پرسش وپاسخ

قصد داشتم 29 رجب را روزه بگیرم صبح که از خواب بیدار شدم یادم نبود و مفداری اب خوردم میخواستم بدانم با توجه به اینکه خوردن سهوا بوده میتوانم روزه بگیرم؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در فرض سؤال اگر شب قصد داشتيد که فردا را روزه بگيريد و با همين قصد خوابيده باشيد و بعد از اذان صبح سهوا آب خورده ايد، روزه شما صحيح است مي توانيد آن روز را روزه بگيريد(1)
پي نوشت:
1. امام خميني، توضيح المسائل، مسأله1575. ( در اين مسأله نظر رهبري مطابق با نظر حضرت امام مي باشد).موفق باشيد.

آیا دراحکام اسلامی فرقی بین وضوگرفتن مردبازن اشاره شده است ؟ درکدام آیه ازقرآن به این تفاوت اشاره شده؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
وضو گرفتن خانم‌ها و آقايان در آن بخش‌هايي که واجب است ، هيچ تفاوتي با هم ندارد. يعني در وضو بر زنان همان چيزهايي واجب است که بر مردان واجب است. اما در برخي از مستحبات وضو مانند ريختن آب بر دست تفاوت‌هايي وجود دارد. اين گونه تفاوت‌ها بر اساس رواياتي است که از پيامبر و امامان معصوم (ع) وارد شده ؛ در قرآن نيامده است. همان گونه كه بسياري از احكام و واجبات و اجزا و شرايط نماز در قرآن نيامده، بلكه در سنت پيامبر و ائمه(ع) وارد شده است.
در نحوه وضو مستحب است مردان ابتدا آب را به پشت دست، سپس به باطن دست بريزند . زنان بر عکس مردان.(1) اين مسئله واجب نيست.
علت اين فرق‌ها بر کسي معلوم نيست، ولي به لحاظ محفوظ ماندن بانوان، در روايات سفارش شده که در کيفيت ايستادن، نشستن، رکوع و سجود، جمع و جور باشند. برآمدگي‌هاي بدن محفوظ بماند.(2) شايد ريختن آب از داخل دست(باطن دست) براي خانم‌ها نيز از اين قبيل موارد باشد.
پي‌نوشت‌ها‌:
1. سيد کاظم يزدي، عروةالوثقي، ج 1، ص 200، فصل في مستحبات الوضوء.
2. وسائل الشيعه، ج1، ص 328؛ شرح لمعه، ج1، ص 79 و 295،‌چاپ بيروت.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ديه را کسي که مباشر مستقيم سقط جنين است، ضامن آن مي باشد؛ بنابراين اگر دكتر يا زننده آمپول به سبب تزريق آمپول به زن باردار، بچة او را سقط نمايد، ضامن وي است و بايد به پدر و مادر جنين، ديه بدهد .اگر پدر و مادر جنين، او را بري الذمه نمايند ،يعني ديه را ببخشند ، ديه ساقط مي شود. اگر مادر به عنوان مثال شربت يا قرصي را كه دكتر داده، بخورد، خودش ضامن است. ديه به پدر جنين مي رسد. در هر صورت مي توانند کسي را که مباشر سقط بوده ، ببخشند و نسبت به ديه بريء الذمه نمايند.
در مورد مقدار ديه :
جنين 50 روزه به صورت علقه است. اگرکسي جنين را از بين ببرد، ديه آن چهل مثقال شرعي طلاى سكه دار است كه هر مثقال، هيجده نخود مى باشد. (1)
پي‌نوشت‌:
1. امام خميني،تحرير الوسيله،ج 2 کتاب الديات،في الجنين،م 2.

