اين مساله از قديمىترين مسائلى است كه در ميان دانشمندان مطرح بوده گروهى طرفدار آزادى اراده انسان، و گروهى طرفدار جبر بوده اند و هر كدام دلائلى براى اثبات مقصد خود ذكر كرده اند.
نكته اصلي كه شما بايد به آن توجه داشته باشيد اين است كه براي فهم صحيح دين و قرآن بايد تمام آيات قرآن را كنار يكديگر و هر آيه را با آيات ديگري كه آنرا توضيح مي دهد ببينيد مثلا در مقابل آياتي كه شما بيان كرده و ادعا مي كنيد دلالت بر مجبور بودن انسان در اعمالش دارد، بسياري از آيات ديگر هم است كه دلالت مي كند بر اختيار داشتن انسان در اعمالش مانند اين آيات: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»(1)؛ و آنچه از رنج و مصائب به شما مىرسد همه از دست (اعمال زشت) خود شماست در صورتى كه خدا بسيارى از اعمال بد را عفو مىكند.
«إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»(2) ؛ما راه را به او نشان داديم، خواه پذيرا شود و شكر اين نعمت را بجا آورد، يا اعراض و كفران كند.
وظيفه ما نشان دادن راه است، نه اجبار بر انتخاب، اين شما هستيد كه بايد با عقل و درك خود، حق را از باطل تشخيص دهيد، و با اراده و اختيار خود تصميم بگيريد.
در حقيقت آنچه از مجموع آيات قرآن و روايات اهل بيت(ع) استفاده مي شود همان اصل معروف" الامر بين الامرين" است، از يك سو مىفرمايد:" خدا راه را نشان داده و انتخاب با شما است" و از سوى ديگر مىافزايد:" انتخاب شما منوط به مشيت الهى است" يعنى شما استقلال كامل نداريد بلكه قدرت و توان و آزادى اراده شما همه به خواست خدا و از ناحيه او است، و هر زمان اراده كند مىتواند اين قدرت و آزادى را سلب كند.
به اين ترتيب نه" تفويض" و واگذارى كامل است و نه اجبار و سلب اختيار، بلكه حقيقتى است دقيق و ظريف در ميان اين دو، يا به تعبير ديگر: نوعى آزادى وابسته به مشيت الهى است، كه هر لحظه بخواهد مىتواند آن را باز پس گيرد، تا هم بندگان بتوانند بار تكليف و مسئوليت را كه رمز تكامل آنهاست بر دوش گيرند و هم خود را بىنياز از خداوند تصور نكنند.
بله اگر آياتي كه شما اشاره كرديد را از آيات ديگر جدا كنيم جاى اين توهم وجود دارد ولى با توجه به اينكه در يك آيه بيان تاثير اختيار شده، و در يك آيه ديگر بيان تاثير مشيت پروردگار، به خوبى مساله" الامر بين الامرين" تثبيت مىگردد.
در طول تاريخ چنين بوده كه طرفداران تفويض به همان آيهاى مىچسبند كه سخن از اختيار مطلق مىگويد، و طرفداران جبر به آيهاى كه به تنهايى بوى جبر مىدهد، و هر كدام مىخواهند پيشداوري هاى خود را با آن توجيه كنند، در حالى كه فهم صحيح كلام الهى (و هر كلام ديگر) ايجاب مىكند كه همه را در كنار هم بگذارند، و بدون تعصب و پيشداورى قبلى قضاوت كنند.(3)
مطلب ديگر در مورد اين آيات اين است كه در واقع هدف اين آيات تاكيد بر مسئله توحيد و خداشناسي است تا همه انسان ها فاعل واقعي را خدا دانسته و باور كنند كه مشيت و اراده تمام امور در نهايت به دست اوست.
به آيات زير توجه بفرماييد كه خداوند بيان كرده چه كسي را گمراه و يا هدايت مي كند.
1. اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (4)
2. وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (5)
3. وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ (6)
4. وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ (7)
و هر كس را كه به سوى او بازگردد، هدايت مىنمايد
5. ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ (8)
براي آشنايي بيشتر با بحث جبر و اختيار مي توانيد به كتب ذيل مراجعه نماييد.(9)
پي نوشت ها:
1. شوري(42)آيه30.
2. دهر(76)آيه3.
3. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج25، ص 386.
4. بقره آيه 258.
5. همان آيه 264.
6. مائده آيه 108.
7. رعد آيه 27.
8. بقره آيه 26.
9. همان، ج26، ص64؛ موسوي همداني، ترجمه الميزان، ج1، ص 163؛ مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج1، ص41.