پرسش:
چرا میان فرقه های اسلامی، باید شیعه امام علی باشیم و در عقاید و فقه، دنبالهروی اهل سنت نباشیم؟
پاسخ:
«شیعه امامیه»، یکی از دو آیین بزرگ در جهان اسلام است که بر پایه قبول بلافصل ولایت امام علی علیه السلام بعد از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله بنا شده و معتقد است که امامت نه به انتخاب مردم، بلکه از طرف خداوند تبارک و تعالی، باید تعیین شود. ایشان، امامان را همگی، معصوم و منزه از گناه دانسته و در نهایت به امامت آخرین امام، یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فی فرجه باور دارند که امام حاضر است و بنا به مصالحی فعلا در پرده غیبت به سر می برند تا زمان مناسب برای ظهورشان فرا برسد. با این مقدمه به سراغ سوال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می کنیم.
نکته اول:
در ابتدا باید به این نکته توجه داشت که انتخاب یک آیین از میان فرقه
های دیگر، نیازمند توجه به وجوه اختلاف و افتراق میان ایشان است. به
عبارت دیگر، زمانی می توان مکتبی را برگزید که مقایسه ای صورت گرفته باشد و این مقایسه نیز متوقف بر دانش کافی بر ابعاد مختلف مکاتب و فرقه ها بوده و کاری زمانبر و گسترده می نماید.
اما خوشبختانه در خصوص اختلاف میان شیعیان و جریان اهل سنت، مسیر، کمی هموارتر و راه، روشن تر است چرا که اختلاف شیعه و سنّی در حقیقت اختلاف بر مسئله امامت است و همه (یا اکثر قریب به اتفاقِ) اختلافات دیگر از همین جا ناشی می شود، در نتیجه اگر به مسئله امامت توجه شود، سایر امور روشن خواهد شد.
در واقع اگر شما به عنوان یک شیعه، حقانیت امامان علیهم السلام را به عنوان رهبران و راویان و مفسرانِ معصوم قرآن و سنت نبوی بپذیرید، سخن و فعل ایشان نیز برای شما حجّت بوده و تمام اوامر و نواهی ایشان، همان اوامر و نواهی رسول خدا خواهد بود؛ ولی اگر به عنوان یک سنّی، امامت را آنطور که شیعه می گوید نپذیرفتید، ناگزیر سخن و فعل صحابی پیامبر را (با تمام اختلافات شدیدی که با یکدیگر داشتند، تا جایی که کارشان بارها به جنگ و جدال کشیده) حجیّت داده و دستورات دین و سنّت رسول اکرم را از ایشان اخذ خواهید کرد.
در نتیجه به نظر می رسد، رسیدن به نتیجه اطمینان بخش، سخت و دشوار نیست، چرا که برای رفع تحیّر نیازی به واکاوی در تمام فروعات مورد اختلاف شیعه و سنّی نبوده و همین که مسئله امامت برای انسان روشن شود، سایر امور نیز به تبع آن کاملا روشن خواهد شد. در اینصورت به راحتی و آزادانه می توانید تصمیم بگیرید که تابع مذهب شیعه باشید یا از اهل سنّت پیروی کنید.
نکته دوم:
در خصوص حقانیت امامان علیهم السلام، ادلّه شیعیان بسیار زیاد است و در این موضوع، کتاب ها و مقالاتی تالیف شده که بررسی آنها در این مجال نمی گنجد و در این فرصت، تنها به ذکر برخی از ادله بسنده می شود.
این ادله، به دو دسته قرآنی و روایی تقسیم شده است که در این فراز، به بررسی ادله قرآنی می پردازیم و در نکته بعدی، به بررسی ادله روایی.