توضیحات کامل راجع به آبی که هنگام نزدیکی از زن خارج میشود.چه وقت نجس است چه وقت پاک؟

با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
اگر زن بر اثر تحريک هاي جنسي به قدري تحريک شود که به رعشه جنسي يا ارگاسم جنسي (يعني حال اوج شهوت جنسي که درآن حال مايعي از او خارج مي شود) برسد و در آن حال مايعي از او خارج شود ، آن مايع مني محسوب شده و نجس مي باشد و جنب مي شود. اگر به اوج لذت نرسد و مايع خارج شود و يا به اوج لذت برسد، ولي مايعي خارج نشود و يا شک کند که مايعي خارج شد، جنب نمي شود و غسل لازم نيست.
زن اگر يقين به خارج شدن مني پيدا کند، جنب مي شود . اگر يقين پيدا نکند، جنب نمي شود. بنابراين مواقعي که زن بر اثر تحريک هاي شهواني مقداري لذت مي برد و در آن حال رطوبتي از او خارج مي شود ،چون به اوج شهوت نرسيده، جنب نمي شود . رطوبت خارج شده هم پاک است . وضو و غسل را باطل نمي کند.(1)
اين زماني است كه مقاربت نشده باشد، اما اگر مقاربت شود و همسر به اندازه ختنه گاه يا بيش تر دخول كند، زن نيز جنب مي شود و غسل بر او واجب مي شود، حتي اگر به ارگاسم جنسي نرسيده باشد.
پي نوشت:
1. آيت الله فاضل ،جامع المسائل ،ج2 ،س 165-167.

سلام پوشيدن لباس هاي سياه در عزا داري مشكل داره ؟ آيا مكروهه ؟ آيا پوشيدن لباس هاي سياه در عزا داري هاي اسلامي و امامان و پيامبر هم مشكل داره ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
پوشيدن لباس سياه به طور کلي مکروه نيست . موارد استثنا دارد . پوشيدن پيراهن و لباس مشکي در عزاداري چون از مصاديق تعظيم شعائر است، واجد رجحان شرعي است و اشکال ندارد، .(1)
اين يک سنت و رسم قديمي است . گزارش‏هاي مستند بيانگر اين حقيقت است كه پيامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نيز مهر تأييد بر اين سنت و رسم طبيعي گذاشته، در عمل، در عزاي عزيزان خويش سياه پوشيده‏اند.(2)
در ارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.
پي‌نوشت ها‌:
1. آيت الله فاضل لنکراني،جامع المسائل ج1،س 2170و 2171.
2 . شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 16، ص 22.

چرا هنگام پايان نماز و تشهد دست ها رو بر پاهايمان مي زنيم و الله الكبر مي گوييم ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
مستحب است نماز گزار بعد از سلام نماز ، سه مرتبه تکبير بگويد . هنگام گفتن تکبيرها دست ها را تا بنا گوش مانند تکبير اول نماز بالا ببرد . زدن دست ها بر پا دليل شرعي ندارد. (1)
پي نوشت :
1 . عروه الوثقي، ج 2 ،ص 616 ،م 18 و آيت الله مکارم شيرازي ، مفاتيح نوين ، ص 972 .

سلام آیا خواندن نماز در محیط آزاد برای خانم ها اشکالی داره؟ مثلا در حیاط خانه؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
خواندن نماز در فضاي آزاد براي مرد و زن اشکالي ندارد. (1)
پي نوشت:
1 . سوال از دفتر رهبري .

چرا همه پیامبران از منطقه بین االنهرین در خاور میانه مبعوث شده اند؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
يكي از مشكلات رخدادهاي تاريخي عدم شفافيت آن است؛.مکان ظهور پيامبران از مسايل تاريخي است كه ابهام دارد و قضاوت دربارة آن مشكل است. اما با توجه به رهنمودهاي وحياني مي گوييم:ظهور پيامبران اختصاص به منطقه خاصى ندارد . طبق آموزه هاي اسلامي همه امت ها از خود پيامبر داشته اند:
« و ان من امّة الا خلافيها نذير، (1 ) در هر امتي نذير و هشدار دهنده اي وجود دارد »نيز:
« لقد بعثنا في كلّ أمة رسولاً أنِ اعبدواالله و اجتنبوا الطاغوت؛ (2) در هر امتي پيامبري فرستاديم (تا به مردم بگويند) كه خدا را بپرستيد و از پرستش بت دوري كنيد».
