پرسش:
وظایف معلم در برابر شاگردان خود چیست و چه حقوقی را باید رعایت کند؟
پاسخ:
در روایات اسلامی، شاگرد نسبت به استاد خود وظایف بسیاری دارد و لازم است این وظایف را نسبت به معلم خود اجرا نماید؛ اما موضوعی که شاید کمتر به آن پرداختهشده باشد، این است که استاد نیز در قبال شاگردان خود وظایفی دارد و باید نسبت به آن دقت داشته باشد.
در ادامه برخی وظایف و حقوقی که استاد نسبت به شاگرد دارد، بیان خواهد شد.
1. برابری میان محصلان
از وظایف معلم نسبت به شاگردان خود، برابری است. استاد باید نسبت به دانشجویان خود رفتاری عادلانه داشته باشد و از تبعیض بین آنها بپرهیزد. در روایتی امام صادق علیهالسلام درباره آیه 18 سوره لقمان ﴿ وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاس﴾؛ متکبرانه روی از مردم برمگردان فرمودهاند: باید مردم در دانشاندوزى نزد تو یکسان باشند. (1)
2. بزرگداشت شاگرد
احترام به شاگرد ازجمله امور دیگری است که در احادیث به آن اشاره شده است. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در روایتی فرمودهاند: «وَقِّروا مَن تُعَلِّمونَهُ العِلم». (2) کسانى را که به آنها دانش مىآموزید، بزرگ بدارید.
3. نداشتن خودستایی و تکبر
از دیگر کارهایی که معلم باید نسبت به شاگردان خود دقت داشته باشد، از بین بردن حس خودبزرگبینی و تکبر است. درست است که بنا بر شرایطی، استادی به این مقام بلند و رفیع رسیده است، ولی این دلیل نمیشود تا او نسبت به شاگردان خود حس تکبر و بزرگی داشته باشد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره این موضوع فرمودهاند: «أبغَضُ العِبادِ إلَى اللّهِ سُبحانَهُ العالِمُ المُتَجَبِّرُ». (3) مبغوض ترین بندگان نزد خداى سبحان، دانشمند خودبزرگبین است. در سخنی دیگر از ایشان نیز چنین روایتشده است: «حَصِّن عِلمَکَ مِنَ العُجبِ، ووَقارَکَ مِنَ الکِبرِ». (4) دانشت را از خودپسندی و وقارت را از کبر حفظ کن. امام اول علیهالسلام در حدیثی دیگر بابیان گناه خودستایی، آن را عیب دانش میدانند: «شَینُ العِلمِ الصَّلَفُ». (5) عیب دانش خودستایی است.
4. تواضع نسبت به شاگرد
بیان شد که استاد نباید نسبت به شاگرد خودبزرگبین و متکبر باشد. نکتهی قابلتوجه اینکه در روایات حتی توصیهشده که معلم باید نسبت به شاگرد خود تواضع نیز به خرج بدهد! البته واضح است که این تواضع بهصورت دوطرفه است یعنی هم شاگرد باید این حس را نسبت به معلم و هم استاد نسبت به شاگرد خود داشته باشد. امام صادق علیهالسلام در این موضوع میفرمایند: «تَوَاضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ و تَوَاضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ وَ لَا تَکُونُوا عُلَمَاءَ جَبَّارِینَ فَیَذْهَبَ بَاطِلُکُمْ بِحَقِّکُمْ». (6) نسبت به شاگردان خود تواضع کنید و نسبت به استاد خود هم تواضع کنید، دانشمندان جبار و قلدر نباشید تا شیوه باطل شما حق علم شما را از میان ببرد.
در روایتی دیگر از امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره فروتنی در مقابل شاگردان چنین آمده است: «مَنْ تَوَاضَعَ لِلْمُتَعَلِّمِینَ وَ ذَلَّ لِلْعُلَمَاءِ سَادَ بِعِلْمِه». (7) هر معلمی که بر شاگردانش تواضع و فروتنی کند و در برابر دانشمندان خود را کوچک و پاییندست بهحساب آورد، بادانش خود به آقایی میرسد.
5. مدارا و مهربانی با شاگردان
از دیگر حقوق شاگردان، مدارا و مهربانی استاد با آنها است. در حدیثی از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در مورد نرمی و مهربانی با شاگردان چنین آمده است: «لِینُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَ وَ لِمَنْ تَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ». (8) باکسی که به او یاد مىدهید و نیز کسى که از او یاد مىگیرید، نرمى کنید.
