حدود دوستی

دلایل روبوسی مثل رفتن به سفر ، بازگشت از سفر ، عیادت بیمار و ...

پاسخ:
اگر همجنس باشند، در صورتي که با قصد لذت و شهوت نباشد، اشکالي ندارد، ولي اگر با قصد لذت همديگر را ببوسند، يا اگر قصدي هم ندارند، ولي موجب تحريک شهوت و لذت جنسي شود، حرام است.(1)
پي نوشت:
1.تحرير الوسيله ،حضرت امام، ج2،مسئله 16 و 20.

2پاسخ:

روبوسي طريقه طبيعي ابراز محبت است که در غالب ملت ها و زمان ها وجود داشته و دارد. اسلام هم اين طريق طبيعي را به رسميت شناخته و آن را در جاي حلال، جايز شمرده، بلکه بدان دعوت کرده است. موارد حرام را ذکر کرده است،مثلا از بوسيدن نوجوان زيبا رو به انگيزه شهوت نهي کرده (1) يا بوسيدن زن نامحرم را مطلقا حرام شمرده زيرا از روي شهوت است.
در عين حال بوسيدن بين پيشاني امام و عالم رباني و بوسيدن گونه برادر ديني را جايز شمرده (2)، بوسيدن همسر و طفل و فرزند را اجازه داده، (3) همچنين توصيه کرده هنگام ملاقات و ديدار برادر ديني با او مصافحه و معانقه کرده و موضع سجده او در پيشاني را ببوسد. (4)
در روايت وارد شده:کسي را که از حج آمده ببوسيد. (5)
پي نوشت ها :
1. کافي، کليني،چ پنجم، تهران، اسلاميه، 1363 ش، ج 5، ص 548.
2. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة،چ دوم، قم، موسسه آل البيت ، 1414 ق، ج 12 - ص 234.
3. همان.
4. حلبي، کافي، اصفهان، کتابخانه امير المؤمنين، ص 224 و 235 ؛ وسائل، ج 12، ص 235.
5. ابن ادريس، سرائر ،چ دوم، قم، انتشارات اسلامي، 1410 ق ، ج 3 ، ص 461.

بعد از اینکه دانشکاههایمان جدا شد این مشکل برای بنده بوجود آمده است.

همان طور كه مي دانيد وابستگي با دلبستگي بسيار متفاوت است.
فرق اين دو را مي توان در كاهش عملكرد شديد در يكي و عدم كاهش عملكرد محسوس در ديگري برشمرد.
فردي كه دلبسته ديگري مي گردد اگر روزها ماه ها سال ها از ديدار وي محروم بماند كاهش چشم گيري در عملكرد وي مشاهده نمي شود. ولي اگر كسي وابسته ديگري گردد يك روز يا حتي يك ساعت فراق ديگري باعث كاهش عملكرد او مي گردد.
مثلا همه ما به مادر و پدر خود دلبسته ايم و اگر به هر دليلي روزها و ماه ها از ديدارشان محروم بمانيم مي توانيم با حفظ سطح عملكرد سابق خود به امور روزمره مان بپردازيم. ولي اگر به ايشان وابسته بوديم با اولين محروميت ديداري به هم مي ريختيم و نوعي احساس دلتنگي فلج كننده سراسر وجود ما را فرا مي گرفت .
با اين اوصاف اگر در خود شاهد افت شديد عملكرد در چند ماهه اخير (معمولاً كاهش عملكرد بيش از 6 ماه ملاك است) نمي باشيد، اين دلتنگي چيز مهمي نيست و شما صرفاً يك دلبسته صرف محسوب مي گردديد . ولي اگر شاهد كاهش شديد كنش وري طولاني در خود مي باشيد، قطعاً چيزي جز وابستگي مرضي بين شما و ايشان حاكم نيست.
اين وابستگي عاطفي هم چون اعتياد رواني باعث مي گردد فرد وابسته با عوارضي مشابه محروميت از مواد مواجه گردد.
فرد معتاد با هر محروميتي شاهد عوارض ترك مي شود و خواهان باز مصرف مواد مي گردد .
البته منظور ما به هيچ وجه اين نيست كه شما دچار اعتياد رواني گشته ايد و به احتمال زياد پس از مدت كوتاهي اين عوارض مرتفع خواهد شد.
عشق مرضي يا وابستگي عاطفي با سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب، وسواس فكري، افسردگي در ارتباط مي باشد.