اگر در قرآن مجيد، تنها نام عدّه معدودى از پيامبران بزرگ برده شده؛ بدين معنا نيست كه تعداد ايشان منحصر به همين افراد است؛ بلكه در خود قرآن تصريح شده است كه بسيارى از پيامبران بوده‏اند كه نامى از ايشان در قرآن به ميان نيامده است:
« و رسلاً لم نقصصهم عليك». (3)
بنابراين نمى‏توان گفت كه همه پيامبران در يك منطقه خاص ظهور نموده‏اند، بلكه طبق احاديثى كه در مورد تعداد آنان رسيده است ؛ يعني124 چهار هزار نفر، از اين تعداد چند پيامبر مشخص مربوط به آسيا و خاورميانه است، از بقيه خبري نيست .
اين احتمال نيز بعيد نيست که بسياري از مناطق جهان همانند هند، چين، آمريكا و ... نيز در گذشته هاي دور كه امكان ارتباط وجود نداشته، بر حسب ضرورت پيامبراني مبعوث شدند. شواهد تاريخي گواه اين معناست ، مثلا بودا گر چه نامش را به عنوان پيامبر نمي برند، ولي وقتي زندگي او بررسي مي شود، بسياري از خصوصيات پيامبران را در زندگي او و شكل تماس وي با جهان غيب مشاهده مي¬كنيم.
از نظر عقلى نيز منطقه جغرافيايى پيامبر مهم نيست؛ بلكه مهم ، تسليم حقيقت شدن است، چنان كه گروندگان به اسلام از نقاط مختلف دنيا بوده و هستند.
اما ازاين نکته غافل نشويم که پيامبران بزرگ در منطقه خاور ميانه ظهور نموده اند. البته پيامبران اولوالعزم و صاحب شريعت و كتاب آسماني، از شرق ميانه برخاستند. نوح(ع) از عراق برخاست و مركز دعوت ابراهيم(ع) عراق و شام بود، و به مصر و حجاز نيز سفر كرد. موسي(ع) از مصر برخاست. چون که در زمان ظهور پيامبران، منطقه مسكونى عمده انسان‏ها مناطق آسيايى بود و خاور ميانه مهد تمدن قرار داشت.
مورخان بزرگ جهان تصريح مي كنند كه مشرق زمين (مخصوصاً شرق ميانه) گهواره تمدن انساني است ؛ منطقه اي كه به نام هلال خصيب است.
تمدن مصر باستان كه قديمي ترين تمدّن شناخته شده جهان است، تمدّن بابل در عراق، تمدن يمن در جنوب حجاز، همچنين تمدّن ايران و شامات، همه نمونة تمدن هاي معروف بشري هستند ... قدمت تمدن انساني در اين مناطق به هفت هزار سال يا بيش تر باز مي گردد. از سوي ديگر، رابطه نزديكي ميان تمدن انساني و ظهور پيامبران بزرگ است، زيرا انسان هاي متمدن نياز بيش تري به آيين هاي الهي دارند، تا هم قوانين حقوقي و اجتماعي را تضمين كرده، جلو تجاوز و مفاسد را بگيرد، و هم فطرت الهي آن ها را شكوفا سازد. به همين دليل مي گوييم نياز بشر امروز مخصوصاً كشورهايي كه از تمدن و صنعت سهم بيش تري دارند، به مذهب، از هر زمين بيش تر است.
بعيد نيست ادعا شود كه هبوط حضرت آدم(ع) و ثقل جمعيت بشري در منطقة خاوري بوده و انسان ها از اين منطقه به ديگر مناطق کوچ کرده اند . اگر چنين باشد مي گوييم : بين ثقل جمعيت و تمدن و بعثت پيامبران ارتباط منطقي برقرار است.
