هدف خلقت انسان

روزها فكر من اين است و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

روزها فكر من اين است و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

 از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به كجا مي روم آخر ننمائي وطنم

مانده ام سخت عجب كز چه سبب ساخت مرا     يا چه بود است مراد وي از اين ساختنم

-1انسان از كجا آمده است:

بر اساس آيات قرآن مجيد و روايات اسلامي براي انسان عالم هايي ترسيم شده است كه عالم ذر و صلب پدر و شكم مادر سه عالمي است كه انسان قبل از اين كه پا به عرصه اين دنيا بگذارد وارد آن مي شود كه البته امتحان در راحتي و سختي در اين دنيا معنا پيدا مي كند

شما به تفاسير ذيل آياتي كه بر عالم هاي1 - ذر 2- صلب پدر 3- شكم مادر اشاره دارد مراجعه نمائيد. (1(

ولي در واقع در جواب شما اين چنين بايد گفت كه نوعي بيان عالم ذر هم مي باشد: خداوند انسانها را برفطرت الهي خلق نموده است و اين قوه خداپرستي را در نهان هر انساني قرار داده است. لذا انسان بايد هميشه در اين فكر و تصور باشد كه منشا و ريشه و اصل او خدايي و خداجويي قرار دارد و به تبع آن در دنيا رفتارهاي خداپسندانه انجام دهد

2- انسان به كجا مي رود:

قيامت سراي باقي همه انسانها است و همه انسانها به آنجا خواهند رفت و در برابر محاكمه عدل الهي به آنچه از رفتارها و گفتارهائي كه در دنيا انجام داده اند بايد مو به مو و ذره به ذره پاسخگو باشند همانطوري كه در اين آيه اشاره شده است

«اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلي‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَديثاً؛(2) اللَّه خدايي است كه هيچ خدايي جز او نيست. به تحقيق همه شما را در روز قيامت- كه هيچ شكي در آن نيست- گرد مي‏آورد و چه كسي از خدا به گفتار راستگوي‏تر است‏ » و يا در اين آيه مي خوانيم « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ،وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ؛(3)پس هر كس به وزن ذره‏اي نيكي كرده باشد آن را مي‏بيند. و هر كس به وزن ذره‏اي بدي كرده باشد آن

را مي‏بيند».

و خوشا به حال انسانهائي كه ملاك زندگيشان در دنيا و هر كاري كه انجام مي­دهند چه از امور واجب ومستحب و ترك حرام و مكروه و چه مسائل اخلاقي و. . . رضايت الهي بوده است همانطوري كه در اين آيه اشاره شده است جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ؛(4) پاداششان در نزد پروردگارشان بهشتهايي است جاويد كه در آن نهرها جاري است. تا ابد در آنجايند. خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند. و اين خاص كسي است كه از پروردگارش بترسد»

3-انسان در كجا هست:

اگر قرآن را باز كنيد خواهيد ديد كه آيات بسياري به سوال شما جواب مي دهد كه انسان در دنيا است و در واقع اگر به خودتان بنگريد بايد گفت: آن چه كه عيان است چه حاجت به بيان است. اما به چند آيه اي كه به دنيا و زندگي پست در آن اشاره مي كند بيان مي كنيم:

وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؛ (5 ) زندگي دنيا، چيزي جز بازي و سرگرمي نيست! و سراي آخرت، براي آنها كه پرهيزگارند، بهتر است! آيا نمي‏انديشيد؟

فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ؛ (6) و (فزوني) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتي فرو نبرد خدا مي‏خواهد آنان را به وسيله آن، در زندگي دنيا عذاب كند، و در حال كفر بميرند!

4- چگونه بايد باشد و چه بايد بكند:

 بر اساس آيات قرآن مجيد و روايات اسلامي در زمينه حكمت و فلسفه آفرينش انسان گفته مي شود كه آدمي براي آزمايش خلق شده است. او به اين جهان آمده كه در صحنه‏هاي مختلف زندگي دنيوي و بر سر دو راهي‏ها با اختيار خود خوبي و زيبايي را انتخاب كند و از زشتي و پليدي دوري نمايد تا نتيجه آزمايش را در سراي ديگر مشاهده كند. در سراي ديگر نيكوكاران كه از عرصه‏هاي آزمون سرافراز بيرون آمده‏اند ، در نعمت‏هاي بهشتي اند و بدكاران ، در جهنم و عذاب الهي به سر مي برند. پس در حقيقت انسان به دنيا آمده است كه آزمايش شود و انساني را كه خداوند خواسته زندگي كند و نتيجه آزمون را ببيند.