تا قبل از اینکه به دانشگاه برویم مشکلی نداشتم.ولی بعد از آن احساس وابستگی به دوستم را داشتم.باتشکر

همان طور كه مي دانيد وابستگي با دلبستگي بسيار متفاوت است.
فرق اين دو را مي توان در كاهش عملكرد شديد در يكي و عدم كاهش عملكرد محسوس در ديگري برشمرد.
فردي كه دلبسته ديگري مي گردد اگر روزها ماه ها سال ها از ديدار وي محروم بماند كاهش چشم گيري در عملكرد وي مشاهده نمي شود. ولي اگر كسي وابسته ديگري گردد يك روز يا حتي يك ساعت فراق ديگري باعث كاهش عملكرد او مي گردد.
مثلا همه ما به مادر و پدر خود دلبسته ايم و اگر به هر دليلي روزها و ماه ها از ديدارشان محروم بمانيم مي توانيم با حفظ سطح عملكرد سابق خود به امور روزمره مان بپردازيم. ولي اگر به ايشان وابسته بوديم با اولين محروميت ديداري به هم مي ريختيم و نوعي احساس دلتنگي فلج كننده سراسر وجود ما را فرا مي گرفت .
با اين اوصاف اگر در خود شاهد افت شديد عملكرد در چند ماهه اخير (معمولاً كاهش عملكرد بيش از 6 ماه ملاك است) نمي باشيد، اين دلتنگي چيز مهمي نيست و شما صرفاً يك دلبسته صرف محسوب مي گردديد . ولي اگر شاهد كاهش شديد كنش وري طولاني در خود مي باشيد، قطعاً چيزي جز وابستگي مرضي بين شما و ايشان حاكم نيست.
اين وابستگي عاطفي هم چون اعتياد رواني باعث مي گردد فرد وابسته با عوارضي مشابه محروميت از مواد مواجه گردد.
فرد معتاد با هر محروميتي شاهد عوارض ترك مي شود و خواهان باز مصرف مواد مي گردد .
البته منظور ما به هيچ وجه اين نيست كه شما دچار اعتياد رواني گشته ايد و به احتمال زياد پس از مدت كوتاهي اين عوارض مرتفع خواهد شد.
عشق مرضي يا وابستگي عاطفي با سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب، وسواس فكري، افسردگي در ارتباط مي باشد.

من در دبیرستان دخترانه مشغول به کار هستم که دوست داشتن وعاشق شدن دانش آموزان به یکدیکر وحتی عشق دانش آموز به معلم واقعا غوغا می کند. برای حل این مشکل باید متذکر شوم که هم در مدارس عادی و هم در مدارس شبانه روزی به عینه قابل رویت است .توانسته ام با یاری یزدان منان کمی ازآنان را بامعنویات متوجه اشتباهاتشان کنم .اما بسیاری نیز از معنویات فاصله دارند.خواستم در این مورد بنده را راهنمایی کنید.

