پرسش:
قرآن چرا به چیزهای مبهم قسم میخورد؟ در استدلال صحیح، از موارد قطعیتر و روشنتر به موارد غیرقطعی و مبهم پی میبرند؛ ولی قرآن برای چیزهای روشن به چیزهای مبهم سوگند یاد میکند. مثلاً «والسماء و الطارق» یا «والفجر ولیال عشر والشفع و الوتر... » در اینجا معنا و مفهوم «طارق»، «لیال عشر» و «الشفع و الوتر» روشن نیست و بسیار مبهم است. چرا باید به چیزهای مبهم قسم خورد؟ آیا اثرگذاریِ لازم را دارد؟ و یا در ابتدای سوره مرسلات، علاوه بر این¬که صافات و زاجرات و... مشخص نیست که چه هستند، بعد از چندین سوگند، به فرشتگان سوگند میخورد و سپس میگوید: «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ». آیا برای مخاطب ناباور این منطقی است؟ سوگند به چیزهایی که وجودشان ثابت نشده، چگونه میتواند لوازم مابعدش را برای مخاطب ثابت کند؟
پاسخ:
سوگند، ایجاد برابری و همانندی میان مُقْسَمٌبه (چیزی که به آن قسم خورده شده) و مُقْسَمٌله (چیزی که بهخاطر آن قسم خورده شده) است. قسمخورنده به اموری که در نظرش مقدّس یا مهم هستند، نه امور بیارزش و کماهمیت، قسم میخورد تا مخاطبش باور کند. از نظر او مقسمله نیز همانند مقسمبه اهمیت دارد. در قرآن 93 قسم در حدود 40 سوره قرآن ذکر شده و این سوگندها بسیار متنوّع هستند. خداوند به خودش، قرآن، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، روز قیامت، جان و روح انسان، فرشتگان، خورشید، ماه، شب و روز، شفق، صبحگاهان، سرزمین مقدّس مکّه و اسبهایی که نفسزنان حرکت میکنند، سوگند یاد کرده است. حتّى در قرآن شاهد سوگند به موادّی خوراکی همچون انجیر و زیتون نیز هستیم. فلسفه سوگندهای خداوند، یکی بیان اهمیّت اموری است که برای آنها سوگند خورده (مقسمله) و دیگری بیان اهمیّت موجوداتی است که به آنها سوگند یادکرده است.(مقسمبه)(1)
قرآن و سوگند خوردن به امور مبهم!
خداوند در قرآن به اموری همچون «سماء»، «طارق»، «فجر»، «لیال عشر»، «شفع»، «وتر»، «صافات»، «زاجرات» و «تالیات» قسم خورده است. این آیات را در ادامه بررسی میکنیم تا ببینیم آیا واقعاً این امور مبهم هستند: «سوگند به آسمان و طارق؛ و تو چه میدانی طارق چیست؟ طارق همان ستاره درخشانی است که پرده ظلمت را میشکافد. هیچکس نیست مگر این که بر او نگهبانی است.»(2) در این آیه خداوند به آسمان و سپس «طارق» قسم خورده. معنای آسمان کاملاً مشخص است و اصلاً مبهم نیست. «طارق» هرچند مبهم است؛ اما عامدانه و برای جلب توجه مخاطب بهصورت مبهم آمده و چون در آیات بعدی معنای «طارق» توضیح داده شده و این ابهام نهتنها خللی در فهم مخاطب ایجاد نمیکند، بلکه سبب جذب بیشتر او میشود.
