پرسش:
با توجه به ابهام و حالت رازگونه که در معنای حروف مقطعه وجود دارد طبیعتاً در زمان نزول این آیات برای اصحاب پیامبر نیز درباره معنای این آیات سؤال ایجاد میشده است آیا مطلب معتبری از پیامبر اکرم درباره معنای این حروف در پاسخ به سؤال صحابه نقلشده است؟
پاسخ:
فرمایش قابلتوجهی از پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در مورد معنای حروف مقطعه وارد نشده است. در روایتی بعضی یهودیان احتمالاتی را برای بعضی از این حروف دادهاند که مورد تأیید پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) قرار نگرفته است. روایت این است:
در الدر المنثور است که ابن اسحاق و بخارى در تاریخ خود و ابن جریر به سندى ضعیف از ابن عباس، از جابر بن عبد اللَّه ابن رباب روایت کردهاند که گفت: روزى ابو یاسر بن اخطب با جمعى از مردان یهود به رسول خدا (صلیالله علیه و آله) عبور مىکردند، درحالیکه آن جناب اول سوره بقره را میخواند که میفرماید:«الم ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ». از بین آن جمع برادر ابو یاسر، حى بن اخطب به آن جمع ملحق شد و گفت: هیچ میدانید؟ به خدا سوگند من از محمد شنیدم که ازجمله آنچه به وى وحیشده این را میخواند: «الم ذلِکَ الْکِتابُ» پرسیدند راستى تو خودت شنیدى؟ گفت: آرى. پس یهودیان نزد رسول خدا (صلیالله علیه و آله) شدند و گفتند: اى محمد یادت نیست که در ضمن آنچه به تو وحیشده میخواندی: «الم ذلِکَ الْکِتابُ»؟ فرمود: بلى درست است. گفتند: آیا جبرئیل این را از ناحیه خدا برایت آورده؟ فرمود: آرى. گفتند: بااینکه خداوند قبل از تو هم انبیایى فرستاده و ما سراغ نداریم که هیچ پیغمبرى مدت سرورى و مقدار عمر امتش را دانسته باشد غیر از تو که در این کلام خود از آن خبر میدهی؟ در همین بین حى بن أخطب به عدهای که همراهش بودند گفت: «الف» یک و «لام» سى و «میم» چهل، جمعاً میشود هفتادویک و آیا شما میخواهید به دین پیغمبرى درآیید که مدت سروریاش و عمر امتش مجموعاً هفتادویک سال است.
آن گاه رو کرد به رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و گفت: اى محمد آیا غیر از «الم» حرف دیگرى هم هست؟ فرمود: بله پرسید: چیست؟ فرمود: «المص» حى بن اخطب گفت: (عجب) این از اولى سنگینتر و طولانىتر است، چون «الف» یک و «لام» سى و «میم» چهل «و صاد» نود است که جمعاً صد و شصتویک میشود. اى محمد آیا غیر از این هم هست؟ رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فرمود: بله پرسید چیست؟ فرمود: «الر» گفت اینکه از آن دو سنگینتر و طولانیتر است، چون «الف» یک و «لام» سى و «راء» دویست است که جمعاً دویست و سیویک میشود. حال بگو ببینیم بازهم هست؟ فرمود: بله «المر» حى گفت این دیگر از آنها سنگینتر و بلندتر است «الف» یک و «لام» سى و «میم» چهل و «راء» دویست که جمعاً دویست و هفتادویک. سپس حى بن اخطب گفت: اى محمد امر تو بر ما مشتبه شد نمیدانیم دوران نبوتت کوتاه است یا بلند؟ آن گاه برخاستند که بروند برادر او ابو یاسر به او و همراهانش از علماى یهود گفت نظر شما چیست؟ آیا بهراستی همه این مدتها یعنى «71» و «161» و «231» و «271» را به محمد دادهاند که جمعاً هفتصد و سیوچهار سال باشد؟ آنها نیز گفتند: امر او براى ما مشتبه است. (1)
و در معانى الاخبار به سند خود از جویریه از سفیان ثورى روایت آورده که گفت: من به جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب (علیهالسلام) عرضه داشتم یا بن رسول اللَّه (صلیالله علیه و آله) معناى این کلمات از کتاب خداى عز و جل که میفرماید: «الم»، «المص»، «الر»، «المر»، «کهیعص»، «طه»، «طس»، «طسم»، «یس»، «ص»، «حم»، «حم عسق»، «ق» و «ن» چیست؟
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: اما «الم» که در اول سوره بقره است معنایش «انا اللَّه الملک» است، یعنى منم اللَّه سلطان؛ و اما «الم» که در اول سوره آلعمران است معنایش «انا اللَّه المجید» است، یعنى منم خداى مجید؛ و معناى «المص»«انا اللَّه المقتدر الصادق» است یعنى منم خداى مقتدر صادق؛ و معناى «الر» این است که «انا اللَّه الرؤف»، منم خداى رئوف؛ و معناى «المر» این است که منم خداى محیى و ممیت و رزاق؛ و معناى «کهیعص» این است که منم کافى و هادى و ولى و عالم و صادق الوعد و «طه» خود یکى از اسماء رسول خدا است و معنایش «یا طالب الحق الهادى الیه» است یعنى اى که طالب حق و هدایتکننده خلق بهسوی آنى، ما قرآن را به سویت نازل نکردیم که خود را از اندوه براى کفار بهسختی و مشقت بیندازى، بلکه فرستادیم تا بهوسیله آن نیکبخت باشى.
