قرآن داراي دو گونه آيه است:
محكمات كه معناي واضح و روشني دارند و نمي توان معناي ديگري براي آنها قايل شد و خود قرآن آنها را "ام الكتاب" ناميده يعني اصل و مادر و مرجع هستند و براي فهميدن معناي صحيح آياتي كه چند معنا از آنها قابل فهم است، بايد آن آيات را به اين آيات كه مرجع مي باشند، رجوع داد تا معنا روشن شود.
متشابهات يعني آياتي كه در ابتدا يك معنايي از آنها به ذهن مي رسد و با دقت و با رجوع دادن آنها به آيات محكم ، معلوم مي شود آن معناي اولي منظور نبوده و معناي ديگري مد نظر است. (1)
ديگر اين كه قرآن كتابي است كه ممكن است درست فهميده نشود و بد تفسير گردد از اين رو خداوند در كنار آن مفسّر و معلّم هم قرار داده تا عموم براي تأييد يا تصحيح فهم خود به او مراجعه كنند و در ضمن معارفي هم كه درك نكرده و دستشان از وصول بدان كوتاه بوده، ياد بگيرند:
وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (2)
و ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي و شايد انديشه كنند!
أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتاب و الحكمه (3)
رسولي از خودتان در ميان شما فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شما را پاك كند و به شما، كتاب و حكمت بياموزد.
بنا بر اين براي فهم درست آيات از جمله آيات معرفي خداوند و صفات حسناي او بايد آنها را با رجوع دادن به آيات محكم تفسير كنيم و بايد اين تفسير را به پيامبر و اهل بيت ايشان ارائه داده و با تاييد آنان بپذيريم.
آيات فراواني از قرآن در توصيف نعمت هاي جسماني بهشت از خوردني ، نوشيدني ، پوشيدني و ... است و آيه اي هم نداريم كه جسميت را از جهان آخرت نفي كرده باشد و در روايات پيامبر و امامان جسماني بودن بهشت و دوزخ تاييد شده است و اين معنا مورد انكار عقل هم نيست.
پس در مورد آيات مربوط به نعمت هاي جسماني بهشت و عذابهاي جسماني دوزخ، بايد به حجت بودن ظاهر عمل كنيم و همان ظهور در جسميت را بپذيريم. زيرا دليلي عقلي، قرآني و روايي براي دست كشيدن از اين معناي ظاهر و توجيه آن به معناي ديگري نداريم. اما در مورد آياتي كه در باره صفات حسناي خدا رسيده و به ظاهر بر جسميت او دلالت دارد، دلايل محكم عقلي، قرآني و روايي داريم كه اين ظاهر و جسميت پذيرفتني نيست و بايد آن را بر معناي معقول و صحيح غير جسمي توجيه كرد مثلا در باره خدا داريم:
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلي رَبِّها ناظِرَة(4)
(آري) در آن روز صورتهايي شاداب و مسرور است، و به پروردگارش مينگرد!
اين آيه به معناي اولي اش خدا را جسماني مي شمارد كه بهشتيان در قيامت و در بهشت او را مي بينند در حالي كه در آيه ديگر كه از محكمات قرآن است ، مي فرمايد:
لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ (5)
چشمها او را نميبينند ولي او همه چشمها را ميبيند و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقايق موجودات،) و آگاه (از همه) چيز است.
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (6)
هيچ چيز همانند او نيست.
يا در آيه ديگر مي فرمايد:
يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ ... و إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسي لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (7)
اي قوم من! شما با انتخاب گوساله (براي پرستش) به خود ستم كرديد...و هنگامي را كه گفتيد: «اي موسي! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اينكه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم!» پس صاعقه شما را گرفت در حالي كه تماشا ميكرديد.
و آيات فراوان ديگري كه حكايت دارد مشركان از پيامبران ديدن خدا با چشم سر را مي خواسته اند و آنان اين تقاضا را محال و ظلم عظيم و ... شمرده اند. (8)
اين آيات صراحت دارد كه خداوند شبيه موجوداتي كه مي مي شناسيم نيست و جسميت و محدوديت و نياز و ... در خدا نيست و ديدني نمي باشد .
عقل هم جسمانيت خدا را محال مي داند زيرا جسم بودن لازمه اش داشتن جزء و نيازمندي به زمان و مكان و جهت است و خداوند از نياز بري است و واجب الوجود بسيط مطلق است و محتاج جزئ و زمان و مكان و ... نيست.
پس با توجه به اين آيات كه محكم و مرجع هستند، مي فهميم منظور از نظر در قيامت ديدن با چشم نيست كه لازمه اش جسميت خدا باشد. بلكه ديدني ديگر است كه از آن به ديدن با قلب تعبير مي گردد.
پي نوشت ها:
1. آل عمران (3) آيه 7. (هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ )
2. نحل (16) آيه 44.
3. بقره (2) آيه 151.
4. قيامت (75) آيه 23.
5. انعام (6) آيه 103.
6. شورا (42) آيه 11.
7. بقره (2) آيه 54-55.
8. نساء (4) آيه 153 ؛ بقره (2) آيه 55؛ فرقان (25) آيه 21 و ...