پرسش:
آیا برای همه گناهان میتوان به یکشکل توبه کرد یا توبه از گناه به نسبت هر گناهی فرق دارد؟
پاسخ:
توبه و تأکید بر آنیکی از پرتکرارترین و مهمترین موضوعاتی است که در معارف اسلامی نسبت به آن تأکید شده است؛ اما توبه، در واقع بازگشت از نافرمانى خدا بهسوی اطاعت اوست که برآمده از پشیمانى فرد نسبت به گناهان گذشته است؛ اما در مورد اینکه برای خروج از حالت گناه، فرد باید چه مراحلی را طی کند و چه وظایفی را انجام دهد، باید مطالب را تقدیم کنیم.
1. مهمترین عنصر تشکیلدهنده توبه و رکن اساسى آن، ندامت و پشیمانى است از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله است که فرمود: «کفى بالندم توبه»؛ (1) «در توبه، پشیمانى کافى است» اولین مرحله، همین حالت پشیمانی است که لازم است در فرد ایجاد شود تا دست از گناه بکشد؛ اما در کنار آن، عزم بر ترک گناه برای همیشه هم لازم است؛ و شرط بعدی آن جبران و اصلاح یا همان جبران مافات با عمل صالح و نیکوست. یعنى تا آنجا که در توان دارد، حقالله و حقالناس را جبران کند و آثار بد و زشت گناهان گذشته را از درون خود و افراد و جامعه برچیند. از همین رو در قرآن کریم درآیات بسیارى، (2) توبه با اصلاح و جبران همراه آمده است. مثلاً در سوره نحل بهصورت یک قانون کلی در همه گناهان میفرماید: ﴿ ثَّم انَّ رَبَّکَ للَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ اصْلَحُوا انَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لغَفُورٌ رحیمٌ ﴾؛ (3)؛ «امّا پروردگارت نسبت به آنها که از روى جهالت بدى کردهاند و سپس توبه نموده و در مقام جبران برآمدهاند خداوند بعد از آن آمرزنده و مهربان است».
2. نکته مهم آن است که دو مرحله اول یعنی پشیمانی قلبی و تصمیم برای ترک همیشگی گناه در همه گناهان بدون تفاوت جریان دارد، ولی مرحله سوم که جبران است، اولاً در تمام گناهان جاری نیست و ثانیاً نسبت به گناهان مختلف متفاوت است. جبران نسبت به گناهان مختلف، متفاوت است و چون در قرآن بهصورت مطلق آمده است، هرگونه جبران مافاتی را نسبت به گناهان مختلف شامل میشود، مثلاً:
-شخص توبهکار باید حقالناسهایی را که ضایع کرده به آنها بازگرداند؛ اگر زنده هستند به خودشان و اگر از دنیا رفتهاند به وارثان آنها برساند.
-اگر آبرو یا حیثیّت کسى را به خاطر غیبت کردن یا اهانت از بین برده، باید از او حلالیت بطلبد و اگر از دنیا رفته است بهتلافی حیثیّت بر باد رفته، کار خیر براى او انجام دهد تا روح او راضى گردد.
- اگر نماز یا روزه یا عباداتى از او فوت شد، قضا نماید؛ و اگر کفّاره دارد (مانند ترک روزه عمدی و شکستن عهد و نذر) کفّاره آن را بدهد.
- اگر سبب گمراهى دیگران شده مانند تبلیغات سوء؛ بدعتگذاری در دین خدا، خواه از طریق بیان و سخن باشد یا از طریق کتابت و نوشتهها اصلاح و جبران آن در صورتى حاصل میشود که تمام افرادى را که به خاطر عمل او به انحراف کشیده شدهاند تا آنجا که توان و قدرت دارد بازگرداند یا اگر در حضور مردم، افرادى را به دروغگویی و بى عفّتى و امثال این امور متّهم ساخته، باید درملأعام سخنان خود را باز پس بگیرد و استغفار تنها کافی نیست.
در حدیث معتبرى از امام صادق علیهالسلام میخوانیم که از حضرتش سؤال کردند: آیا کسى که حدّ الهى بر او جارى شد اگر توبه کند شهادتش مقبول است؟ فرمود: «هنگامیکه توبه کند و توبهاش به این است که ازآنچه گفته بازگردد و نزد امام و نزد مسلمین حاضر شود و سخنان خود را تکذیب کند، هنگامیکه چنین کند بر امام لازم است که شهادت او را بپذیرد و توبهاش قبول است»، (4) این روایت نشان میدهد جبران انحراف، به ایجاد هدایت برای همان افراد گمراه شده است.
3. با توجّه به اینکه گناه، قلب را تاریک میسازد ازنظر معنوی باید به همان میزان یا بیشتر از میزان کمی و کیفی گناهی که کرده است، اطاعت و بندگى کند تا تاریکی قلبش از بین برود، این نیز نوعی اصلاح است که باید نسبت به قلب خود انجام دهد. همانطور که در نهجالبلاغه در شرح استغفار از زبان امیرالمؤمنین علیهالسلام اینطور بیانشده است که: «ششم آنکه به همان اندازه که لذّت و شیرینى گناه را چشیدهای درد و رنج طاعت را نیز بچشى»؛ (5) البته باید توجّه داشت که این شرط تحقق توبه نیست و برای کاملتر شدن توبه توصیهشده است.
نتیجه:
توبه پشمانی قلبی و تصمیم بر ترک همیشگی گناه و جبران حقالله و حقالناس است؛ اما این جبران در گناهان مختلف متفاوت است. گاهی باید ادای پول کرد. گاهی حلالیت گرفت، گاهی برای افراد صاحب حق دعا کرد گاهی باید گفتار را اصلاح کرد. گاهی باید به همان میزان انحرافی که ایجاد کرده هدایت ایجاد کرد. البته ازنظر معنوی به همان میزان گناهی که کرده عبادت و بندگی کند. این نسبت به گناهان مختلف متفاوت است.
منابع برای مطالعه بیشتر:
-توبه و استغفار از دیدگاه قرآن و روایات، ابوالقاسم کردستانی.
-توبه، محمد قنبری.
پینوشتها:
1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 426.
2. سوره بقره، آیه 160 و سوره آلعمران، آیه 89 و سوره نور، آیه 5.
3. سوره نحل، آیه 119.
4. الکافی، همان، ج 7، ص 397.
5. سید رضی؛ محمدحسین، نهجالبلاغه، قم؛ هجرت، کلمات قصار، کلمه 417.