 انسان در دنيا براي رسيدن به كمال خلق شده، يعني آمده است كه عمري عبادت خدا كند و پس از آن به سوي معشوق و معبود حقيقي سفر كند و انسان براي پيمودن سير تكامل خويش پا به اين جهان گذارده است. او در اين دنيا آمده است كه پله‏هاي ترقي و كمال را يك به يك طي كند و خود را به كمال نهايي و قرب الهي برساند.

در قرآن كريم در سوره (ص) به فلسفه آفرينش انسان اشاره شده است: «ما خلقنا السّماء و الارض و ما بينهما باطلاً ذلك ظن الّذين كفروا؛. (7) ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آن‏ها است ، بيهوده نيافريديم و اين گمان (كه جهان را بيهوده و بي هدف آفريده‏ايم) گمان انسان‏هاي كافر است».

در اين آيه هدف از خلقت انسان آزمودن او دانسته شده، در سوره ذاريات آمده است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الا ليعبدون؛ (8) و ما جن و انسان را نيافريديم مگر براي آن كه عبادت خدا را به جاي آورند».

 هدف از خلقت انسان آن است كه در فرصت محدود زندگي دنيوي از سرمايه‏هاي وجودي خود بهره گيرد و بيش ترين سودها را به دست آورد، زيرا انسان بيهوده آفريده نشده است.

اين كه انسان در برابر اين خدا و مخلوقات او چه بايد بكند و چگونه رفتارهايي داشته باشد در وصف انسانهاي خوب و ارزشمند اوصافي را در سوره فرقان( 9) مطرح مي كند كه مواردي از اينها اشاره مي كنيم:

1-بندگان (خاص خداوند) رحمان، كساني هستند كه با آرامش و بي‏تكبّر بر زمين راه مي‏روند و هنگامي كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مي‏گويند (و با بي‏اعتنايي و بزرگواري مي‏گذرند)(10)

2-كساني كه شبانگاه براي پروردگارشان سجده و قيام مي‏كنند(11 (

3-و كساني كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف مي‏نمايند و نه سخت‏گيري بلكه در ميان اين دو، حدّ اعتدالي دارند. (12 )

4-و كساني كه معبود ديگري را با خداوند نمي‏خوانند و انساني را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق

نمي‏كشند و زنا نمي‏كنند و هر كس چنين كند، مجازات سختي خواهد ديد! ( 13)

5-و كساني كه شهادت به باطل نمي‏دهند (و در مجالس باطل شركت نمي‏كنند) و هنگامي كه با لغو و بيهودگي برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مي‏گذرند. ( 14)

و نكته مهمي كه بايد در اين زمينه بيان نمود اين كه در آيات متعددي از قرآن كريم انسان ها را به تفكر در خلقت آسمان ها و زمين و محيط پيرامون خود دعوت مي نمايد. تفكر در برخي از موارد آثار اعتقادي و در برخي از موارد آثار اخلاقي دارد:

 - در بُعد اعتقادي، تفكر و سير در خلقت، همانند نگاه كردن به آينه اي است كه انسان را به امر ديگري رهنمون مي سازد؛ يعني مخلوقات، آيه و نشانه اي از حقانيت وجود خدا هستند:

« سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‏؛(15) به زودي نشانه‏هاي خود را در اطراف جهان و در درون جان شان به آن ها نشان مي‏دهيم تا براي آنان آشكار گردد كه او حق است‏».

 در برخي از موارد در وصف انسان هاي عاقل مي فرمايد:

« الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاما وَ قُعُودا وَ عَليَ‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فيِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛(16) همان ها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، آن گاه كه بر پهلو خوابيده‏اند، ياد مي‏كنند. در اسرار آفرينش آسمان ها و زمين مي‏انديشند (و مي‏گويند:) بار الها! اين ها را بيهوده نيافريده‏اي! منزهي تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!»

 - اما آثار ديگري كه در تفكر پيرامون محيط خود وجود دارد، مربوط به بُعد اخلاق است. اثر آن بدين گونه است كه تفكر در احوال گذشتگان و آثار و بناهايي كه از آن­ها به جا مانده، باعث عبرت گرفتن انسان­هاي عاقل مي­گردد.

