ابتدا لازم است در مورد اصل شهود، مقدمه اي بيان شود.
«شهود»، يعني ديدن با چشم باطن و آگاهي يافتن از ملكوت. شاهد؛ همان عارف است كه با چشم حقيقت بين خود، به عالم وجود و كنه هستي نظر مي كند. در مشهد شهادت و عرفان؛ مشهود، محبوب را مي بيند و اين نگاه، متقابل است، زيرا كه بدون تقابل در نگاه، اسرار هستي متبادل و معرفت كامل نمي شود.
شهود، نمايش اسرار آفرينش در دل هايي است كه آمادگي ديدن دارند.
شهود، حقيقت و ارزش معرفت شناختي دارد . مراتب و منازلي دارد كه سالك پس از طي هر منزلي، حجاب و مانعي از مقابل ديدگانش برداشته ميشود .حقيقتي از حقايق عالم را (كه با حواس ظاهري قابل ديدن نيست) ميتواند ببيند. ليكن به معناي آن نيست كه همه شهودهاي ادعايي واقعا چنين است؛ بلكه ادعاهاي ناشي از توهم و تلقين نيز وجود دارد. از همين رو اهل عرفان، شهود را به «شهود حقيقي» و«تلبيسات شيطاني و وهمي» تقسيم ميكنند.
كشف نزد اهل سلوك به معني رفع حجاب و مانع است. انسان با حواس ظاهري خود، همه حقايق هستي را نميتواند ببيند، بلكه تنها بخش كوچكي از هستي يعني امور مادي را ميتواند «شهود» كند.به اين معنا كه او فقط پوسته هستي را مي بيند و از درون آن بي خبر است.
و اما كيفيت شهود اولياء الهي چگونه است؟
بايد پذيرفت كه: هر كه را اسرار حق آموختند، مهر كردند و دهانش دوختند . با اين حال مسيري كه طالب شهود و عرفان را به مقصد نور مي رساند، جزء اسرار نيست (و دريافت ها از اسرار است) بلكه مسيري تبيين شده است كه از طرف خالق الهي به وساطت پيامبران و اولياء ش به مردم معرفي شده است.
اولياء خدا و عارفان سالك، تمام توجه و سعي خود را در پيروي از احكام الهي و قرار گرفتن در مسير هدايت الهي مبذول مي كنند تا به مقام شهود هر چند نسبي برسند.
مولاي متقيان و پيشواي عارفان، نشانه هاي بصيرت و بينايي درون را در پيروي از اين امور دانسته است و فرمود:
«كم سخني و گزيده گويي»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دين»، «هم نشيني با نيكان»، «انجام عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستي»، «ادب ورزيدن»، «عفت ورزيدن»، «عفو و گذشت از مردم»، «ناديده گرفتن خطاهاي مردم»، «غيبت نكردن»، «زهد ورزيدن در دنيا»،«موقع سكوت ذكر گفتن»، «اخلاص در عمل داشتن» و «جدال نكردن»، (1) نشانههاي عقل و بصيرت شمرده شده است.
و اما كيفيت دست يابي به شهود از نظر قرآن:
قرآن كلام خدا است، كلامي كه هم شاهد و هم مشهود است. علاوه بر آن، مستندي متين كه راه هاي شهادت را به پيروان عرفان مي نمايد و توجه به يكي دو آيه از نمايه هاي پر معناي آن،بر درك مسير يقين كفايت مي كند.
قرآن كريم اين حقيقت را اين گونه بيان ميكند:" يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ"؛ (2)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براي شما وسيلهاي جهت جدا ساختن حق از باطل قرار ميدهد (روشنبيني خاصّي كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت) و گناهانتان را ميپوشاند و شما را ميآمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش عظيم است!
قرآن مي گويد با فرمان خدا مخالفت نكنيد تا به فرقان برسيد
قرآن مجيد به صراحت بين تقوا و معرفت رابطهاي تنگاتنگ ترسيم كرده و فرموده است:" وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ"؛ (3) از خدا بپرهيزيد تا خداوند به شما تعليم ميدهد.
قرآن انسان را از هوي پرستي و خود خواهي باز مي دارد و آن را از موانع بزرگ معرفت كه چشم دل را كور ميكند، مي داند.
"أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلي عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلي سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلي بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ "؛ (4)
آيا ديدي كسي كه معبود خود را هواي نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهي گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده افكنده است؟! با اين حال چه كسي ميتواند غير از خدا او را هدايت كند؟ آيا ديدي كسي را كه معبود خود را هواي نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهي (بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پردهاي افكنده است؟! با اين حال چه كسي ميتواند غير از خدا او را هدايت كند؟! آيا متذكّر نميشويد؟
اگر تقوا پيشه كنيد، خداي متعال، قدرت و قوه تشخيص و تمييز حقايق را به شما ميدهد . ديدگان تان را باز ميكند. اما اين تازه آغاز راه كشف است. كساني كه تشنه وصال خدايند، بايد به عمل و هرچه خالص تر كردن آن رو آورند. به تزكيه نفس همت گمارند. كار «دل» بيش تر كنند، تا پس از «نورانيت عقل» و «كشف نظري» به نورانيت دل برسند و سر انجام «كشف نوري» براي آنان به دست آيد.