با اين وجود برخي از مورخان باور دارند كه پيامبران از مناطق معتدل ظهور نموده اند، زيرا در مناطق معتدل به دليل ظهور دانش ها و صنعت، بيش تر زمينة كمال انسان ها فراهم مي شود و بيش تر آماده پذيرش پيامبران هستند. ابن خلدون از طرفداران اين نگرش است. وي مينويسد: حتي بعثت پيامبران بيش تر در نواحي معتدل بوده و ما خبر بعثت پيامبري را در اقليم جنوبي و شمالي نيافته ايم، از آن جهت كه پيامبران بايد از نظر خلقت، كامل ترين افراد باشند تا پيامي كه از جانب خدا مي آورند، مورد قبول واقع شود.(4)
پي نوشت:
1. فاطر(40) آيه 24.
2. نحل(16)آيه 36.
3. نساء(4) آيه 124.
4. جعفر سبحاني، منشور جاويد ،ج10ص100- 105؛
ناصر مکارم ،پيام قرآن، ج7 ،ص396-398.

باسلام . آیا اهل سنت عصمت پیامبر اکرم (ص) را قبول دارند یا فقط بخشی از آن را قبول دارند ؟ در مورد ائمه چطور؟ آیا عصمت آنها را قبول دارند ؟ چه شبهاتی در مورد عصمت امام حسین و حضور ایشان در کربلا وارد شده است و چجه جوابی دارد؟(اینکه ایشان میدانسته که شهید میشوند یا نمیدانسته؟)

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اهل سنت جز به عصمت پيامبران الهي، به عصمت شخص ديگري اعتقاد ندارند؛ بنابراين فرقه هاي گوناگون اهل سنت به عصمت هيچ يك از امامان يا حتي خلفاي راشدين معتقد نيستند. اما در خصوص اعتقاد ايشان به عصمت انبيا با توجه به وجود فرقه هاي متعدد در ميان اهل سنت ،طبعا عقيده آن ها در اين موضوع نيز متعدد است.
متکلمان مذاهب اسلامي غير شيعه گرچه به اصل عصمت پيامبران اعتقاد دارند اما در قلمرو و گسترده آن تفاوت نظرهايي دارند كه اين ديدگاه ها به طور مختصر از اين قرار است :
1ـ اشاعره :
اين گروه معتقدند که پيامبر بعد از بعثت از هر گونه گناه کبيره و صغيره معصوم است . همچنين صغاير ناچيز را عمداً انجام نمي‌دهد، گرچه سهواً ممکن است انجام دهند.
2ـ معتزله :
برخي‌ از آن ها مي‌گويند پيامبران قبل از بعثت لازم نيست از گناه کبيره مصون باشند،‌ ولي بعد از بعثت از انجام گناه کبيره معصوم‌اند ؛ اما برخي ديگر از اين طايفه بر آن‌اند که انبيا چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت از گناه کبيره کاملاً مصون‌اند، ولي از گناه صغيره به خصوص صغيره جزئيه لازم نيست معصوم باشد.
3ـ حشويه :
ايشان مدعي‌اند که انجام کبيره از سوي انبيا قبل از بعثت و بعد از آن منعي ندارد.
******************
2- مي توان گفت مهم ترين شبهه و اشكالي كه در خصوص قيام حضرت دركربلا و عصمت ايشان مطرح است، همان چيزي است كه اشاره كرده ايد ،يعني آن كه با آگاهي حضرت از شهادت خود و نتيجه قيام ، آيا انجام حركت برخلاف حكم خداوند در لزوم حفظ جان خود و نهي خداوند از به هلاكت انداختن خود نبوده است ؟
اين اشكال بر فرض علم حضرت بر شهادت است، اما اگر بگوييم حضرت به اين امر علم نداشتند، اشكال ديگر آن است كه اگر ايشان داراي عصمت مطلقه هستند ، چگونه در درك نتيجه اين حركت و محاسبه عاقبت اين قيام دچار اشتباه شدند و خود و خانواده و اصحاب خود را به كام مرگ كشاندند؟
البته به شكل منطقي اين مساله به بحث علم امام و آگاهي او از آينده و رابطه بين علم امام و اعمال او بر مي گردد، نه مساله عصمت امام ؛ اما در هر حال پاسخ اين دو سوال كاملا روشن و واضح است . جواب هاي گوناگوني به آن ها داده شده است ؛ در اين خصوص بايد گفت :
با توجه به شواهد و قرائن گوناگون ما معتقديم كه امام حسين عليه السلام از سرانجام قيام خويش آگاه بودند اما اين حركت را به شكلي كاملا خود خواسته به پيش بردند و از انجام آن به دنبال نتايج معيني نيز بودند كه همه اين امور با عصمت امام منافاتي ندارد ؛ توضيح دقيق اين امر نيازمند تبيين درست مساله علم امام است .