بروز عشق‌هاي گذرا در مرحله نوجواني و جواني بسيار شايع است و عوامل بسياري در آن مؤثر مي‌باشند.
يكي از عوامل، تغييرات فيزيولوژيك و ترشح برخي هورمون‌ها مي‌باشد. دوران بلوغ آكنده از نوسانات هورموني و فيزيولوژيك است.
اين دوران با برخي امور از جمله اضطراب (كه در دوران بلوغ به خاطر برخي تغيير و تحولات جسمي رواني تا حدودي فزوني مي‌يابد) باعث برخي تشويشات ذهني در فرد مي‌گردد. بديهي است اضطراب از جمله هيجان‌هاي منفي است كه بايد به طريقي كاهش يابد. همه ما وقتي مضطربيم، به چيزي پناه مي‌بريم و به نوعي پناه‌جويي در ما تقويت مي‌گردد .پناه‌جويي فرد مضطرب به افراد يا اشيا باعث كاهش اضطراب در ايشان مي‌گردد .معمولاً روحيه پناه‌جويي و آرامش‌گرايانه باعث بروز پديده‌اي به نام وابستگي عاطفي و عشق در ما مي‌گردد .با هر حمله اضطرابي فرد به دنبال آرامشگر مي‌گردد . معمولا آرامش را در ديدار ذهني يا عيني معشوق مي‌جويد. دختر دبيرستاني وقتي تحت استرس شديد و متوسط قرار مي‌گيرد ،به طور ناخود‌آگاه ذهنش به طرف دوستان (يا معلم) ديگر مي‌رود كه در پيش از اين به او آرامش مي‌داده است.
به اصطلاح اين پيوند نوعي پيوند شرطي است كه طي آن فرد مضطرب نسبت به تصوير آرامشگر فرد معشوق شرطي مي‌شود.
نكته ديگر اصل مجاورت است. اصل مجاورت يك اصل فيزيكي ساده است كه كاركردي روان‌شناختي دارد .خواه ناخواه دو نفري كه براي مدتي در مجاورت همديگر قرار مي‌گيرند ،نوعي انس و علاقه ميان آن دو شكل مي‌گيرد . انس و علاقه در بسياري موارد بي‌دليل است و دليلي جز مجاورت فيزيكي و روانشناختي ندارد.
اگر از فرد بپرسند چرا عاشق فرد ديگر شده است، قطعا جوابي خواهد داد كه بر بسياري از افراد ديگر صدق مي‌كند. به بياني ديگر فرد معشوق هيچ موضوعيتي براي فرد عاشق ندارد، ولي از بد حادثه اين يكي در كمند ديگري گرفتار آمده است.
برخي روان‌شناسان عشق را يك رفتار وسواسي بر مي‌شمرند، به اين معنا كه همان‌گونه كه فرد وسواسي با هر حمله اضطرابي در صدد كاهش آن از طريق رفتار وسواسي برمي‌آيد، فرد عاشق نيز با هر حمله اضطرابي براي كاهش اضطرابش خود را مجبور به رفتار وسواسي (ديدار عيني يا ذهني معشوق) مي‌بيند. افراد وسواسي هيچ اختياري در اين زمينه ندارند .با صدها توصيه و پند و اندرز نمي‌توان آن ها را از تكرار رفتار وسواسي باز داشت.
فرد عاشق تا حالش دگرگون مي‌گردد ، تصوير معشوق در ذهنش روشن مي‌گردد و به آرامش كاذب و موقتي او مي‌انجامد.
نكته ديگر ترشح برخي هورمون‌هاي جنسي مي‌باشد. هورمون‌هاي جنسي نوعي پيوند‌جويي را در فرد تشديد مي‌نمايد . از آن جا كه دختران ساعت‌ها در كنار همجنسان خود هستند ،به نوعي اين روحيه پيوند‌جويي در ايشان از جنس مخالف به جنس موافق تغيير جهت مي‌دهد. در برخي موارد برخي رفتارهاي شبه جنسي در ايشان به چشم مي‌خورد.