5- اما سوال آخر شما:

سوال شما مبهم است و درست مشخص نيست كه منظورتان از اين سوال چيست اما شايد منظورتان اين باشد يا برداشت ما از سوالاتان اين باشد كه آيا انساني را كه خداوند با آن اوصاف بسيار خوب و ويژگي هاي ارزنده در قرآن معرفي مي كند با آن انساني را كه علوم بشري روز و جديد مطرح مي كند تفاوتهائي و تضادهائي دارند كه در جوابتان عرض مي كنيم انسان در ديدگاه قرآن و اسلام همان بندگي در درگاه حق است به طوري كه خداوند مطاع و انسان مطيع است و تحت فرمان بايدها و نبايدهائي است كه خداوند بدان اشاره دارد و اعتقاد به اين كه خداوند هميشه صلاح بنده اش را مي خواهد اما انسان در علوم بشري امروز دنبال چيزهايي است كه صلاح در آن نيست و دنبال استيلاي كامل است تا به حد اعلا برسد و زمين را تحت اختيار خويش بگيريد و معنويت رخت بر بندد و انسان محور زمين و زمان در مي­آيد.

در اين زمينه مطالعه كتابهاي استاد شهيد مطهري به ويژه انسان در قرآن و انسان كامل بسيار مفيد است

پي نوشت­ها:

1. اعراف(7) آيه 172- 174؛ طارق(86) آيات 5 تا 7.

2. نساء(4)، آيه 88.

3. زلزله(99)،آيه 7و 8.

4 بينه(98)،آيه 8.

5. انعام( 6)،آيه 32.

6. توبه(9)، آيه 55.

7. ص (38) آيه 27.

8. ذاريات(51) آيه 56.

9. فرقان(25 )آيات 63 تا77.

10. همان ،آيه 63.

11. همان ، (64(.

12. همان ،(67(.

13. همان ، (68(.

14. همان ،(72(.

15. فصلت(41) آيه 53.

16. آل عمران(3) آيه 191.

 

بدون شك هر فرد عاقل و حكيمى كه كارى انجام میدهد هدفى براى آن در نظر دارد

بدون شك هر فرد عاقل و حكيمى كه كارى انجام میدهد هدفى براى آن در نظر دارد، و از آنجا كه خداوند از همه عالمتر و حكيمتر است، بلكه با هيچ كس قابل مقايسه نيست اين سؤال پيش می ‏آيد كه او چرا انسان را آفريد؟ آيا كمبودى داشت كه با آفرينش انسان بر طرف می‏شد؟ آيا نيازى داشته كه ما را براى پاسخگويى به آن آفريده است؟ در حالى كه می‏دانيم وجود او از هر جهت كامل و بى نهايت در بى نهايت است و غنى بالذات. پس طبق مقدمه اول بايد قبول كنيم كه او هدفى داشته، و طبق مقدمه دوم بايد بپذيريم كه هدف او از آفرينش انسان چيزى نيست كه بازگشت به ذات پاكش كند. نتيجتا بايد اين هدف را در بيرون ذات او جستجو كرد، هدفى كه به خود مخلوقات بازمىیگردد، و مايه كمال خود آنها است.(1) در آيات قرآن تعبيرهاى مختلفى در باره هدف آفرينش انسان شده است كه آنها را ذكر مي نماييم: 1- « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»(2) و جنّ و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند. اين آيه تنها روى مساله عبوديت و بندگى تكيه می‏كند، و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهايى آفرينش جن و انسان معرفى مینمايد. 