در تحليلي دقيق تر مي توان گفت: امام حسين از نتيجه اين حركت آگاه نبود و يا نتيجه آن را به درستي مي دانست ، چون ما معتقديم كه معصومين از دو نوع علم بهره مي بردند :
1 - علم عادي:
براساس آيات قرآن، علم غيب مخصوص خدا است.(1) از جمله امور غيب و پنهان، اخبار و حوادث آينده است. در عين حال در برخي آيات، خداوند بعضي از حوادث غيب را به پيامبر خبر مي‌دهد.(2) نيز از آيات برداشت مي‌شود که بندگان خاص و برگزيده خود را از برخي امور غيبي آگاه سازد؛ بنابراين اگر پيامبران و معصومان(ع) از آينده آگاهي دارند و از آن خبر مي‌دهند، از ناحيه خدا و به اذن و ارادة اوست.
از آيات و روايات نيز به دست مي‌آيد که اراده و مشيت الهي بر آن است که پيامبر و امام همانند مردم عادي باشند. مانند آنان زندگي کنند و مورد آزمون الهي قرار گيرند و در رفتار خويش با مردم براساس علم غيب عمل نکنند.
پيامبر و امام بر اساس اراده و مشيت الهي عمل مي‌کردند. رفتارشان مانند افرادي بود که هيچ اطلاعي از آينده ندارند. اين گونه عمل کردن بسيار دشوار است و توان،‌تحمّل و ظرفيت فوق‌العاده مي‌طلبد، و خود از کرامات است.
پيامبران در معامله و داد و ستد با مردم و عزل و نصب کارگزاران و قضاوت و برخوردها به علم عادي رفتار مي‌کردند. پيامبر و امام، منافقان را مي‌شناختند؛ با اين وجود پنهان کاري آنان را - جز در موارد ويژه - افشا نمي‌کردند و ظاهر اسلامي آنان را مي‌پذيرفتند و در معاشرت و داد و ستد و ازدواج و... با آنان مانند ديگران عمل مي‌کردند. پيشوايان معصوم(ع) الگوي ديگران بودند؛ بنابراين بايد براساس علم عادي رفتار مي‌کردند.
در کتاب شريف کافي، بابي با عنوان «الائمة اذا شاؤوا أن يعلموا علموا» وجود دارد. در اين باب رواياتي جمع‌آوري شده که بيانگر آن است که امامان هر گاه اراده دانش کنند، آگاه مي‌شوند. اما چون اراده الهي در امور مربوط به آن ها بر اساس عمل به علم عادي بود، آنان نيز همان را اراده مي‌کردند و اراده استفاده از غيب در اين امور نمي کردند.
بر اين مبنا مي توان گفت مردم کوفه به حضرت نامه نوشتند و اعلام آمادگي کردند. هنگامي که حضرت از مکّه حرکت کردند، وجود نشانه قطعي بر شهادت حضرت نبود، بلکه با حضور او در مکه، بيش تر احتمال خطر و کشته شدن وجود داشت؛ بنابراين بهترين راه به طور طبيعي و عادي حرکت به سمت کوفه بود. امام بر اساس علم عادي، حرکت به سوي کوفه را انتخاب کرد تا اين که در کربلا در محاصره دشمنان واقع شد؛ بنابراين براساس علم عادي و طبيعي به نظر نمي‌رسد که حرکتش به سمت کوفه، کشته شدن باشد.