الف) آیه ولایت:
«ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند، همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.»(۱)
تمام مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنّت،(۲) بر این باورند که این آیه در شأن امام علی علیه السلام نازل شده است. اگرچه واژه «ولی» معنای گوناگون دارد، اما یکی از معروفترین معانی آن، «سرپرستی» است که از سیاق آیه و شواهدی دیگر، به روشنی به دست میآید که مراد از ولایت در این آیه، همین معنای «سرپرستی» است. بنابراین، آیه درصدد بیان این مهم است که تنها خدا و پیامبر و کسی که در حال رکوع صدقه میدهد (یعنی امام علی علیه السلام) بر مؤمنان ولایت دارند، بدین معنا که ایشان صاحب اختیار و سرپرست امور هستند.(۳)
ب) آیه تبلیغ:
«ای پیامبر !آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن . اگر نکنی، پیامش را نرساندهای و خدا تو را از گزند مردم نگاه میدارد.آری، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند».(۴)
با توجه به شواهد روایی و قرائن دیگر، معلوم میشود که آیه تبلیغ در صدد بیان آن است که حکمی بر پیامبر نازل شده بود که در صورت ابلاغ آن، رسول خدا در معرض اتهام قرار میگرفت که به دنبال منافع شخصی خود است و تبلیغ اسلام را بر پایه منافع خود انجام میدهد. پیامبر از ترس اتهام و افکندن آتش تردید در الهی بودن رسالتش، ابلاغ آن را به تأخیر میانداخت. با توجه به شأن نزول آیه، این حکم چیزی جز امامت و خلافت علی نبوده است. ترس پیامبر نیز از آن بود که با اعلام این امر، به رعایت روابط نسبی و فامیلی و ترجیح آن بر مصالح امت متهم شود.(۵)
همچنین بیش از دهها آیه در قرآن وجود دارند که از فضایل امام علی علیه السلام و برتری او بر دیگر اصحاب پیامبر حکایت میکنند. این آیات در مجموع، برتری معنوی ایشان را بر دیگر مدعیان خلافت پیامبر ثابت میکند. با توجه به لزوم برتر بودن امام بر دیگران، آیات مزبور دلیل قاطع دیگری بر امامت و خلافت بلافصل ایشان به شمار میآیند.(۶)
نکته سوم:
اما دلایل روایی مسئله امامت نیز فراوان است. روایات به روشنی این حقیقت را آشکار میسازند که پیامبر در زمان حیات خود بارها و به تعابیر گوناگون بر جانشینی ایشان تأکید ورزید، به گونهای که هیچ شک و تردیدی برای کسی که از سر انصاف جویای حقیقت باشد، باقی نمی ماند. معرفی امام علی از سوی پیامبر، رأی شخصی حضرت نبود، بلکه ابلاغ رسالتی است که خداوند بر عهده ایشان نهاد. در این جا به چند روایت میپردازیم:
الف) در حدیث یوم الدار آمده که در روز آغاز دعوت، پیامبر از قومش پرسید: کدام یک از شما مرا در این امر یاری میدهد تا برادر و وصی و خلیفه من میان شما باشد؟ علی علیه السلام عرض کرد: من تو را یاری میکنم. پیامبر فرمود: این شخص برادر و وصی و خلیفه من میان شما است، پس سخنان او را گوش دارید و از او پیروی کنید.(۷)
ب) در حدیث منزلت که شیعه و سنی نقل کرده، آمده است که رسول خدا خطاب به علی علیه السلام فرمود:
«برای من به منزله هارون برای موسی هستی جز آن که پس از من پیامبری نیست».(۸)
ج) در حدیث غدیر که در منابع شیعی و سنی آمده ،گزارش شده که پیامبر دست علی علیه السلام را گرفت و پس از آن همگان او را شناختند فرمود: «ای مردم !چه کسی بر مؤمنان از خود آنان اولی و سزاوارتر است؟» جواب دادند: خدا و پیامبرش بهتر میدانند. پیامبر فرمود: « خداوند مولای من و من مولای مؤمنانام و بر آنان از خودشان اولیتر هستم». بعد سه بار فرمود:
«من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه؛ هر کس من مولای اویم، علی نیز مولای اوست.»