نكته ديگر بحران هويت يابي است . هويت يابي در نوجوانان و جوانان امري طبيعي است . بسياري از نوجوانان و جوانان از طريق پي‌ريزي رابطه عميق دوستي به نوعي به هويت‌يابي مي‌پردازند.
اين دوستي‌ها تا حدودي به اين سؤال مهم كه من كيستم، جواب مي‌گويد.
نكته ديگر بروز برخي روحيات افسرده‌وار در ايشان مي‌باشد. ناكامي‌هاي ريز و درشت نوجوانان و جوانان باعث بروز رگه‌هاي افسردگي در ايشان مي‌گردد . فرد افسرده مي‌كوشد از طريق عشق به زندگي يكنواخت و يا ناكام مانده خود معنا ببخشد.
عشق به نوعي يك معناي زندگي جديد براي فرد محسوب مي‌گردد.
خلأهاي عاطفي معمولا در دختران بيداد مي‌كند . خلأهاي عاطفي در بيش تر موارد با عشق پر مي‌گردد.
عشق اگر به كاهش شديد طولاني (مثلا 6 ماه) عملكرد در فرد منجر گردد، قطعا يك اختلال رواني است. بايد براي درمان اين نابهنجاري به درمان اختلالات بستر ساز آن يعني اضطراب وسواس و افسردگي پرداخت. اگر عشق به كاهش شديد عملكرد نينجامد، تا حدودي قابل چشم پوشی است و فرد مي‌تواند به مرور از اين مرحله گذر كند .پس در زمينه پيشگيري و درمان عشق‌هاي مرضي و غير مرضي بايد گفت :در درجه اول بايد خانواده‌ها با روان‌شناسي نوجوان و جوان آشنا گردند . برخوردي متناسب با ايشان در پيش گيرند. خانواده‌ها بايد در مرحله گذر نوجوانان، يار و مددكار ايشان باشند . نبايد با كج خلقي‌هاي ايشان برآشوبند و وضعيت را بدتر نمايند.
هويت‌يابي بايد با كمك اوليا و مربيان در يك فرايند كاملا طبيعي سامان پذيرد . همچنين خلأهاي عاطفي بايد با عواطف اوليا و مربيان پر گردد.
ورزش و تغذيه مناسب بايد سر لوحه كار نوجوان قرار گيرد. سطح عزت نفس نوجوانان بايد ارتقا يابد تا از ابتلا به عشق‌هاي غير عزتمندانه و ذليلانه پيشگيري گردد.
بايد آموزش مهارت‌هاي زندگي جدي تلقي گردد . مهارت مقابله با استرس به عنوان يك مهارت زندگي بايد در برنامه‌هاي جنبي دانش‌آموزان گنجانده گردد.
مشاوره حضوري به معناي واقعي كلمه بايد در مدارس احيا گردد . ذهنيت منفي و بي‌اعتمادي دانش‌آموزان نسبت به شخص مشاور بايد برطرف شود.
كتاب‌هاي مناسب ترويج و تبليغ گردد تا جايگزين كتاب‌هايي با موضوعات عشقي گردد .متأسفانه امروزه فيلم‌ها ،رمان‌ها، ترانه‌ها و ... محتواي عشقي دارند . بيش از هر چيز به ترويج عشق مي‌پردازند.
تقويت معنويت و ارتباط با خدا بايد جزء لاينفك برنامه‌هاي تربيتي باشد تا از طريق پيوند عميق با آرامشگر واقعي هر گونه آرامشگر كاذب و موقت رخت بربندد.