2 - علم الهي:
اما معصومين با منبع علم الهي مرتبط بودند و از بسياري از حقايق آينده آگاهي داشتند ، بر اين اساس امام حسين(ع) بر اساس علم الهي، از شهادت خود با خبر شده و حتي از آن خبر مي‌دهد، اما همچنان به مسير ادامه مي‌دهند چنان كه شواهد و قرائن بسياري در تاييد اين نظريه وجود دارد .اما آيا امام با اين حرکت، خود و خاندان و اصحاب خود را هلاکت انداخت؟
اين شبهه از دو جهت بي مورد است:
اوّل: علم امام حسين به آينده، مثل علم خداوند به آينده، نه اجبار ايجاد مي‌کند و نه تکليف را بر مي‌دارد، چون علم به انتخاب آگاهانه، انجام وظيفه با سرپيچي از آن است. خدوند مي‌داند که امام به وظيفة ظلم ستيزي اقدام مي‌کند و دشمنانش اقدام ظالمانه مي‌نمايند. امام هم به اين علم خدا آگاهي يافته است اما نمي‌توانست اقدام ديگري انجام دهد که در شأن يک مؤمن ظلم ستيز باشد. آنچه انجام داد، بهترين اقدام بود و حاشا که امام بهترين اقدام را واگذار و کار ديگر کند.
ما هم اگر به مراتب بالاي ايمان برسيم، ظلم ستيزي و عدالت طلبي را رها نخواهيم کرد، حتي اگر بدانيم به مرگمان منتهي مي‌شود؛ علم به اينکه مرگ عاقبت کارمان خواهد بود، ما را از عدالت طلبي و ظلم ستيزي باز نخواهد داشت.
دوم: علم امام به آينده، امکان تغيير آينده را به او نمي‌داد. بني اميه تصميم داشتند اهداف شيطاني خود را به هر قيمت محقق سازند و هيچ مانعي نمي‌توانست سر راه آن ها قرار گيرد. قدرت و حکومت و ثروت در دست آنان بود و با مکر و تهديد و تطميع به اهداف خود مي‌رسيدند. اکنون امام که مي‌داند حرکتش از مکه به کربلا منتهي مي‌شود و در آخر با شهادت خود و اسارت خاندانش پايان مي‌يابد، چه کار ديگري مي‌توانست بکند؟ تقدير و شرايط و عوامل را که نمي‌توانست تغيير دهد؛ فقط مي‌توانست مطيع فرمان خدا و عمل کننده به وظيفه باشد، يا از وظيفه سرپيچي کند. خارج شدن يا نشدن از مکه و رفتن يا نرفتن به سوي کربلا، تغييري در شرايط ايجاد نمي‌کرد.
در هر حال تا زماني که تسليم بني اميه نمي‌شد، در امان نبود و سرنوشتي شبيه کربلا در همه جا در انتظار او بود! يا بايد تسليم مي‌شد و بندگي خدا را رها مي‌کرد و بردگي يزيد را مي‌پذيرفت (که از هيچ آزاده مؤمني چنين انتخابي انتظار نمي‌رود) يا مبارزه مي‌کرد و شهيد مي‌شد، که امام به حکم ايمان،‌گزينة دومي را انتخاب کرد.
در واقع امام حسين(ع) با دو مسئله رو به رو بود:
يکي تن به ذلّت دادن و تسليم شدن و پذيرش خطر عظيم براي اسلام و رهيدن از شهادت؛ ديگري برگزيدن شهادت و نجات از آن موارد و امام حسين(ع) از ميان دو انتخاب، شهادت را به عنوان بهترين انتخاب برگزيد.