و اما «طس» معنایش «انا الطالب السمیع» است، یعنى منم طالب شنوا؛ و اما «طسم» معنایش منم طالب شنواى مبدى و معید و اما «یس» آن نیز یکى از اسماء رسول خدا (صلیالله علیه وآله) است و معنایش «یا ایها السامع للوحى و القرآن الحکیم انک لمن المرسلین على صراط مستقیم هان اى شنواى وحى و قرآن حکیم بهدرستی که تو قطعاً از فرستادگان خدایى که بر صراط مستقیم و مهیمن بر آنى» است.
و اما «ص» نام چشمهاى است که از زیر عرش میجوشد و همین صاد بود که رسول خدا (صلیالله علیه وآله) در معراج از آن وضو گرفت و جبرئیل روزى یکبار داخل آن میشود و در آن فرو میرود و سپس بیرون آمده بال خود را تکان میدهد و هیچ قطرهاى از بالش نمیچکد و نمیپرد، مگر آنکه خدا از آن فرشتهای خلق میکند تا او را تسبیح و تقدیس و تکبیر و حمد بگوید تا روز قیامت.
و اما «حم» معنایش حمید مجید است؛ و اما «حم عسق» معنایش حلیم، مثیب (ثواب دهنده) عالم، سمیع، قادر، قوى، است؛ و اما «ق» نام کوهى است که محیط به زمین است و سبزى آسمان هم از آن است و بهوسیله آن کوه است که خدا زمین را از اینکه اهلش را بلرزاند حفظ کرده؛ و اما «ن» نام نهرى است در بهشت که خداى تعالى دستور داد منجمد شو، منجمد شد و مداد گشت و به قلم فرمود: بنویس قلم هم در کتاب لوح محفوظ سطر گیری کرد و آنچه بود و تا قیامت خواهد بود همه را نوشت پس مداد از نور و قلم از نور و لوح هم لوحى از نور بود.
سفیان اضافه میکند سپس عرضه داشتم: یا بن رسول اللَّه! امر لوح و قلم و مداد را بیشتر برایم توضیح بده و آنچه خدا به تو تعلیم داده تعلیمم ده. فرمود: یا بن سعید اگر تو اهلیت براى پاسخ دادنم نداشتى جوابت را نمیدادم، پس (بدان که) نون «ن» نام فرشتهای است که آن را به قلم که آن نیز فرشتهای است میدهد و قلم هم به لوح که آن نیز فرشتهای است میدهد و لوح هم به اسرافیل و اسرافیل به میکائیل و او به جبرئیل میدهد و جبرئیل هم به انبیاء و رسولان خدا (صلوات اللَّه علیهم). سفیان مىگوید: آن گاه امام فرمود: برخیز که بیش از این برایت خطرى است. (2)
تفاسیر مختلف دیگری در مورد حروف مقطعه واردشده است که مهمترین آنها عبارتاند از:
1- این حروف از متشابهات قرآن است که خداى سبحان علم به آن را به خود اختصاص داده است.
2- هر یک از این حروف مقطعه نام سورهاى است که در آغازش قرار دارد.
3- این حروف اسمایى هستند براى مجموع قرآن.
4- این حروف اسمایى از خداست اما مقطعه و بریده که اگر از مردم کسى بتواند آنها را آنطور که باید ترکیب کند به اسم اعظم خدا دستیافته، همانطور که از ترکیب «الر» و «حم» و «ن»«الرَّحْمنُ» درست میشود و همچنین سایر حروف. چیزى که هست ما انسانها قادر بر ترکیب آن نیستیم. این معنا از سعید بن جبیر روایتشده.