سلام من مدتی با دختری از شهر دیگری اشنا شدم بعد از پنج ماه رفتم به دیدنش قیافش به کلی عوض شده و به شدت بهم علاقه داره هر جور میخوام دوستیمونو بهم بزنم نمیشه یعنی خودمم بهش دل بستم نمیتونم رهاش کنم هم اون منو دوس داره هم من اونو.قیافش به دلم ننشسته لطفا منو راهنمایی کنید.واقعا گیج موندم.چون اون منتظرم مونده درسمو تموم کنم برم خواستگاریش.حتی چنتا از خواستگاراشو به خاطر من رد کرده

آشنایی های خارج از چارچوب شرع و عقل پیامد های سنگین چنینی به همراه دارد . متأسفانه پیامدهای منفی آن به زودی پایان نمی پذیرد .
بهترین و سرنوشت سازترین سال های عمرتان را مصروف آشنایی بی دلیل و بی ثمر نموده اید . دختری که می توانست با خواستگاران به مراتب بهتر از شما ازدواج کند ،از راه به درکرده اید.
موفقیت ازدواج شما با ایشان فقط درسایه ملاک مندی و معیارمندی صورت می پذیرد . هر گونه طفره رفتن از رعایت ملاک ها و معیارها به ضرر شما و ایشان تمام خواهد شد.
یکی از ملاک ها ی مهم ،تناسب و همتایی فرهنگی است که با توجه به این که در دو شهر متفاوت زندگی می کنید ،تا حد زیادی رعایت نشده است. ملاک مهم دیگر زیبایی نسبی و مطلوبیت ظاهری دختر است که متأسفانه یا به دلیل روحیات وسواس گونه و کمال گرایانه شما یا به دلایل دیگر تأمین نشده است.
ملاک مهم دیگر بلوغ فکری و سلامت روانی طرفین است که با توجه به اصرار و پافشاری بی دلیل دختر بر ازدواج و انجام رفتارهای غیر منطقی و آسیب زا (از جمله رد خواستگاران و یا به پای شما نشستن بدون اخذ هیچ تضمین و تعهدی از جانب شما و وابستگی عاطفی غیرسالم) تا حد زیادی مخدوش می باشد.
دلبستگی شما درکنار رویکرد غیر هوشمندانه تان به مقوله انتخاب همسر نیز حکایت از عدم سلامت کامل روانی شما دارد که باید در جای خود مورد تجزیه و تحلیل بیش تر قرار گیرد. حتما قبول دارید که اگر از بلوغ فکری و سلامت روانی کامل برخوردار بودید، این گونه خود را وارد مخمصه عاطفی پرهزینه نمی کردید و برای انتخاب همسر راه عاقلانه تری برمی گزیدید.
توصیه می شود برای حل اساسی مشکل خود به جای خود درمانی به یک مشاور یا روان شناس کارآزموده (ترجیحاً در شهر آن دختر) مراجعه نمایید. در جلسه اول به شرح کامل ماجرا می پردازید . نظر ایشان را در زمینه ازدواج جویا می شوید. اگر جواب ایشان منفی بود، دختر را به مشاوره با ایشان و تن دادن به رأی وی (به تداوم و یا قطع کامل رابطه) متقاعد نمایید . با هماهنگی قبلی با روان شناس (بدون اطلاع دختر) و کمک کارشناسانه وی پروژه قطع کامل ارتباط را کلید بزنید. روان شناس متبحر می تواند در طی یک جلسه یک ساعته ذهن ایشان را به طور کامل از شما منحرف نماید. شما هم می توانید دلبستگی یا وابستگی غیرسالم خود را به مرور به صفر برسانید.
باز تأکید می گردد حل یک تنه این مشکل بسیار دشوار است. در بیش تر موارد اثر معکوس دارد .بدیهی است اگر قرار است ناکامی و قطع ارتباط ماه ها یا سال ها بعد اتفاق بیفتد (که متأسفانه با گذر ایشان از برهه خواستگار داشتن همراه است) چه بهتر که در همین یکی دو ماه آینده به وقوع بپیوندد.
به هوش باشید که پیامدهای منفی دل شکستن ایشان و یا ازدواج از روی ترحم و دلسوزی یا رودروایسی ویرانگر زندگی آینده شما خواهدشد. پس از این به بعد کمی کارشناسانه و دوراندیشانه گام بردارید.

