پرسش:
چرا موارد مختلفی از آیات قرآن با ادبیات عرب سازگار نیست و باید آنها را از نظر مثلاً نحوی و صرفی توجیه کرد؟ آیا این به معنای اشتباهات ادبی قرآن نیست؟
پاسخ:
چکیده
ادعای وجود اشتباه ادبی در قرآن پذیرفتنی نیست؛ زیرا قرآن با قطع نظر از جنبه الهی آن، منبع و سرچشمه ادبیات عربی است و در نتیجه، این ادبیات باید با قرآن منطبق و سازگار باشد نه قرآن با آن؛ بنابراین، اگر در جایی واقعاً قرآن با ادبیات عربی در تضاد باشد، این نشانه خطای قواعد این علم است، نه نشاندهنده اشتباه قرآن.
مقدمه
در قرآن موارد متعددی وجود دارد که به حسب ظاهر با قواعد ادبیات عرب در تضاد هستند. برخی، این موارد که از آنها با عنوان اشتباهات ادبی قرآن یاد میشود را نشانه الهینبودن قرآن دانستهاند. در ادامه این ادعا بررسی و نقد خواهد شد.
1- ادبیات عربی
«ادبیات عربی» از دو واژه «ادبیات» و «عربی» تشکیل شده است. در لغت به هر اثر مکتوب، «ادب» یا «ادبیات» میگویند؛ اما در اصطلاح مراد از ادبیات سخنی است که از حدّ سخنان عادی برتر، والاتر و دارای کلمات زیباتر است و درنتیجه حال مردم از خواندن و شنیدنشان بهتر میشود و به همین دلیل، آنان چنین سخنانی را در میان خود ضبط و نقل میکنند. «عربی» از ریشه «ع ر ب» و بهمعنای واضح، روشن و بدون ابهام و در اصطلاح نام یک زبان از زبانهای زنده و معروف دنیا است. بنابراین، منظور از «ادبیات عربی» مجموعه آثار و متون نظم و نثر فاخر و برجستهای است که به زبان عربی نگاشته یا سروده شده باشند.
گاهی «ادبیات عربی» گفته میشود، اما منظور از آن «علوم ادبیات عربی» (الأدب العربی/ علم الادب/ علم العربیه/ علوم العربیه) است. علم ادب (ادبیات) یا سخنسنجی، بهصورت کلی، دانش آشنایی با نظم و نثر، از جهت درستی و نادرستی و خوبی و بدی و مراتب آن در هر زبانی است. براساس این معنا، منظور از «ادبیات عربی» مجموعه علومی همچون لغت، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، شعر و... است. این علوم، ادبیات عربی بهمعنای اول را تجزیهوتحلیل و قواعد این زبان را از آن استخراج میکنند؛ قواعدی که با شناخت و رعایت آنها، آدمی از اشتباه دریافتی، نوشتاری و گفتاری در کلام عرب در امان میماند.
2- نسبت قرآن با ادبیات عرب
همانطورکه گذشت ادبیات عربی دو معنای مختلف دارد. براساس معنای اول ادبیات، سخنی والاتر و زیباتر از گفتار روزمره است که در میان مردم ثبت و نقل میشود و احساساتی مانند غم، شادی یا لذت را در شنونده یا خواننده خود برمیانگیزد و حال او را بهتر از گذشته میکند. براساس این معنا قرآن حتی با قطع نظر از جنبه قدسی آن، نهتنها بخشی از ادبیات عربی، بلکه شاهکار و بهمعنای واقعی گل سر سبد آن است؛ چراکه نهتنها در تاریخ زبان عربی، بلکه در تاریخ ادبیات جهان، متنی والاتر و زیباتر از قرآن که مردم از خواندن و شنیدن آن دگرگون شوند و آن را با تمام جان، در میان خود ضبط و نقل کرده باشند، پیدا نمیشود. ادبیات در معنای دوم مجموعه قواعد زبان عربی است. براساس این معنا ادبیات عربی ریشه در قرآن دارد و قرآن منبعی از منابع استخراج قواعد زبان عربی و به تعبیر سوم یکی از آبشخورهای آن است. افزون بر این، قرآن در حفظ، تدوین، شکوفایی و گسترش ادب عربی نقش مهمی داشته است. برای نمونه، قرآن در لغت، با گسترش دامنه واژگان عربی، مفاهیم مادی را به مفاهیم انسانی و معنوی ارتقا داده، کلمات فاخر و ادبی را جایگزین الفاظ مبتذل کرد. در نحو، با ایجاد زمینه برای پیدایش این دانش به مثابه مقدمه درستخوانی آیات قرآن و ارائه ترکیبات کلامی بینظیر، به غنای زبان عربی افزود. در بلاغت، با زمینهسازی برای تدوین علوم بلاغی در راستای پیبردن هرچه بیشتر به اعجاز قرآن و ظرایف معنایی آن و همچنین استفاده از تشبیهات و تمثیلات بدیع، به فصاحت و بلاغت زبان عربی غنا بخشید.(1)
