ازكجا بفهميم خالق جهان همان خداي قرآن با همان صفات است؟
چگونه مي توان فهميد آخرتي وجود دارد و بين اين همه موجود زنده انسان جايگاهي كه در قرآن گفته شده را دارد
چگونه می شود فهمید كه خالق جهان همان خدایی است كه در قرآن معرفی شده است؟
در پاسخ سوال اول شما بايد گفت كه ما مي توانيم از طريق عقل خود يكي بودن خداي خالق جهان با خداي توصيف شده در قرآن و يا مغايرت آندو را ثابت كنيم و براي اين كار لازم است در ابتدا به مقايسه خداي مورد قبول قرآن و خداي مورد قبول عقل بپردازيم. قرآن كريم - كه جامعترين، دقيقترين و رساترين تعريفها را نسبت به خداوند متعال مطرح مىكند - او را تنها از طريق اسما و صفاتش، براى ما باز مىشناساند.
قرآن كريم در پى آن است كه در حد توان، خداوند را به كاملترين وجه از طريق اسما و صفاتش، به انسان بشناساند از ديدگاه قرآن، خداوند گشايش بخش و دانا، سريعترين حساب گران، زنده و پاينده و والا، بزرگ و داراى حقيقت، صاحب شكوه و ارجمندى و بىنياز است از نظر قرآن، خداوند «متعال» است يعنى، او از هر چه در وهم ما آيد، بالاتر است و هرگز ما نمىتوانيم حقيقت او و جمال و جلال او را - آنگونه كه هست - در يابيم خداوند، يكى است و جز او خدايى نيست.
او يكتا و يگانه و هيچ چيز مثل و مانند او نيست. او پادشاه راستين جهان هستى، پاك از هر عيب، سلامت بخش، مراقب بر همه چيز، عزيز، اصلاحگر، ترميم كننده و شايسته بزرگى است و او بر همه چيز قادر و توانا است. او خدايى است «بخشنده و مهربان» و آن چنان خدايى است كه مهربانى و بخشايش را بر خود فرض كرده است. او در غايت بزرگى و عظمت است؛ اما به انسان از رگ گردن نزديكتر مىباشد و حتى وسوسههاى نفس او را نيز مىداند.او خدايى است آمرزنده و نيرومند، توبهپذير، دوستدار، داراى نعمت، داراى رحمت، و آفريننده جهان هستى و آسمانها و زمين، صاحب اختيار، مالك و مدبّر همه شؤون و پروردگار همه عالميان است. او هيچ شريكى ندارد، نه در آفرينش و سلطنت و نه در ربوبيّت و حكم كردن و نه در هيچ كمالى ديگر.
از طرف ديگر عقل انسان بر اساس ادله و براهيني همچون حدوث و نظم و امكان و وجوب و عليت و ...حكم مي كند كه خالق جهان هستي نمي تواند كسي باشد كه نيازمند به غير و محتاج باشد و نبايد محدود و نا توان و بي سواد و بي اراده و بي اختيار و ... باشد در نتيجه خالق جهان هستي بايد كسي باشد كه او واجب الوجود و منشأ و علت العلل تمام حوادث و علت ها و به وجود آوردنده تمام مخلوقات و مدبر آنها و ناظم نظم ها و غني بالذات و مريد مطلق و يگانه و...باشد.
ما با صرف نظر از وحياني بودن قرآن و با تطبيق خداي مورد قبول عقل با خداي مورد قبول قرآن در مي يابيم كه تمام صفات و افعالي را كه عقل براي خدا اثبات مي كند قرآن براي خدا اثبات كرده است و تمام اسماء و صفاتي را كه عقل از خدا نفي مي كند قرآن نيز نفي كرده است. بنابراين ديدگاه عقل كاملا منطبق با ديدگاه قرآن است در نتيجه ما مي توانيم با استفاده از معيار عقل و روش هاي عقلاني يكي بودن خداي خالق هستي را با خداي مورد قبول قرآن اثبات كنيم.