در این هنگام مردم گروه گروه به علی علیه السلام تبریک گفتند، از جمله عمر خطاب به علی گفت:
«گوارا باد بر تو ای پسر ابی طالب، مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی گشتی».(۹)
با اندک تأملی در واقعه غدیر و سخنان پیامبرصلی الله علیه و آله، آشکار میشود که هرچند پیش از آن رسول خدا در مناسبتهای گوناگون خلافت و امامت امام علی علیه السلام را برای مردم اعلام کرده بود، اما اعلام رسمی و عمومی این امر در روز غدیر انجام پذیرفت، به گونهای که حجت بر همگان تمام شود و عذر و بهانهای برای انکار این امر باقی نماند.(۱۰)
اینها بخشی از ادله روایی فراوانی است که به خلافت امام علی علیه السلام اشاره می کنند. بگذریم از روایاتی که به فضائل ایشان اشاره دارند و برتری ایشان بر سایر گزینه های خلافت را اثبات می کنند. جالب است که کسی مثل ابن ابی الحدید معتزلی (شارح نهج البلاغه) که سال ها به بررسی سیره و زندگی و اندیشه های امام علی علیه السلام پرداخته است، نیز، به برتر بودن امام علی علیه السلام بر سایر گزینه ها اعتراف می کند اما به سبب تعصبات مذهبی و طرفداری کورکورانه از صحابه، چشم بر توطئه گروهی از آنها می بندد و انتخاب مفضول (خلیفه اول) و مقدم کردنش بر افضل(امام علی علیه السلام) که کاری برخلاف عقل و حکمت است را به خدا نسبت داده و از این جهت شکرگزار خدا می شود!
نتیجه:
از آنچه بیان شد، روشن می شود که انتخاب مکتب حق در میان تمام فرقه های انحرافی که در اسلام بوجود آمده است، کار دشواری نیست. چه اینکه عمده اختلافات و مناقشات در اینجا بر سر مسئله امامت بوده و اگر امامت، با توجه به شواهد فراوانی که دارد، پذیرفته شود، حقانیت مکتب اهل بیت علیهم السلام نیز آشکار می گردد.
کلمات کلیدی:
حقانیت شیعه، امامت، غدیر، فرق و مذاهب.
پینوشت:
1. سوره مائده آیه 55.
2. برای نمونه ن.ک ابن إدریس الرازی عبد الرحمن بن محمد، تفسیر القرآن، تحقیق: أسعد محمد الطیب، صیدا، المکتبه العصریه، بی تا، ج 4، ص 1162، ح 6551؛ ابن تیمیه الحرانی أحمد عبد الحلیم، کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیه، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، بی جا، مکتبه ابن تیمیه، بی تا، چ 2، ج 13، ص 339؛ ابن خالد الطبری محمد بن جریر بن یزید، جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، بیروت، دار¬الفکر، 1405، ج 6، ص 289.
3. ر.ک طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چ 5، 1374 ش، ج 6، ص 4-11؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ 1، 1374 ش، ج 4، ص 423 به بعد.
4. سوره مائده، آیه 67.
5. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 5، ص 3 به بعد؛ طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 6، ص 60 به بعد.
6. ر.ک سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، نشر مؤسسه فرهنگی طه، 1378 ش، ج 2، ص 160.
7. امینی، عبدالحسین، الغدیر، دار الکتاب الاسلامی، 1366 ش، ج 2، ص 278 ـ 289.
8. «أنت منّی بمنزله هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی» (ابن حنبل، مسند الامام احمدبن محمدبن حنبل، بیروت، بی نا، ۱۴۱۴/۱۹۹۳، ج ۱، ص ۲۷۷، ج ۳، ص ۴۱۷؛ بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، ج ۵، ص ۱۲۹).
9. «بخٍ بخٍ لک یا ابن ابی طالب أصبحت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنه». (علامه امینی، الغدیر، ج 2، ص 34، ص 42).
10. سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 167.