اگر مي بينيم اولياء خدا به مقام كشف و شهود رسيده و مي رسند، به خاطر تقوا و اطاعت از اوامر الهي است.قلب بيدار، قلب هشيار و قلب بينا است، قلب وقتي بيدار شود، ملكوت ديدار مي شود و سرّش در دوري از دنيا است، به هر مقدار از دل بستگي و وابستگي به ماديات كم كنيم ،قلب مان بيدار تر و معرفت مان بيش تر خواهد شد.
در اينجا خوب است به يكي دو روايت در زمينه شهود توجه كنيم:
بنابر آنچه از روايات به دست ميآيد ،عمل به واجبات و ترك محرمات ،سلامتي در دنيا و دوري از جهنم و ورود به بهشت را براي ما زمينهسازي ميكند. اما اگر علاوه بر آن به نوافل و رعايت تقوا بيش از حد معمول موفق شويم، به بيش از آنچه ديگران از جهت معنوي دست يافته اند، خواهيم رسيد كه از آن به شهود تعبير ميشود و حقايق را فراتر از وقايع ميتوان ديد.
پيامبر صلوات الله عليه فرمود: اگر شيطان دلهاي فرزندان آدم را احاطه نكند، ميتوانند به جهان ملكوت نظر افكنند.(5)
چشم دل در اثر عادت و انس به طبيعت و عالم ملكي كم سو شده و توان ديدن حقايق را ندارد. تنها راه چاره روشن نمودن آن از طريق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترك محرمات) ميباشد كه آن هم به مرور زمان به دست ميآيد، چنان كه كند شدن آن نيز به تدريج و در طول زمان متمادي است.
حديث قرب النوافل:
از پيامبرصلوات الله عليه روايت شد كه خداوند فرمود: «مَا تَحَبَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَحَبَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّي أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا إِذَا دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِذَا سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ» ؛ (6)
يعني: بنده من، به چيزي دوست داشتني تر از آنچه بر او واجب كردم به من اظهار دوستي نكرد. او با نوافل( نافله ها و مستحبات) به سوي(جلب) محبت من مي آيد تا اينكه من نيز او را دوست بدارم. پس هنگامي كه او را دوست بدارم، شنوايي او مي شوم آن گاه كه ميشنود، .بينايي او ميشوم آن گاه كه ميبيند . زبان او ميشوم آن گاه كه سخن ميگويد . دست او ميشوم آن گاه كه ضربه ميزند، .پاي او ميشوم آن گاه كه راه ميرود، هنگامي كه به درگاه من دعا كند، اجابت ميكنم و اگر از من درخواست كند، به او ميدهم.
نكته پاياني در مورد شهود:
شهود، كيفيتي باطني و رمز گشايي خاص از اسرار ملكوت است. بزرگ راهي كه شاهد آن را مي پيمايد، بزرگ راه هدايت است، مسيري عمومي كه هر كسي حق ورود در آن را داشته و نسبت به توان و تحملش، به طرف مقصد نور گام بر مي دارد .تا اين جا فرقي بين عارف و عامي و حتي جاهل وجود ندارد زيرا كه در ابتدا همه مي توانند وارد اين مسير نوراني شوند، مهم رسيدن به مقصد با سلامتي كامل است. در اين راه، عوامل مختلفي جلو انسان ها سد شده، آن هايي كه داراي عزم و اراده اي قوي تر هستند از آن عبور كرده مقصد را در مي يابند و بعضي نيز متاسفانه گرفتار شده از ادامه راه باز مي مانند. آن ها كه به مقصد رسيده اند، به نسبت ظرفيت و توان شان، شعاع عرفان و شهود را مي بينند و البته آن را چون اسراري در دل نگاه مي دارند و چنين است كه : هر كه را اسرار حق آموختند، مهر كردند و دهانش دوختند.در نتيجه، تبيين كيفيت شهود، امري آسان نيست و حتي غير ممكن به نظر مي نمايد، چون از اسرار غيبي است، ولي مسير رسيدن به شهود و ورود به آن، براي همگان به طور مساوي فراهم است و پاي هيچ كسي در پيمودن آن لنگ نيست.
پي نوشت ها:
1. تميمي آمدي عبد الواحد، غررالحكم و درر الكلم، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، سال 1366 هجري شمسي، چاپ اول،ص 41 - 42 و 52 – 55
2. سوره انفال، آيه 29.
3. سوره بقره آيه 182.
4. سوره جاثيه آيه 23.
5. علامه مجلسي محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات اسلاميه، ج 67، ص 59.
6. همان، ص 23.