2- «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»(3)؛ او كسى است كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را آزمايش كند كدامين نفر بهتر عمل می‏كنيد. در اينجا مساله آزمايش و امتحان انسانها از نظر حسن عمل به عنوان يك هدف معرفى شده است. 3- «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً»(4): خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريده و از زمين نيز مانند آن خلق كرده است، فرمان او در ميان آنها نازل مى‏شود تا بدانيد خداوند بر هر چيز توانا است، و علم او به همه موجودات احاطه دارد. و در اينجا " علم و آگاهى از قدرت و علم خداوند" به عنوان هدفى براى آفرينش آسمانها و زمين (و آنچه در آنها است كه شامل انسان هم مي شود) ذكر شده است. 4- «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(5)؛ اگر پروردگارت مى‏خواست همه مردم را امت واحده (و بدون هيچگونه اختلاف) قرار مى‏داد، ولى آنها همواره مختلفند مگر آنچه پروردگارت رحم كند، و براى همين (رحمت) آنها را آفريده است. بر طبق اين آيه رحمت الهى هدف اصلى آفرينش انسان است. اندكى تامل در مفهوم اين آيات، و آنچه مشابه آن است، نشان مى‏دهد كه هيچ تضاد و اختلافى در ميان آنها نيست، در واقع بعضى هدف مقدماتى، بعضى متوسط و بعضى هدف نهايى‏اند و بعضى نتيجه آن. هدف اصلى همان" عبوديت" است و مساله " علم و دانش" و" امتحان و آزمايش" اهدافى هستند كه در مسير عبوديت قرار مى‏گيرند، و" رحمت واسعه خداوند" نتيجه اين عبوديت است. به اين ترتيب روشن مى‏شود كه ما همه براى عبادت پروردگار آفريده شده‏ايم، اما مهم اين است كه بدانيم حقيقت" عبادت" چيست؟ عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعى يعنى كمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غير او است فراموش كند، حتى خويشتن را. و اين است هدف نهايى آفرينش بشر كه خدا براى وصول به آن ميدان آزمايشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتيجه نهائيش نيز غرق شدن در اقيانوس رحمت او است.(6) در بيشتر تفاسير «ليعبدون» در سوره ذاريات را به «ليعرفون» معنا كرده اند يعني هدف از خلقت جن و انس، شناخت و معرفت خداوند مي باشد كه اين تفسير با بعضي روايات از جمله حديث قدسي «كنتُ‏ كنزاً مَخفيّاً، فأحببتُ أن اعْرف، فخلقتُ الخَلْقَ لِأُعْرف‏»(7)؛ (خداوند مي فرمايد) من گنجي مخفي بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم، تاييد مي شود. در واقع عبادت خدا هم براي رسيدن به همين شناخت اوست و تا معرفت كامل صورت نگيرد عبادت حقيقي هم صورت نگرفته است. لازم است به اين نكته نيز اشاره شود كه تمام اين اهدافي كه به عنوان هدف زندگي و خلقت انسان نام برده شد، مانند امتحان، عبادت، معرفت به خدا و... در راستاي سير تكاملي انسان است و براي اين است كه اين انسان درجات كمال و سعادت را طي كند و گرنه خداوند نيازي به عبادت و شناخت ما ندارد. پي نوشت ها: 1. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج‏22، ص385. 2. ذاريات(51)آيه56. 3. ملك(67)آيه2. 4. طلاق(65)آيه12. 5. هود(11)آيه118و119. 6. تفسير نمونه، ج22، ص387. 7. مجلسي، محمد باقر، بحار الأنوار، چاپ بيروت، ج‏84، ص 199.