«سوگند به سپیدهدم و به شبهای دهگانه و به زوج و فرد و به شب هنگامیکه میگذرد. آیا در آنچه گفته شد، سوگندی برای خردمند هست؟»(3) «فجر» به معنای سپیدهدم است و معنای آن کاملاً آشکار است. شبهای دهگانه و همچنین زوج و فرد نیز هم از جهت معنا روشن هستند و هم از جهت مصداق. مراد از شبهای دهگانه دهه اول ماه ذیالحجه(4) و منظور از شفع یا زوج، روز دهم ذیالحجه یعنی عید قربان و مراد از وتر یا فرد، روز نهم ذیالحجه یعنی روز عرفه است؛ چراکه عدد ده، زوج و عدد نه، فرد است.(5)
«سوگند به صفبستگان که صف بستهاند و به بازدارندگان که (انسان را از گناهان) بهشدت بازمیدارند و به تلاوتکنندگان وحی که بیتردید معبود شما یگانه است.»(6) منظور از «صافات»، «زاجرات» و «تالیات»، فرشتگان هستند که مأمور رساندن وحی به پیامبران علیهمالسلام بودهاند. برای نمونه، فرشتگان، صفکشان پشت سر جبرئیل امین علیهالسلام، بهطرف زمین آمده و پس از زجر و راندن شیاطین که قصد اخلال در ابلاغ وحی را داشتند، قرآن را بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تلاوت میکردند.(7)
همانطورکه مشخص است اموری که خداوند به آنها سوگند خورده یا اصلاً مبهم نیستند، یا اگر مبهم هستند ناشی از فاصله گرفتن ما از فضای نزول آیات و همچنین کمی اطلاعات ما درباره قرآن است؛ ازاینرو با مراجعه به تفاسیر خیلی زود این ابهام برطرف میشود.
چرایی سوگند خوردن قران به اموری که وجودشان ثابت نشده است:
سوره مرسلات با چندین قسم شروع شده است: «سوگند به آن فرشتگانی که پیدرپی فرستاده میشوند، و سوگند به آن فرشتگانی که (برای آوردن وحی در سرعت حرکت) چون تندبادند، و سوگند به آن فرشتگانی که گشاینده صحیفههای وحی هستند، و سوگند به آن فرشتگانی که جداکننده حق از باطلند و سوگند به آن فرشتگانیکه القاکننده آیات آسمانی به پیامبران(هستند،) تا حجت (باشد برای اهل ایمان) و بیم و هشدار باشد (برای کافران) (به همه این حقایق سوگند) که آنچه (بهعنوان روز قیامت) وعده داده میشوید، بیتردید واقعشدنی است.»(8)
خداوند در این آیات در مقام اثبات قیامت برای مشرکان به فرشتگان سوگند خورده است؛ اما نکته مهم این است که مشرکان قریش، نهتنها به فرشتگان باور داشتند، بلکه آنها را بسیار مقدس میدانستند، برترین معبودها پس از خداوند به شمار آورده و آنان را بهعنوان فرزندان خدا میپرستیدند. فرشتهپرستی در میان عرب جاهلی از اهمیت زیادی برخوردار بود. حتی آنها به اشتباه اعتقاد داشتند که فرشتگان در مسائل مهم خلق و تدبیر جهان نیز نقش دارند؛(9) اما این آیات حتی برای کسیکه اعتقادی به فرشتگان ندارد نیز مفید است و لغو نیست؛ زیرا همانطورکه گذشت، سوگندخورنده با قسم میخواهد بگوید مقسمٌله در نزد من همانند مقسمٌبه ارزشمند است و در این هدف فرقی ندارد که مخاطب نیز همانند سوگندخورنده همین عقیده را دارد یا ندارد. برای نمونه وقتی مسلمانی در نزد غیرمسلمانی مثلاً به قرآن قسم میخورد، آن غیرمسلمان هرچند اعتقادی به قرآن ندارد؛ اما چون از اهمیت قرآن در نزد مسلمانان اطلاع دارد و میداند آنان بدون دلیل و بهدروغ به قرآن قسم نمیخورند، این قسم در حق او نیز تأثیر دارد و درنتیجه، مدعای مسلمان را باور میکند.
