دیدن خدا

پرسشگر محترم! اين مسئله، طبيعي است؛ زيرا شما اطلاع و آگاهي محدودي داري و وقتي با آياتي كه به موضوعات جديد و ناشناخته اشاره مي كند، بر مي خوري، از روي حس كنجكاوي سؤال ها و ابهام هايي در ذهن شما نقش مي بندد.

اين سؤال ها و ابهام ها نه نشانه شيطاني بودن نفس شما، بلكه نشانه سلامت و آگاهي طلبي شما است. بايد با مطالعه ترجمه آيات و تفاسير فارسي روان، به جواب اين سؤال ها دست پيدا كني تا روح و روانت آرامش پيدا كند. البته اگر به تلاوت آيات ادامه دهي و سعي در خواندن و فهميدن ترجمه آيات به كمك ترجمه هاي مناسب موجود مثل ترجمه آيت الله مكارم شيرازي و... ، داشته باشي و به تفاسيري مثل تفسير نمونه هم مراجعه كني، نور فهم و علم به قلب شما تابيده و همه زواياي آن را روشن مي كند و از دلهره و ترس و ترديد و... نجات مي يابي.

اما توضيحاتي مختصر در مورد موضوعاتي كه بدان ها اشاره كرده اي:

عذاب بي پايان خدا براي كافران و ظالمان مستكبري است كه آگاهانه راه ظلم و كفر را برگزيده و به ستيز با خدا و بندگان خدا پرداخته و حق و عدل و احسان را يكسره رها كرده و سراسر گناه و ظلم شده اند. به بعضي آيات در اين زمينه توجه كنيد:

- «وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»؛ (1) «و كساني كه كافر شدند و آيات ما را دروغ پنداشتند، اهل دوزخ اند و هميشه در آن خواهند بود».

- «بَلي‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»؛ (2) «آري، كساني كه كسب گناه كنند و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آن ها اهل آتش اند و جاودانه در آن خواهند بود».

- «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون»؛ (3) «و آن ها كه آيات ما را تكذيب كنند و در برابر آن تكبّر ورزند، اهل دوزخ اند، جاودانه در آن خواهند ماند».

طبيعي است چنين افرادي كه رجس و پليدي و سياهي و تباهي تمام وجودشان را فرگرفته، تا ابد صلاحيت و شايستگي اي براي ورود به بهشت پيدا نمي كنند و بايد جاودانه در جهنم بمانند.

اما آسمان ها: خلقت خداوند، نامتناهي است و مراتب مادي و غير مادي دارد كه ما از آن مراتب آگاهي نداريم. آسمان هاي هفتگانه اشاره به مراتب خلقت خدا است كه آسمان اول، همين جهان مادي است كه ما در آن ساكن مي باشيم و پايين ترين مرتبه خلقت است. آسمان هاي بعدي، مراتب بالاتر خلقت اند و ممكن است مادي و محتاج فضا و جا و مكان نباشند تا در فضايي غير از اين فضا قرار گيرند، و يا ممكن است كه آن ها خلقت غير مادي داشته باشند و با اين عالم تزاحم نداشته و در باطن اين عالم قرار گيرند.

خداوند به وجود آن ها كه به اجمال حكايت از عظمت خلقت و خالق دارد، اشار ه كرده است تا ما را به اين عظمت توجه دهد.

عالم خلقت، مخلوق و آيت خدا است و خداي بي نهايت و نامحدود، مخلوق بي نهايت و نامحدود دارد و عظمت و گستره خلقت را جز خدا نمي داند. ما هر چه غور كنيم، فقط به گوشه هايي از خلقت خدا به صورت اجمالي آگاهي مي يابيم.

اما ديدن خدا:

خداوند جسماني نيست كه در اين دنيا يا آن دنيا با چشم سر ديده شود؛ ولي آيات و نشانه هايش در همه جا گسترده است و بندگان خدا در اين آيات و نشانه ها خدا را مي بينند و مرتبه اي از علم و يقين است كه "لقاي خدا" گفته مي شود و بعض بندگان خاص خدا در اين دنيا به اين مرحله مي رسند و بسياري نيز در آخرت و در بهشت به اين مرتبه نايل مي گردند.