می گویند خداوند انسان را برای عبودیت و بندگی آفریده است مگر قبل از انسان فرشتگان و جنیان وجود نداشتند ؟؟آنها خداوند را بسیار بهتر از انسان عبادت میکنند پس چه لزومی به آفرینش انسان بود یا اگر خالق یکی از صفات خداوند است واو باید برای اثبات خدایی خود ومعنا بخشیدن به کلمه ی خدا موجودات را خلق کند او با خلق فرشتگان وجنیان صفت خالق بودنش را اثبات کرد و به این کلمه معنا بخشیده است ، پس باز هم دلیلی برای خلقت انسان نبود.. چرا وبا چه هدفی انسان را آفرید؟؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
فلسفه آفرينش انسان، در فلسفه عمومي خلقت همه موجودات تعريف شده است. اين دو ماهيتي جداي از هم ندارند. بايد ديد كه هدف خداوند از آفرينش همه موجودات چيست تا آن گاه فلسفه آفرينش انسان و هدف اصلي آن براي ما روشن گردد.
تصور ما از انجام كارها، معمولا به دست آوردن سود يا رفع يك نياز است؛ زيرا ما انسان ها موجوداتي محدود و ناقص هستيم و همواره اعمال ما به يكي از اين دو امر برمي گردد؛ اما خداوند، هيچ نقصي ندارد تا با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد. خدا فاقد هيچ كمالي نيست تا به كمال رسيدن براي او متصور باشد. پس هدف از آفرينش او چيست؟
در ديدگاه انديشه اسلامي، اين خدايي خداوند است كه اقتضاي آفرينش دارد؛ در واقع او مي آفريند چون خداست؛ زيرا «آفريدن» به معناي ايجاد كردن است. هر وجودي خير است .لازمه فياض(بخشنده) بودن خداوند، عطا كردن او است: « وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُور؛ و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است.»(1)
هر چيزي كه اقتضاي وجود و هستي داشته يا امكان وجود داشتن در آن باشد، فيض وجود از خدا دريافت مي كند. خداوند بخل در وجود و هستي دادن ندارد، تا موجودي كه امكان وجود آن است، وجود را دريافت نكند. پس هدف آفرينش مربوط به ذات خداوند نيست، بلكه مربوط به فعل اوست. اصطلاحاً آن را هدف فعلي مي گويند.
بنابراين در مورد آفرينش جهان و هدف از آفرينش آن مي گوييم:
جهان هستي با تمام نظم و زيبايي هايش نمادي از لطف، مهرباني، علم، قدرت، حكمت و... خداست، به طوري كه بدون آفرينش، صفات جمال و جلال خدا مخفي و پنهان مي ماند.
هر «بود»ي، «نمود»ي دارد؛ نمي شود فياض باشد، اما فيضي نداشته باشد ، همان گونه كه نمي تواند نور باشد. اما روشنايي نداشته باشد و رحمت باشد. اما بخشش نداشته باشد!
بنابراين از همين جا مي توان نتيجه گرفت كه خلقت جهان نتيجه صفات خداوند است.
خداوند فيض و بخشش دارد. لازمه آن اين است كه هر چه امكان وجود دارد، فيض و هستي خداوند را دريافت كند. چون قابليت وجود براي جهان هستي بود، خداوند آن را آفريد؛ بنابراين جهان هستي، نشان دهنده صفات خداوند است. (2)
خداوند از آن جا كه "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بي نهايت دارد، جهان و انسان را آفريده، لازمه اين صفات آن است كه خلقت خداوند بهترين و كامل‏ترين آفرينش باشد، يعني در مجموعه هستي اگر وجود مخلوقي، زيبايي و كمال آفرينش مجموعه عالم را افزايش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق كند، زيرا عدم خلقت آن موجود، يا ناشي از عدم اطلاع و آگاهي از زيبايي آن است، يا در اثر ضعف و ناتواني از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بي نهايت، باز آن زيبايي را خلق نكند، ناشي از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگي است كه خدا از بخل منزه است."جود" و رحمت و بخشندگي او بي نهايت است. پس جهاني كه خدا خلق مي كند، بايد كامل‏ترين صورت ممكن را داشته باشد. هر چه امكان تحقق دارد، از طرف خداوند فيض وجود دريافت كند.
در اين مجموعه و با ساختار هرمي كه خداوند در نزول بركات و نعمت ها براي موجودات فرو دست قرار داده، يقينا مي بايست فرشتگان به عنوان واسطه فيض بودند، چنان كه بايد انسان يا هر موجود ديگري خلق مي شد؛ در واقع هر موجودي كه امكان خلق شدن و قرار گرفتن در اين مجموعه را داشت رحمانيت خداوند اقتضا مي كند كه به واسطه فضل مطلق خود او را از اين نعمت محروم ننمايد كه همين گونه نيز شد.
در مجموعه خلقت بايد انسان خلق مى شد؛ زيرا در جهان خلقت پيش از خلق انسان، ملائك بودند كه موجوداتى نورانى و پاك بودند كه خدا را همواره عبادت مى كردند. فرشتگان به دليل شرايط ويژه خلقت خود بر سر دو راهى قرار نمى گرفتند كه با اختيار خويش (در حالى كه ميل باطنى آن‏ها به جهت ديگرى تمايل داشته باشد) رضايت خداوند را انتخاب كنند. آن‏ها همواره حضور و عظمت خدا را درك مى كنند و در مقابل آن همه عظمت راهى جز عبادت ندارند.