در پاسخ سوال دوم شما هم گفتني است كه براي اثبات معاد هم ادله عقلي و نقلي فراواني وجود دارد و از ديدگاه قرآن معاد وعده حتمي و تخلف ناپذير الهي معرفي شده است و خداوند در قرآن از طريق براهين عقلي و نقلي و رد شبهات منكرين معاد و ذكر پديده هاي مشابه معاد مانند رويش گياهان و خواب اصحاب كهف و زنده شدن حيوانات و... به اثبات معاد پرداخته و با منكرين معاد به احتجاج پرداخته است به عنوان مثال در عده اي از آيات با منكرين معاد اين گونه احتجاج مي كند كه انكار معاد بي دليل است و پايه عقلي و منطقي ندارد و خطاب به آنها مي فرمايد:
« قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين؛(1) بگو: اگر راست مىگوييد حجّت خويش بياوريد.» در آياتي ديگر انكار معاد را تنها گمان بي دليل و نادرستي دانسته و مي فرمايد:
« وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النَّار؛(2) ما اين آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست به باطل نيافريدهايم. اين گمان كسانى است كه كافر شدند. پس واى بر كافران از آتش.»
از نظر عقل هم بر اثبات معاد ادله و براهين متعددي وجود دارد كه يكي از اين براهين عقلي، برهان عدالت است. توضيح برهان عدالت اين است كه در اين جهان انسانها در انتخاب و انجام كارهاي خوب و بد آزادند، از يك سو كساني يافت ميشوند كه تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او ميكنند. از سوي ديگر تبهكاراني ديده ميشوند كه براي رسيدن به هوسهاي شيطاني خودشان، بدترين سمت و زشتترين گناهان را مرتكب ميگردند.
هدف از آفرينش انسان در جهان و مجهز ساختن او به گرايشهاي متضاد و به نيروي اراده و انتخاب و به انواع شناختهاي عقلي و نقلي و فراهم كردن زمينه براي رفتارهاي گوناگون و قرار دادن وي بر سر دو راهيهاي حقيقت و باطل و خير و شرّ اين است كه در معرض آزمايشهاي بيشمار، واقع شود. مسير تكامل خود را با اراده و اختيار برگزيند تا به نتايج اعمال اختياري و پاداش و كيفر آن ها برسد. سراسر زندگي دنيا براي انسان، آزمايش و ساختن و پرداختن هويت انساني خويش است. حتى در آخرين لحظات زندگي هم معاف از آزمايش و تكليف و انجام وظيفه نيست.
اما ميبينيم كه در جهان، نيكوكاران و تبهكاران به پاداش و كيفري كه در خور اعمالشان باشد نميرسند. چه بسا تبهكاراني كه از نعمتهاي بيش تري برخوردار بوده و هستند. زندگي دنيا ظرفيت پاداش و كيفر بسياري از كارها را ندارد، مثلاً كسي كه هزاران شخص بيگناه را به قتل رسانيده است، نميتوان او را جز يك بار قصاص كرد و ساير جناياتش بيكيفر ميماند، در صورتي كه مقتضاي عدل الهي اين است كه هر كس كوچك ترين كار خوب يا بدي انجام دهد،به نتيجه آن برسد. پس همچنان كه جهان، سراي آزمايش و تكليف است، بايد جهان ديگر باشد كه سراي پاداش و كيفر و ظهور نتايج اعمال باشد. هر فردي به آنچه شايسته است، نايل گردد تا عدالت الهي تحقق عيني يابد.(3)
اما در مورد سوال سوم شما يعني جايگاه انسان بايد گفت كه ما مي توانيم به كمك ادله عقلي و نقلي به جايگاه والاي انسان از ديگر موجودات پي ببريم به عنوان مثال از ديدگاه قرآن انسان خليفه خدا در روي زمين(4) و به نحو بهترين و نيكوترين وجه خلق شده است (5) و از امكاناتي چون علم و بيان(6) و... برخوردار است كه ديگر موجودات از آنها محروم هستند و ما مي توانيم با يك مقايسه و تجزيه و تحليل عقلي بين انسان و خصوصيات و ويژگي هاي او با ساير موجودات به جايگاه انحصاري او پي ببريم.
پينوشت ها:
1. بقره(2) آيه111.
2. ص(38) آيه27.
3. محمد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، نشر بين الملل، تهران، 1381ش، ص 264 ـ 266.
4. بقره(2) آيه30.
5. تين(95)آيه4.
6. الرحمن(55) آيه4.