بنابراين، ديدار خدا با چشم سر هيچ وقت ممكن نيست؛ بلكه مراد، ديدن خداوند با چشم دل است.

اگر به تلاوت آيات ادامه دهي و با ترجمه و تفسير آيات مأنوس گردي، به خواست خدا نور معرفت به قلبت مي تابد و همه شك و شبهه هايت رخت بر مي بندد.

 

پي نوشت ها:

1. بقره (2)، آيه 39.

2. بقره (2)، آيه 81.

3. اعراف (7)، آيه 36. 

فطرت هر انساني با مشاهده آيات الهي در سراسر گيتي، خداي متعال را به وضوح حس كرده او را باور مي كند.

خدا آگاهي در نهاد هر بشري به گونه ناخود آگاه وجود دارد و هنگامي كه انسان دست نياز خود را  به آسمان بر مي كشد، معرفتي از شعاع ملكوت با زيبا ترين جلوه در دست نياز طالب ظاهر مي شود.

اين بيان حق است:

"وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ"(1)

مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بي‏نياز و داناست!

به هر كجا روي كني  و به هر كوي روي، خانه دلبر بيني و غنچه  عاشقي چيني.

كافي است كه بخواهي كه او را بخواهي! كه او خود خواهد آمد و تو ميزبان حس او خواهي شد،نه كه به خواندن آيتي از قرآن و گذر دعايي در دل اما با دل غافل، حسي بر چيني و شوقي بر گيري.

خداي متعال در همه جا حضور دارد و اگر خودت را گم نكني پيدا و از جلوه و جمالش متجلي خواهي شد و آن  گاه است كه تمام حواست از محسوسات به دور شده، با حسي برتر او را در خواهي يافت.

ميان طلب و حس، ملازمه اي آشكار و حس نتيجه طلب است.

با اين حال مطابق با طلب پرسشگر به چند نمونه از آياتي كه مي توان با تامل در آن، خداي را با بهترين وجه حس كرد از جمله آيه اي كه بيان كرديم، اشاره مي كنيم .

1. "وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ"(2)

مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بي‏نياز و دانا است.

وقتي به هر جا رو كنيم، او را مي يابيم يعني او در همه جا حضور دارد و حواس ما را به خود مشغول مي كند، پس جايي نمي توان يافت كه در كمين حواس ما قرار گيرد و او از كمان محيط دور! فقط كمي دقت لازم است كه به  خود آييم.

2. "هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوي‏ عَلَي الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فيها وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ" (3)

او كسي است كه آسمان ها و زمين را در شش روز (شش دوران‏)آفريد سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبير جهان پرداخت) آنچه را در زمين فرو مي‏رود مي‏داند، و آنچه را از آن خارج مي‏شود و آنچه از آسمان نازل مي‏گردد و آن چه به آسمان بالا مي‏ رود و هر جا باشيد او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام مي ‏دهيد بينا است!

شاهد مثال در اين نكته است: "هر كجا باشيم او با ما است."

اين "هر كجا باشيم" در نگاه خدا هيچ حد و مرزي ندارد.

فقط  به كمي دقت نياز است كه او را با تمام وجود حس كنيم اگر ما هم نخواهيم با او باشيم. اما او با ما است.

3. "وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ" (4)   

ما آدمي را آفريده‏ايم و از وسوسه‏هاي نفس او آگاه هستيم، زيرا از رگ گردنش به او نزديك‏ تريم.

مثال زدن به رگ گردن، به معناي نهايت نزديكي است. يعني نزديك ترين زاويه به حس آدمي. پس انسان به راحتي مي تواند او را حس كند، خصوصا هنگامي كه اين گونه آيات را زمزمه كند.

3. إِنَّ رَبَّكَ لَبِا لْمِرْصادِ (5)

زيرا پروردگارت به كمين گاه است.

هيچ تيري نيست كه در كمين حق از كمان الهي بيرون جهد و خطا رود! 

4."يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ في‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطيفٌ خَبيرٌ" (6)   

پسرم! اگر به اندازه سنگيني دانه خردلي (كار نيك يا بد) باشد، و در دل سنگي يا در (گوشه‏اي از) آسمان ها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را (در قيامت براي حساب) مي‏آورد خداوند دقيق و آگاه است.