جنيان نيز بودند كه هرچند اميخته اي از عقل و شهوت بودند. اما اين تعارض و تضاد و قابليت اوچ گرفتن در انان همانند انسان نبود؛ پس با وجود فرشتگان و جنيان در صحنه هستى، با مي شد يك نمايش زيباتر از اين را هم تصوير كرد و آن اين كه موجودى وجود داشته باشد كه از يك طرف همانند ملائك در اوج جذبه الهى و عشق و عبادت به خدا باشد و در عين حال موانعى پيش روى او براى برگرداندن وى از مسير عشق و عبادت قرار داشته باشد. اين موجود انسان است.
او خدا و عظمتش را بى واسطه مى بيند. از سوى ديگر گرچه فطرت الهى او همواره در درونش وى را به سوى خوبى‏ها و پاكى‏ها دعوت مى كند، ولى اميال حيوانى و شهوانى او قدرت فراوانى دارند. وى اين گونه خلق شده كه از يك سو با خواسته‏ها و تمايلات شهوانى و حيوانى رو به رو است و از سوى ديگر فطرت الهى اش و راهنمايى‏هاى پيامبران او را به سوى خوبى‏ها فرا مى خواند. او در عرصه‏هاى مختلف زندگى مى تواند با ايمان به خداوند و محبّت او، بر سر دو راهى‏ها عشق به خدا را انتخاب كند و مظاهر فريبنده دنيا را رها سازد. چنين صحنه هايى از محبّت و عشق انسان نظير يوسف كه در اوج جوانى و زيبايى در سخت‏ترين صحنه آزمايش خدا را رها نكرد، براى هر كسى در طول زندگى پيدا مى شود. همواره چنين صحنه‏هايى در طول تاريخ حيات بشرى تكرار مى شود.
اگر خداوند زمينه پديد آمدن چنين صحنه‏هاى زيبايى از تجلّى محبّت و عشق مخلوقات خويش را كه با اختيار كامل به سوى او مى آيند ،فراهم نمى كرد، باز جهان كامل‏ترين و زيباترين بود؟ آيا در علم و قدرت و فيض و «جود» مطلق خداوند كه اقتضاى آفرينش بهترين و زيباترين صورت آفرينش را دارد، ترديد نمى بود؟ آيا جاى اين سؤال از خدا باقى نمى ماند كه قدرت و علم و فيض تو مطلق بود، پس چرا زيباترين جهان را خلق نكردى؟!
البته همه آنچه ذكر شد از منظر غايت فاعل و هدفي است كه علت ايجاد عالم در آفرينش دارد. در كنار اين امر، اين عالم و خود مخلوق خداوند هم به نوعي داراي هدف و مقصدي است كه در مسير حركت خود در نهايت به آن منتهي مي گردد.
در پايان، براي درك حقيقت هدف خداوند تذكر اين نكته ضروري است كه ما دو هدف داريم: يكي هدف فعل و ديگري هدف فاعل. بين اين دو تفاوت وجود دارد. به اين مثال توجه نماييد:
صنعتگري موتوري را مي سازد كه قادر به حركت با سرعت 800 كيلومتر در ساعت است. هدف اين موتور كه فعل صنعتگر است، رسيدن به سرعت مورد نظر است. اما هدف اصلي سازنده موتور، نشان دادن توانمندي خود يا رسيدن به شهرت و مانند آن است. با اين توضيح بايد گفت كه فارغ از هدف خداوند در خلقت عالم و اقتضاي ذات و صفاتش، اين عالم هم مسير و مقصدي را در پيش دارد كه هدف آن به شمار مي رود. اين هدف، تكامل انسان و رسيدن به غايت نهايي ذات انساني اوست.
اگر در آيات قرآن آزمايش(3) و عبادت (4)به عنوان علّت آفرينش انسان شناخته شده و كمال انسان هدف نهايي شمرده شده، اين خصوصيّات و فوائد هدف و مسيري است كه در مورد خلقت حكيمانه انسان در نظر گرفته شده و در واقع مقصدي است كه خداوند براي تعالي و رسيدن انسان به كمالي كه در وجودش امكان تجلي دارد، تعيين فرموده و در واقع همان هدف فعل است نه هدف فاعل و الا هدف فعال همان است كه ذكر شد وخداوند نيازي به آزمودن و عبادت انسان‏ها يا فرشتگان ندارد.
پي‌نوشت ها:
1. اسراء (17) آيه‏ 20.
2. سيد حسن ابراهيميان، انسان‏شناسي، نشر معارف، تهران، 1381 ش، ص 115 و 116.
3. ملك (67) آيه 2.
4. ذاريات (51) آيه 56.
پرسشگر گرامی:
ضمن تشکر از ارتباط شما با این مرکز؛ با توجه به کمبودهای متعدد امکانات و کاهش اعتبارات پاسخگویی، مرکز ملی پاسخگویی ناگزیر به تغییر رویکرد و اقدام به تمرکز سامانه پاسخگویی کرده است.
از این رو پاسخ سوالات خود را از سامانه های زیر دریافت نمایید.
سامانه هاي فضای مجازی ( اينترنتي):
انجمن گفتگوی دینی: http://www.askdin.com
کانون گفتگوی قرآنی: http://www.askquran.ir
پاسخگوئی زنده اینترنتی از طریق سایت : http://www.09640.ir
سامانه پیامک(فقط احکام شرعی): به شماره 30009640 یا از طریق سایت http://www.30009640.ir
سامانه تلفني : 096400

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.