5- این حروف سوگندهایى است که خداى تعالى خورده و مثلاینکه خداوند به این حرف سوگند میخورد بر اینکه قرآن کلام او است؛ و اصولاً حروف الفباء داراى شرافتى هستند، چون با همین حروف است که کتب آسمانى و اسماء حسناى خدا و صفات علیاى او و ریشه لغتهای امتهای مختلف درست میشود.
6- این حروف اشاراتى است به نعمتهاى خدا و بلاهاى او و مدت زندگى اقوام و عمر و اجلشان.
7- مراد از این حروف این است که اشاره کند به اینکه امت اسلام تا آخر دهر باقى میماند و منقرض نمیشود، حساب جمل هم که نوعى محاسبه است بر این معنا دلالت دارد.
10- مراد از این حروف همان حروف الفباء است، چیزى که هست با ذکر نام بعضى از آنها از ذکر بقیه بینیاز بوده، در حقیقت خواسته است بفرماید: این قرآن از الفباء ترکیبشده.
11- این حروف بهمنظور ساکت کردن کفار در ابتداى سورههای قرارگرفته چون مشرکین به یکدیگر سفارش میکردند «مبادا به قرآن گوش دهید و هر جا کسى قرآن میخواند سروصدا بلند کنید تا صوت قرآن در بین صوتهای نامربوط گم شود» قرآن این جریان را در آیه «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ ...» (فصلت/26) حکایت فرموده؛ و گاهى میشد که در هنگام شنیدن صوت قرآن سوت میزدند و بسا میشد کف میزدند و بسا میشد صداهاى دستهجمعی درمیآوردند تا رسول خدا را در خواندن آن دچار اشتباه سازند، لذا خداى تعالى در آغاز بعضى از سورههای قرآن این حروف را نازل کرد تا آن رجاله ها را ساکت کند، چون وقتى این حروف را میشنیدند به نظرشان عجیبوغریب میآمد و به آن گوش فراداده دربارهاش فکر میکردند و همین اشتغالشان به آن حروف از جاروجنجال بازشان میداشت و درنتیجه صداى قرآن به گوششان میرسید.
12- این حروف از قبیل شمردن حروف الفباء است میخواهد بفهماند که این قرآنى که تمامى شما مردم عرب را از آوردن مثلش عاجز کرده از جنس همین حروفى است که مدام با آن محاوره و گفتگو میکنید و در خطبهها و کلمات خود به کار میبندید، باید از اینکه نمیتوانید مثل آن را بیاورید، بفهمید که این کلام از ناحیه خداى تعالى است و اگر در چند جا و چند سوره این حروف تکرار شده، براى این بوده که همهجا محکمى برهان را به رخ کفار بکشد. این تفسیر از قطرب روایتشده و ابومسلم اصفهانى هم همین وجه را اختیار کرده و بعضى از مفسرین قرون اخیر نیز بدان تمایل کردهاند.
12. از ابن عباس نقلشده که در خصوص «الم» گفته است «الف» اشاره است به نام «اللَّه» و «لام» به «جبرئیل» و «میم» به «محمد» (صلیالله علیه و آله)؛ و نیز از بعضى دیگر نقلشده که گفتهاند: حروف مقطعه در اوایل هر سورهای که با آن آغازشده اشاره است به آن غرضى که در سوره بیانشده، مثلاینکه میگویند حرف «نون» در سوره «ن» اشاره است به اینکه در این سوره بیشتر راجع به نصرت موعود به رسول خدا (صلیالله علیه وآله) صحبت شده؛ و حرف «قاف» در سوره «ق» اشاره است به اینکه در این سوره بیشتر درباره قرآن و یا قهر الهى سخن رفته؛ و بعضى دیگر هم گفتهاند این حروف صرفاً براى هشدار دادن است. (3)
نتیجه:
روایت قابلتوجهی از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در مورد حروف مقطعه وجود ندارد اما وجود اقوال مختلف در تفسیر این حروف نشانگر رمزآلود بودن این حروف است.
منابع برای مطالعه بیشتر:
- ناصر مکارم، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، ج 1، ص 61.
- طبرسی، جوامع الجامع، ترجمه مترجمان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1377 ش، ج1، ص 15.
- پریسا جمشیدی، نگاهی به الم در سوره بقره، مجله بینات، سال شانزدهم، پاییز 1388 ش، شماره 3(پیاپی 63).
کلمات کلیدی:
حروف مقطعه، تفسیر حروف، الم، مقطعه.
پینوشتها:
1. جلالالدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، 1404 ق، ج1، ص 23.
2. شیخ صدوق، معانی الاخبار، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1361 ش، ص 22.
3. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش، ج18، ص 5.