5. "هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ"(7)

او خدايي است كه معبودي جز او نيست، داناي آشكار و نهان است، و او رحمان و رحيم است.

داناي آشكار و نهان، معنايي بس گسترده دارد كه شامل همه هستي مي شود. به گونه اي كه هيچ چيزي نمي تواند از ذره بين حق پنهان شود. اين گستره حتي محيط حسّ، خيال، تصور، توهم و... را نيز در بر مي گيرد.

اين حقيقت است كه خدا با چنين توصيفي به راحتي قابل حس است و اين قبيل آيات در وجود هر فطرتي حس خدا جويي را پرورش مي دهد.

نتيجه:

تمام جهان به طور يك پارچه آيت الهي و مظهر جمال اسماء و صفات حق است. كه  با نظر به آن، خدا را مي توان حس كرد. خواندن آيات قرآن نيز اگر با توجه و تدبر باشد،همان حس را به ما خواهد داد كه نمونه هايي از آن ،بيان شد.

درعين حال اگر فطرت ها پاك باشد، حس آدمي بي هيچ مانعي ميزبان خدا خواهد شد. و زمزمه آيات الهي، اين حس را تقويت خواهد كرد.

پي نوشت ها:

1. سوره بقره، آيه 115.

2. همان.

3. سوره حديد، آيه4.

4. سوره ق، آيه 16.

5. سوره فجر، آيه 14.

6. سوره لقمان، آيه16.

7. سوره حشر، آيه 22.

وَ لَمَّا جاءَ مُوسي‏ لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني‏ أَنْظُرْ الیک

«وَ لَمَّا جاءَ مُوسي‏ لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني‏ أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني‏ وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَي الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني‏ فَلَمَّا تَجَلَّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسي‏ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ؛ (1) و هنگامي كه موسي به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!» گفت: «هرگز مرا نخواهي ديد! ولي به كوه بنگر، اگر در جاي خود ثابت ماند، مرا خواهي ديد!» اما هنگامي كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاك قرار داد و موسي مدهوش به زمين افتاد. چون به هوش آمد، عرض كرد: «خداوندا! منزهي تو (از اينكه با چشم تو را ببينم)! من به سوي تو بازگشتم! و من نخستين مؤمنانم!».

حضرت موسي تقاضاي رؤيت قلبي خدا را كرد و خداوند با مثال به ايشان اعلام كرد كه بايد از جبل خوديت خارج شد و آن را مندك و منهدم كرد تا به اين رؤيت نايل شد.

و در مورد حضرت علي در روايت آمده كه از ايشان سؤال شد: «يا أمير المؤمنين هل رأيت ربك حين عبدته؟ فقال: ويلك ما كنت أعبد ربا لم أره، قال: وكيف رأيته؟ قال: ويلك لا تدركه العيون في مشاهدة الابصار ولكن رأته القلوب بحقائق الايمان؛ (2) يا علي آن گاه كه خدايت را عبادت مي كني او را مي بيني ؟

حضرت فرمود: واي بر تو ، من خدايي را كه نبينم ، عبادت نمي كنم. البته خدا را چشم ها نمي بينند بلكه قلب ها حقيقت او را باور دارند».

بنا بر روايت ديگر ايشان فرموده من هيچ چيز را نديدم مگر اين كه خدا را در آن يا قبل از آن يا بعد از آن ، ديدم ( و همه چيز آيينه خدا نما بود). (3)

بنا بر روايت ديگر هم فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا؛ (4) اگر پرده ها برداشته شود ، بر يقين من افزوده نمي گردد».

بنا بر اين براي حضرت علي لقاي خدا حاصل بود و ايشان جبل منيت خود را مندك و منهدم كرده و فاني در خدا بود و خدا را مي ديد. اما ديدن با دل

پي نوشت ها:

1. اعراف (7) آيه 143.

2. كليني ، كافي ، تهران ، اسلاميه ، 1363 ش، ج1، ص 98.

3. محمدي ري شهري ، موسوعه العقايد الاسلاميه ، قم ، دار الحديث ، 1425 ق ، ج 3 ف ص 75.

4. مولي صالح مازندراني ، شرح اصول كافي ، بيروت ، دار احيائ التراث العربي ، 1421 ق ، ج 3 ، ص 173.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.