در ارتباط با دیگران نباید به قدری پیش‌روی نماییم که حریم خصوصی فرد را در نوردیم

شخصی را به عنوان دوست پیدا کردم که بسیار متدین و مسلط به نفس خود می باشد وکمتر از او گناه صغیره دیده ام وقتی در کنار اوهستم فکر گناه و معصیت از ذهنم دور می شود و به خدا نزدیک تر می شوم واحساس آرامش می کنم .اما مشکلی که دارم این است که این شخص (احساس می کنم که)زیاد با من راحت نیست چه کار کنم که اعتماد این شخص را به خودم کسب کنم این فرد زیاد خودش را به من نزدیک نمی کنداما من خیلی نسبت به ایشان محبت دارم اما ایشان با رفتارشان نشان می دهند که نسبت به من این طور نیستن.گاهی به این فکر می کنم که شاید اصلا این دوستی را ترک کنم اما یاد حدیثی از امیرالمومنین (ع) می افتم که می فرمایند: انسان ضعیف کسی است که نمی‏تواند دوستی انتخاب کند و ضعیف‏تر از او هم کسی است که دوست خویش را از دست می‏دهد . لطفا من را راهنمایی بفرمائید که چه کار کنم که که این عبد خوب خدا را از دست ندهم؟

رویکرد شما به مقوله بسیار حساس دوستی تا حدودی از حالت تعادل و سلامت خارج شده ، ناخواسته به حالت غیر متعادل و غیر سالم گرایش پیدا کرده است. دوستی و نحوه برقراری ارتباط سالم با همسالان یکی از مهارت‌های زندگی محسوب می‌گردد که تحت عنوان مهارت‌های ارتباطی از آن یاد می‌شود. مهارت‌های ارتباطی همان طوری که از نامش پیداست یک مهارت است . به سادگی فرد داراي آن نمی‌گردد. مهارت‌افزایی در این زمینه نیازمند مطالعه و شرکت در کارگاه‌های آموزشی مهارت های ارتباطی یا دیدن فیلم آموزشی آن می‌باشد.
در ارتباط با دیگران نباید به قدری پیش‌روی نماییم که حریم خصوصی فرد را در نوردیم . فرد مقابل ما را به عنوان یک عنصر مزاحم در فضای ذهنی خود قلمداد کند. باید همیشه با یک فاصله و حریم مناسب با دوستان مان ارتباط داشته باشیم . نباید دوست ما احساس کند که وزنه‌ای به پای او یا باری بر دوش او هستیم. نباید آزادی عمل را از او سلب نماییم و آرامش روانی او را به مخاطره اندازیم. دوست ما باید هر وقت که نیاز به خلوت دارد ،بدون کوچک ترین درخواستی یا واکنشی از دوستان خود به این نیاز خود پاسخ درخور دهد. محبت به دوستان یا دیگران باید در حد تعادل باشد . نباید به سبک محبت مرضی یا به اصطلاح خودشیرینی باشد.
باید بپذیریم درصد علاقه شما به ایشان با درصد علاقه ایشان به شما به صورت طبیعی متفاوت است. درصد تعلق خاطر ما به یک ستاره ورزشی یا سینمایی با درصد تعلق خاطر وی به ما از زمین تا آسمان است.
متأسفانه عزت نفس شما تا حدی پایین است . دوست تان از شما توقع یک فرد عزت‌مند و مقتدر را دارد. همه ما از اینکه کسی خودش را به دلیلی (هرچند به دلایل صد در صد معنوی و مذهبی) به ما بچسباند متنفریم . سعی می‌کنیم تا حد ممکن خود را از قفس محبت دیگران فراری دهیم. توصیه می‌شود در حد امکان عزت نفس و اعتماد به نفس خود را از طریق مطالعه یا شرکت در کارگاه های آموزشی ارتقا بخشید . با یک استقلال عاطفی‌روانی بالا با افراد پیرامون خود ارتباط برقرار کنید. استقلال عاطفی و روانی فرد نباید به هیچ بهانه‌ای به وابستگی عاطفی و ... تغییر وضعیت دهد.
سعی نمایید مکانیزم دفاعی خود را برای توجیه این رویکرد وابسته‌وار (در قالب این حدیث نورانی) غیرفعال سازید . به جای بسنده‌کردن به ظاهر یک حدیث ، به باطن احادیث نورانی اهل بیت ،آن هم به طور منظومه‌ای و سیستمی عمل نمایید. عمل کردن به یک حدیث تنها و چشم بر بستن بر احادیث، با موضوع عزت نفس و مناعت طبع مؤمن زیبنده یک مؤمن واقعی مثل شما نیست.
در پایان بار دیگر توصیه می‌شود روز به روز بر استقلال عاطفی‌روانی خود بیفزایید . با تکیه بر نعمت ها و توانمندی خدادادی خود به پیکار با هوای نفسانی و شیطانی بروید . در این راستا می‌توانید از برکات دوستی‌ها به نحو متعادل استفاده نمایید. محور اصلی هر حرکتی باید خودتان باشید . از گردش بر محور دیگران باید پرهیز نمایید . آش خود را با همان امکانات موجود خود بپزید. اگر دیگران نمکی به آش شما ریختند، چه بهتر .اگر هم نریختند، باز در اصل ماجرا خللی ایجاد نخواهد شد.

