همه چيز در محضر او حاضر است و بر همه چيز احاطه دارد، با توجه به اين مقدمات، هر گاه اراده كند، به محض اراده و امر بر ايجاد،موجود مي شود  حتي اينكه فرموده:" إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ"، از باب تنگناي لفظ است وگرنه خدا وقتي وجود چيزي را اراده كند، به صرف اراده، ايجاد مي شود و ديگر احتايج به گفتن لفظ "كن" نيست.

اين از جهت اراده خدا، اما عوالم وجود هر كدام اقتضاءات و ظرفيت هايي دارند، از جمله عالم ماده كه ظرفيت آني و دفعي در آن نيست. وجود يافتن موجود به تدريج و زمان نيازمند است. اين نياز به تدريج، در امر ايجادي خدا نيست ،بلكه در وجود يافتن موجود است، زيرا اگر وجود يافتن آن در ظرف زمان و مكان و تدريج  نباشد، ديگر مادي و مربوط به اين جهان نيست، بلكه غير مادي و مربوط به جهان هاي ديگر است. بنا بر اين هر موجودي از جهت ارتباطش با خدا محتاج ايجاد است كه آني است  حتي گفتن آني غلط است، زيرا "آن" يك مدت بسيار كوتاه است، در حالي كه در اراده ايجادي خدا زمان حتي بسيار كوتاه و لحظه هم دخيل نيست.

 اراده خدا همان و ايجاد شدن همان، اما وجه دوم مربوط به وجود يافتن و قبول وجود توسط او است كه متناسب با ظرفيتش مي باشد. موجودات اين جهان ظرفيت وجود يافتن دفعي ندارند. بايد در ظرف تدريج وجود يابند. اگر ظرف زمان و مكان را از آنان بگيريم، ديگر دنيايي نيستند.

در  دنيا اراده خدا بر اين قرار گرفته كه موجود شدن از طريق اسباب و مسببات و آماده شدن شرايط و لوازم باشد. تدريج يعني سامان يافتن اين شرايط و لوازم در ظرف زمان تا وجود پيدا شود. به همين جهت فرموده اند: خدا ابا دارد از اين كه اشيا را جز بر مدار اسباب جاري كند.(1)

بنا بر اين سنت خدا در  دنيا اين است كه هر چيزي از مجراي طبيعي و از طريق سبب خود ايجاد شود و خلقت خارج از اين نظام نباشد.(مگر در موارد محدود براي نشان دادن قدرت خود و پيامبران و...).

مساله بعد اين كه  آفرينش اگر در يك لحظه مي‏بود، كمتر مي‏توانست از عظمت و قدرت و علم آفريدگار حكايت كند، اما هنگامي كه در مراحل مختلف، و چهره‏هاي گوناگون، طبق برنامه‏هاي منظم و حساب شده، انجام گيرد، دليل روشنتري براي شناسايي آفريدگار خواهد بود، في المثل اگر نطفه آدمي در يك لحظه تبديل به نوزاد كامل مي‏شد، آن قدر نمي‏توانست عظمت خلقت را بازگو كند، اما هنگامي كه در طي 9 ماه، هر روز در مرحله‏اي، و هر ماه به شكلي، ظهور و بروز كند مي‏تواند به تعداد مراحلي كه پيموده است نشانه‏هاي تازه‏اي از عظمت آفريدگار بدست (2)

براي اطلاع بيش تر به ترجمه الميزان، ج‏1، ص 394 و ج‏17، ص: 173-170 مراجعه كنيد.

پي نوشت:

1. كليني، كافي، پنجم، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش، ج1، ص183.(ابي الله ان يجري الاشياء الا باسباب).

2. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه، ج 6، ص 203.