در حدیثی دیگر از ایشان نقلشده که: «إنَّ اللّهَ لَم یَبعَثنی مُعَنِّتاً ولا مُتَعَنِّتاً، ولکِن بَعَثَنی مُعَلِّماً مُیَسِّراً». (9) خداوند، مرا سختگیر و آزاردهنده برنینگیخت؛ بلکه مرا آموزگارى آسانگیر برانگیخت.
بنابراین، آموزگار باید در عین دغدغهی آموزشی خود، با دانشآموزان خود مدارا داشته و نسبت به آنها مهربانی و شفقت به خرج بدهد. امام زینالعابدین علیهالسلام در حدیثی زیبا اخلاق معلم را اینگونه به تصویر کشیده است: «حَقُّ الصَّغِیرِ رَحْمَتُهُ فِی تَعْلِیمِهِ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَیْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَهُ لَه». (10) حقّ کودک، مهربانى به او در آموزش و گذشت از وى و عیبپوشی و همراهى و یارى اوست.
6. ارائه تمامی زوایای علمی
ازجمله امور دیگری که استاد باید نسبت به شاگرد خود دقت داشته باشد، ارائه تمامی زوایای علمی موضوع درس داده شده است. این سخن به این معناست که معلم، سعی کند مسئله را کاملاً برای شاگردان خود روشن کند و بخشهایی را مبهم نگذارد. البته واضح است که بیان مسائل متناسب با ظرفیت و شرایط موجود است و چنانچه شرایط بیان همه ابعاد مسائل عملی وجود ندارد، این موضوع ضروری نیست.
رسولالله صلیالله علیه و آله در حدیثی فرمودهاند: «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ یَعْلَمُهُ ثُمَّ کَتَمَهُ أَلْجَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِلِجَامٍ مِنْ نَار». (11) کسی که از او درباره علمی سؤال شود و او بداند و کتمان کند، خداوند را در روز قیامت با لگامى از آتش ملاقات میکند.
در حدیثی دیگر در مورد کتمان علم از امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین آمده است: «إِنَّ الْعَالِمَ الْکَاتِمَ عِلْمَهُ یُبْعَثُ أَنْتَنَ أَهْلِ الْقِیَامَهِ رِیحاً یَلْعَنُهُ کُلُّ دَابَّهٍ حَتَّى دَوَابُّ الْأَرْضِ الصِّغَار». (12) دانشمند پنهان کننده دانشش، بدبوترین اهل قیامت است و همه جنبندگان حتى حشرات کوچک زمین او را نفرین میکنند.
با توجه به روایات، این موضوع در علوم دینی مهمتر و مورد تأکیدتر است.
7. آموزش به کسانی که مستحق هستند!
از مسائل مهم در علمآموزی، این است که علم را فقط به کسی که استحقاق آن را دارد آموخت؛ بنابراین، وقتی استادی میداند که علمی برای شاگردش مفید نیست و یا حتی با آموختن این علم، در جهت کارهای غیرشرعی و غیرقانونی بهره میگیرد، نباید این دانش را برای آنها منتشر کند. امیرالمؤمنین علیهالسلام در این زمینه میفرمایند: «وَاضِعُ الْعِلْمِ عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ ظَالِمٌ لَهُ». (13) سپارنده دانش نزد غیر اهل آن، ظالم به اوست. علاوه بر این، بیان مسائل علمی برای کسی که این مسائل را قبول نخواهد کرد و نسبت به آن موضعگیری میکند نیز کاری ناپسند است.
«لا تُحَدِّث بِالعِلمِ السُّفَهاءَ لِیُکَذِّبوکَ، ولاَ الجُهّالَ فَیَستَثقِلوکَ، ولکِن حَدِّث بِهِ مَن یَتَلَقّاهُ مِن أهلِهِ بِقَبولٍ وفَهمٍ، یَفهَمُ عَنکَ ما تَقولُ، ویَکتُمُ عَلَیکَ ما یَسمَعُ، فَإِنَّ لِعِلمِکَ عَلَیکَ حَقًّا، کَما أنَّ عَلَیکَ فی مالِکَ حَقًّا، بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ، ومَنعُهُ عَن غَیرِ مُستَحِقِّهِ». (14) با کمخردان سخن از دانش مگو که تو را تکذیب میکنند و نه با نادانان که تو را گران بار مى-شمرند؛ بلکه از آن باکسی سخن بگوى که اهلش باشد و میگیرد و میپذیرد و میفهمد. آنچه را میگویی دریافت میکند و آنچه را میشنود بر تو پنهان میدارد، چراکه براى دانشت بر تو حقّى است؛ همانگونه که در داراییات بر تو حقّى است: بذلش به مستحق آن و بازداشتنش از غیر مستحق آن.