نتیجه گیری:
خداوند در قرآن به امور مختلفی سوگند خورده است. بررسی این امور نشان میدهد که یا اصلاً مبهم نیستند و منظور از آنان کاملاً واضح و آشکار است؛ یا اگر امروزه ابهامی وجود دارد، این ابهام ناشی از دوری از فضای نزول آیات قرآن و کماطلاعی ما میباشد؛ وگرنه برای مخاطبان اولیه قرآن اصلاً مبهم نبودهاند.
گاهی نیز خداوند عامدانه و در مقام جلب بیشتر توجه مخاطبان قرآن، به امور مبهم سوگند خورده؛ اما بلافاصله در آیه بعدی آن ابهام را برطرف کرده است.
خداوند در سوره مرسلات و در مقام اثبات وقوع قیامت برای مشرکان، چندین بار به فرشتگان سوگند خورده است. اولاً مشرکان نهتنها به وجود فرشتگان باور داشتند، بلکه آنان را بهعنوان فرزندان خدا میپرستیدند؛ ثانیاً حتی اگر فردی به فرشتگان معتقد نباشد، باز سوگند قرآن به فرشتگان برای او لغو و بیهوده نخواهد بود؛ چون هدف از سوگند این است که مخاطب قانع شود و او نیز وقتی میبیند متکلم به اموری که آنها را قبول دارد، سوگند میخورد، هرچند خودش به آن امور معتقد نیست، تحت تأثیر قرار میگیرد و مدعای متکلم را بهتر و بیشتر باور میکند.
پینوشتها
1. مکارم شیرازی، ناصر و ابوالقاسم علیاننژادی، سوگندهای پربار قرآن، قم، انتشارات مدرسه امام علیبنابیطالب علیهماالسلام، چاپ دوم، 1386ش، ص49-51.
2. سوره طارق، آیههای1-4: ﴿وَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلطّٰارِقِ * وَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلطّٰارِقِ * وَ مٰا أَدْرٰاکَ مَا اَلطّٰارِقُ * اَلنَّجْمُ اَلثّٰاقِبُ * إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمّٰا عَلَیْهٰا حٰافِظٌ﴾.
3. سوره فجر، آیههای1-5: ﴿وَ اَلْفَجْرِ * وَ لَیٰالٍ عَشْرٍ * وَ اَلشَّفْعِ وَ اَلْوَتْرِ * وَ اَللَّیْلِ إِذٰا یَسْرِ * هَلْ فِی ذٰلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ﴾.
4. مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1423ق، ج4، ص687؛ قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1363ش، ج2، ص419.
5. فراء، یحیى بن زیاد، معانى القرآن، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب، چاپ دوم، 1980م، ج3، ص259؛ صنعانى، عبدالرزاق بن همام، تفسیر القرآن العزیز المسمى تفسیر عبدالرزاق، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، 1411ق، ج2، ص300.
6. سوره صافات، آیههای1-4: ﴿وَ اَلصَّافّٰاتِ صَفًّا * فَالزّٰاجِرٰاتِ زَجْراً * فَالتّٰالِیٰاتِ ذِکْراً * إِنَّ إِلٰهَکُمْ لَوٰاحِدٌ﴾.
7. طباطبایى، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1390ق، ج17، ص120.
8. سوره مرسلات، آیههای1-7: ﴿وَ اَلْمُرْسَلاٰتِ عُرْفاً * فَالْعٰاصِفٰاتِ عَصْفاً * وَ اَلنّٰاشِرٰاتِ نَشْراً * فَالْفٰارِقٰاتِ فَرْقاً * فَالْمُلْقِیٰاتِ ذِکْراً * عُذْراً أَوْ نُذْراً * إِنَّمٰا تُوعَدُونَ لَوٰاقِعٌ﴾.
9. رفیعی، محمدطاهر، مقاله «فرشتهپرستی عربهای جاهلی»، مجله ماهنامه معرفت، سال نوزدهم، شماره 9 (پیاپی 156)، آذر 1389ش، ص119.