از سوي خدا بودن آيات نازل شده بر پيامبر (ص)، به واسطه إثبات معجزه بودن آن کشف مي شود
إعجاز قرآن وجوه مختلفي دارد که مردم با درک وجوه إعجاز قرآن به خدايي و فرا بشري بودن آن پي مي برند.
يکي از وجوه اعجاز قرآن كه در آيات قرآن نيز برآن تاكيد شده، درس ناخوانده (نه بي سواد ) و به مكتب نرفته بودن پيامبر اكرم (ص) است. اين موضوع در چند آيه مطرح شده است.
يکي از آياتي که اعجاز قرآن را با تكيه بر اين مطلب مورد اشاره قرار مىدهد چنين است:
« وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لاتَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ»(1) « و تو هرگز پيش از اين كتابى نمىخواندى، و با دست خود چيزى نمىنوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند».
اين آيه دلالت دارد كه اعجاز قرآن، باتوجه به امّي بودن پيامبر(ص) به گونهاى به كرسى مىنشيند كه حتى براى ياوه گويان نيز زمينه ترديد باقى نمىگذارد و اين بيان اشاره به آن دارد كه قرآن صرفنظر از امّى بودن پيامبر نيز معجزه است و انسانهاى با انصاف به اعجاز آن پى برده،تسليم مىشوند.
قرآن مجيد، در دو آيه (2) نيز پيامبر (ص) را امّى ناميده است:
امّى به معناى منسوب به مادر (امّ) است و مقصود از آن اين است كه فرد جز معلوماتى كه طبق فطرت و استعدادهاى مادرزادى خود بدست مىآورد معلومات ديگرى ندارد و فاقد معلومات اكتسابى بدست آمده در پرتو قدرت بر خواندن و نوشتن است.
موضوع درس ناخوانده و خط نانوشته بودن پيامبر (ص) از نظر تاريخى نيز مسلّم است و حتى شرق شناسان و مورّخان غير مسلمان نيز بر آن صحه گذاردهاند. از سوى ديگر با نگاهى گذرا به قرآن مجيد در مىيابيم كه قرآن مجيد با وجود حجم و كميت نسبتا اندك آن در بردارنده انواعى از معارف و علوم و احكام و قوانين فردى و اجتماعى است كه با ديگر كتابهاى موجود در ميان بشر قابل مقايسه نيست. اين مجموعه ژرفترين و بلندترين معارف و والاترين و ارزشمندترين دستورهاى اخلاقى و عادلانهترين مواعظ و نكات تاريخى و سازندهترين شيوههاى تعليم و تربيت را در خود جاى داده است.
اكنون با توجه به دو نكته ياد شده روشن مىشود كه فراهم آوردن اين همه معارف و حقايق در چنين مجموعهاى، فراتر از توان انسانهاى عادى است؛ ولى آن چه بر شگفتى آن مىافزايد و جاى هيچ گونه ترديد را براى هيچ كس باقى نمىگذارد، اين است كه اين كتاب بزرگ، به وسيله فردى درس ناخوانده و آموزش نديده كه هرگز قلمى بر كاغذ نياورده و خطى ننوشته و نخوانده و در محيطى دور از تمدن و فرهنگ ارائه شده است و شگفتانگيزتر آنكه در طول دوران چهل ساله پيش از بعثت، حتى جملهاى از اين سخنان بر زبان جارى نساخته و اين معارف ارائه شده به عنوان وحى قرآنى، داراى اسلوبى ويژه و هماهنگى خاصى است كه آن را از ديگر سخنانش كاملا متمايز مىسازد.
يکي ديگر از وجوه إعجاز قرآن کريم فصاحت و بلاغت آيات قرآن کريم است. «فصاحت» به معناى شيوايى كلمات و روانى تلفظ آنها و گوش نواز بودن سخن، و «بلاغت» به معناى رسايى و گويايى و دقت تعابير در فهماندن مقصود است.
پرداختن دانشمندان علوم قرآن و مفسران سخنسنج و اديب به بيان جنبههاى مختلف فصاحت و بلاغت قرآن، ما را از ورود در اين وادى و توضيح اين بُعد از اعجاز قرآن بىنياز مىسازد؛ چنانكه شهادت اديبان بزرگ عرب از صدر اسلام تاكنون، بر فوق توان بشر بودن فصاحت و بلاغت قرآن، بهترين دليل خدايى بودن قرآن از اين جهت است. (3)
پي نوشت ها:
1. عنکبوت (29) آيه 48.
2. أعراف (7) آيه 157 و 158.
3. براي مطالعه تفصيلي دلايل از سوي خدا بودن قرآن، ر.ك: آيت الله مصباح يزدي، قرآن شناسى، قم، موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1380 ش، ج1، ص 107 تا ص 188.