8. اقرار به ندانستن
از دیگر وظایف معلم این است که چنانچه در موضوعی تخصص ندارد و یا مسئلهای را نمیداند، بهصراحت بیان کند که نمیداند. متأسفانه برخی از افراد گفتن نمیدانم برایشان کسر شأن است و لذا یا اطلاعات اشتباه به مخاطبین خود میدهند و یا موضوع را به نحوی مبهم باقی میگذارند.
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در این موضوع میفرمایند: «إِذَا سُئِلْتَ عَنْ عِلْمٍ لَا تَعْلَمُهُ فَقُلْ: لَا أَعْلَمُهُ. تَنْجُ مِنْ تَبِعَتِهِ، وَ لَا تُفْتِ النَّاسَ بِمَا لَا عِلْمَ لَکَ بِهِ تَنْجُ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الْقِیَامَه». (15) هرگاه از دانشى پرسیده شدى که آن را نمیدانی بگو: نمیدانم تا از پى آمدهاى آن رهایى یابى و در آنچه نمیدانی، به مردم فتوا مده تا از کیفر روز قیامت برهى.
آموزگاران باید به این حد از معرفت برسند که بدانند اقرار به ندانستن موضوعی موجب کم شدن شأن آنها نیست، بلکه مقدمهای برای تحقیق و پژوهش و فراگیری این نکتهی نادانسته است. امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره این موضوع فرمودهاند: «لَا یَسْتَقْبِحَنَّ مَنْ سُئِلَ عَمَّا لَا یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ لَا أَعْلَمُ». (16) هرگز آنکه از چیزى پرسیده شد که نمیداند، گفتن «نمیدانم» را زشت نشمارد.
با این توضیحات مشخص میشود که اقرار به ندانستن در مقابل سؤال شاگردان، موضوعی است که حق شاگرد است و پاسخ اشتباه موجب ضمان استاد خواهد شد.
نتیجه:
در احادیث اهلبیت علیهمالسلام علاوه بر وظایف شاگرد نسبت به آموزگار خود، وظایفی نیز برای معلم نسبت به دانشآموزان خود ترسیم و بیانشده است. برابری میان شاگردان، بزرگداشت دانشآموز، نداشتن حس تکبر و خودستایی، تواضع نسبت به شاگرد، مدارا و مهربانی با کارآموز، ارائه تمامی زوایای علمی موضوع، آموزش به کسانی که استحقاق آموزش را دارند و همچنین اقرار به ندانستن درجایی که مطلبی را نمیداند، از موضوعاتی است که استاد باید نسبت به محصلین خود اجرا نماید.
پینوشتها:
1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج1، ص 41، ح 2.
2. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، محقق / مصحح: ندارد، تهران: دنیاى دانش، 1382 ش، ص 795.
3. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى، قم: دارالکتاب الإسلامی، 1410 ق، ص 203.
4. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهجالبلاغه لابن أبی الحدید، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، 1404 ق، ج20، ص 318.
5. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، قم: دارالحدیث، 1376 ش، ص 298، ح 5328.
6. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج1، ص 36، ح 1.
7. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج75، ص 6، ح 57.
8. شهید ثانى، زینالدین بن على، منیه المرید، محقق / مصحح: مختارى، رضا، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، 1409 ق، ص 193.
9. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، همان، ص 301.
10. ابنبابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علیاکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413 ق، ج2، ص 625.
11. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، تنبیه الخواطر، محقق / مصحح: ندارد، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوى، 1369 ش، ج2، ص 7.
12. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلالالدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق، ج1، ص 231.
13. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، همان، ص 504، ح 9228.
14. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهجالبلاغه لابن أبی الحدید، همان، ج20، ص 273.
15. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414 ق، ص 527.
16. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، همان، ص 109.