پسری هستم 15 ساله که از رابطه داشتن با دخترها بیزارم ولی دوستان پسر زیادی دارم که هم من و هم آنها همدیگر را دوست داریم دستان هم را می گیریم و اگر جایی رفتیم که شب آنجا ماندیم در بغل همدیگر می خوابیم ولی هیچ گونه حس شهوتی نسبت به هم نداریم آیا این کار از لحاظ شرعی اشکال دارد ؟ لطفا مرا راهنمایی کنید با تشکر

دوستي پسر با پسران هم سن و سال اگر مفسده نداشته باشد ،اشکال ندارد، ولي سعي کنيد با پسراني که اهل دينداري و تقوي باشند، دوستي نمائيد، زيرا انتخاب دوست در زندگي نقش بسيار مهمي در رفتار و کردار آينده انسان دارد.
2- اگر کنار هم با لباس بخوابيد ،اشکال ندارد. اما از بغل کردن همديگر خود داري کنيد .نيز سعي کنيد بغل هم نخوابيد، هرچند بدون حس شهوت باشد.زيرا در روايات وارد شده است که بستر خواب فرزندان ده سال به بالا را از هم جدا کنيد(1).
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت:
1.مستدرك‏الوسائل ج3، ص 18؛ باب استحباب أمر الصبيان بالصلاة «قال رسول الله ... وَ فَرِّقُوا بَيْنَهُمْ فِي الْمَضَاجِعِ إِذَا كَانُوا أَبْنَاءَ عَشْرِ سِنِينَ ؛ بين بستر خواب فرزند بعداز ده سال جدائي بيندازيد، يعني بستر خواب آن ها را از هم جدا کنيد».

سلام من 4 سوال داشتم 1-پسری برایم شارژ فرستاد و به من اصرار کرد تا با ان سیمکارتم را شارژ کنم.سپس گفت برای اینکه مرا حلال کند بخاطر شارژ من باید با او دوست شوم.من هم گفتم برای اینکه او مزاحمم شده من باید او را ببخشم و این به ان در.ایا این حق الناس است؟ 2-با پسری دوست بودم که او را ندیده بودم.گاهی اوقات من و او اس ام اس هایی درباره اعضای بدن و س.ک.س.ی..... میدادیم.ایا گناهی مرتکب شده ایم؟ 3-من همان پسر را ندیده دوست دارم.اما اکنون دو هفته میشود که باهم به هم زدیم.برای تولدش میخاهم به او اس ام اس بدهم.نماز میخاند و روزه میگیرد.دوستش دارم.نمیدانم چاره چیست؟ 4-دختر خاله ای دارم که بسیار پسر باز است.و به من تهمت میزند که با پسر های زیادی دوست هستم.و میشه با من در خیابان میاید و مجبورم میکند از پسران شماره بگیم.چاره ام چیست؟ با تشکر