3- بررسی ادعای ناسازگاری قرآن با ادبیات عربی
برخی در راستای تشکیک در الهیبودن قرآن، مدعی وجود خطاهای مختلف ادبی از جمله نحوی و صرفی در قرآن شدهاند؛ اما با توضیحات بالا مشخص شد که ادعای تضاد قرآن با ادبیات عربی، نهتنها صحیح نیست، بلکه کاملاً مضحک و بیاساس است؛ چراکه:
1. قرآن با قطع نظر از جنبه وحیانی آن، منبع قواعد ادبیات عرب است و این یعنی، در صورت تضاد قرآن با قواعد، قواعد زیر سؤال میروند و نه قرآن. چنانکه برای نمونه، منبع علوم طبیعی، طبیعت است و در صورت تضاد این علوم با واقعیت موجود در طبیعت، طبیعت زیر سؤال نمیرود، بلکه خطا و اشتباه بودن علم ثابت میشود؛
2. حتی اگر قرآن، نازل شده از سوی خدا نبود، بلکه براساس مدعای نادرست برخی از خاورشناسان، حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله آن را از پیش خود ساخته بودند، یا حتی چنانکه برخی از مستشرقان برخلاف شواهد متقن تاریخی مدعی شدهاند، اگر هسته اصلی این متن در زمان پیامبر شکل گرفته و سپس در طول زمان دیگرانی به آن هسته اولیه پروبال داده بودند و قرآن تدریجا بهشکل کنونی درآمده بود، باز ادعای ناسازگاری قرآن با قواعد علم صرف و نحو پذیرفتنی نبود؛ زیرا ادبیات از زبان عرب فصیح نشأت گرفته و این یعنی کلام عرب فصیح که معمولاً تا سال 150 هجری را فصیح به شمار میآورند، ملاک و معیار قواعد ادبیات عربی است؛ بنابراین، ادبیات عربی باید با کلام عرب فصیح مطابق باشد، نه برعکس؛
3. بررسی خطاهای ادبی ادعایی در قرآن نشان میدهد که اشکالکنندگان یا با ادبیات عربی ناآشنا هستند و تنها یک شناخت اجمالی و ابتدایی از قواعد کلی آن دارند، یا اگر آشنا هستند، شناخت آنان تنها در حد قواعد عام ادبیات عرب است و نسبت به قواعد تخصصی و فنی این زبان بیگانه هستند. برخی از آنان نیز اگرچه متخصص ادبیات عربی هستند؛ اما به جهت سوگیری در انکار الهیبودن قرآن، ابعاد مختلف مسئله را خواسته یا ناخواسته نادیده میگیرند.(2)
نتیجهگیری:
برخی با هدف زیر سؤال بردن الهیبودن قرآن، مدعی وجود خطاهای ادبی در آن شدهاند. این در حالی است که قرآن، فارغ از جنبه وحیانی، ریشه و بنیان ادبیات عربی است؛ لذا اگر قرآن با قواعد ادبیات مغایر باشد، این قواعد اشتباه هستند، نه قرآن. چنانکه حتی اگر قرآن ساخته حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود، با توجه به فصیح بودن ایشان و لزوم مطابقت ادبیات عرب با کلام عرب فصیح، ادعای وجود خطا در قرآن پذیرفتنی نبود.
برای مطالعه بیشتر
- میری، کرامت، مقاله «نقد و بررسی شبهات آیات موهم ناسازگاری ادبی در قرآن کریم با استناد به قواعد رایج در شعر و نثر عربی»، دوره16، شماره2، فروردین1402ش، صص285-313.
- نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:
https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن
پینوشتها
1. نقیبزاده، محمد، نقشآفرینی قرآن در ادبیات عرب و مهجوریت آن در میان ادیبان، قرآنشناخت، سال2، شماره1، پیاپی3، بهار و تابستان 1388ش، ص27.
2. نقیبزاده، محمد، نقشآفرینی قرآن در ادبیات عرب و مهجوریت آن در میان ادیبان، قرآنشناخت، سال2، شماره1، پیاپی3، بهار و تابستان 1388ش، ص27.