پاسخ1:
نبايد شارژ او را قبول مي کردي ولي چون خودش داده ،حقي به شما ندارد .
لازم نيست حلاليت بطلبي .نبايد با او دوست شوي و دوست شدنت حرام است .(1)
پي نوشت:
1 . آيت الله سيستاني ، منهاج الصالحين، ص 410 .
پاسخ2:
در فرض سؤال مرتکب گناه شده ايد و بايد توبه کنيد.
ارتباط با نامحرم چه از طريق چت و چه از راه هاي ديگردرصورتي که همراه با صحبت ها و يا پيام هاي تحريک کننده و يا با قصد لذت جنسي باشد حرام است . ارتباط با نامحرم بدون ضرورت و بيش از مقدار متعارف جايز نيست . هم چنين هر کاري که قصد لذت و شهوت از راه حرام در آن باشد ،حرام است.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله سيستاني، توضيح المسائل، مسأله 2392-2394.
پاسخ3:
متأسفانه عزت نفس شما بسيار پايين است. اين باعث شده ناديده عاشق اين پسر غير خويشتندار گرديد. علاقه به جنس مخالف مانند علاقه به غذا طبيعي هر انسان است . آيا هر غذايي هر چند مسموم بايد موجبات تعلق خاطر شما را فراهم آورد؟شکي نيست نياز جنسي داريد ،ولي آيا اطفا اين نياز با يک دزد حرفه اي ناموس مردم صحيح است؟ مسلماً نه. شک نکنيد که داريد ارزان فروشي مي کنيد و ندانسته پا جاي پاي شيطان مي گذاريد، امروز به بهانه روز تولد، فردا به بهانه دلتنگي و ...
ديري نمي گذرد با همه چيز از جمله آبرو و شرف خود و از همه مهم تر يک ازدواج پاک و موفق خداحافظي مي کنيد. عزت نفس و خودارزشمندي خود را افزايش دهيد . بيش از آن که ايشان را دوست داشته باشيد، خودتان و آينده تان را دوست داشته باشيد. نماز و روزه اي که من و شما از دزدي عفاف و حيا باز ندارد، نماز و روزه واقعي نيست.
با تداوم اين دوهفته مقاومت خداپسندانه کم کم متوجه خواهيد شد که نه آب از آب تکان خواهد خورد و نه آسمان به زمين خواهد افتاد.

پاسخ4:
سؤال شما مبهم است و معلوم نيست چگونه دخترخاله تان شما را به شماره دادن مجبور مي نمايد. شکي نيست که انجام يا عدم انجام دستورات شيطاني ايشان صد درصد در اختيار شماست . مجبور بودن بهانه اي بيش نيست. بر فرض تهديد مي توانيد با قاطعيت ورزي جانانه جلوي او بايستيد و با تهديد متقابل وي به او نه بگوييد.
چه خوب مي شد دختران ساده و پاکدامني مثل شما خواهر گرامي از همين سنين نوجواني زندگي و آينده خود را بيش از پيش جدي مي گرفتند . اين گونه با شخصيت عفت و آبروي خودرا بازي نمي گرفتند.
آدم سر همه را مي تواند کلاه بگذارد ،ولي سرخودش و خداي خودش را قطعاً نمي تواند کلاه بگذارد. اگر واقعاً در اين امر مصمم هستيد، با هر ترفند و حيله اي رابطه خود را با ايشان به طور کامل قطع نماييد.
شک نکنيد که باتلاقي(باتلاق گناه و اختلالات رواني) که دختر خاله شما در آن گرفتار آمده است، روز به روز شما را نيز به درون خود خواهد کشيد. اگر در خود احساس عجز مي نماييد، مادر خود را در اين ماجرا وارد نماييد و با کمک ايشان از اين مخمصه بسيار خطرناک به در آييد.

صفحه‌ها