او اين حقيقت را با فرياد رسا اعلام مي‌دارد:
«ألا و إنّ الدعي بن الدعيّ قد رکزني بين اثنتين بين السلّة و الذلّة هيهات منّ الذلّة؛ ناپاکزاده مرا بين دو چيز، شمشير و ذلت مخيّر کرده اما ذلت از ما بسيار دور است».(3) ‌او حيات و زندگي جاودان خود را در شهادت ديد، پس چگونه خود را به هلاکت افکنده است؟! او در سخنان خود به اين نکته مهم اشاره مي‌کند که اين وظيفه، خاص او نيست، بلکه وظيفه هر مؤمني، همان است که امام انجام داده است:
«ألا ترون انّ الحقّ لا يُعمَل به و انّ الباطل لا يتناهي عنه فليرغب المؤمن الي لقاء ربّه حقّاً؛
آيا نمي‌بينيد به حق عمل نمي‌شود و از باطل نهي نمي‌گردد؟ در چنين وضعي، مؤمن بايد به لقاي پروردگارش بشتابد».(4)
کساني چون امامان وقتي به مقامِ رضا و تسليم رسيده‌اند، جز مشيت و خواست الهي را نمي‌خواهند. اينان وجود و هستي خود را در راه مشيت و خواست الهي قرار مي‌دهند. خواست الهي آن بود که امام و اهل بيت براي حفظ اسلام و افشاي چهره نفاق و دورويي و بي ديني بني اميه شهيد گردند. حضرت در عين آگاهي از سرنوشت خود، با رغبت و رضايت خواست الهي را پذيرفت. آنچه که خواست خداوند باشد، بهترين سرنوشت و حيات جاويد است، نه هلاکت و نابودي.

پي‌نوشت‌ها:
1. انعام(6) آيه 59؛ نمل(26) آيه 65.
2. آل عمران(3) آيه 44؛ هود(11) آيه 49.
3. احتجاج، شيخ طبرسي، ج2، ص 24؛ اهل البيت في الکتاب و السنة، محمد ري‌شهري، ص 312.
4. تحف العقول، ابن شعبة بحراني، ص 245؛ شرح الاخبار، قاضي نعمان المغربي، ج3، ص 150؛ بحارالانوار،‌ج44، ص 381؛ تاريخ طبري، ج4، ص 305؛ اعيان الشيعه، ج1، ص 598؛ ترجمة الامام الحسين(ع)، ابن عساکر، ص 315.

با سلام در جواب اين پرسش گفته بوديد كه نوعي هديه مردم از روي رضا به امامان و احترام به آنها ست. سوال من اينجاست كه چرا مردم مرده پرستند ؟ خودتان بهتر مي دانيد اكثر افرادي كه بقول شما هديه به امامان مي دهند امام خود را نشناخته اند حتي يك حديث از ان نمي دانند ولي بر حسب بي خردي و عادت اين هديه را مي دهند. من فكر مي كنم پاسخ سوالم تنها بي سوادي است كه در جامعه وجود دارد خصوصا در مساجد/ من خودم بچه مسجدي هستم / توي مساجد مختلفي كه مي رم آنقدري كه اسم گودي قتلگاه روشنيدم و سر بريده حسين و مردم بدون دليل سرشان پايين و باصطلاح خودشان گريه مي كردند يه حديث يا خلاصه اي از زندگاني امامان نشنيده ام/ اصلا من يه سوال ديگه دارم ؟ چه كسي بايد روي كار آخوند هاي مساجد رسيدگي كنه ؟ چون اكثرا همين ها هستند كه باعث ظاهر بيني مردم ساده و كم خرد مي شوند. هر آدمي اشتباه مي كنه چه جوري مي توان اشكالات آخوند هاي مساجد كه تا بحال هيچ كس به انها ايراد نگرفته /ايراد گرفت و حتي اگر انها دوباره اشتباه كردند انها را بركنار كرد(چون اكثر انها دچار خودشيفتگي شده اند آنها بايد بدانند اگر انسانند پس اشتباه نيز مي كنند)/ از شما مي خوام اگه در اين افكارم اشتباهي وجود داره آنرا بمن تذكر دهيد و اگر درست مي گم راهكاري براي ان پيشنهاد بدين. ممنون از وقتي كه مي گذارين.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ايجاد بارگاه و حرم براي امامان از مصاديق شعاير ديني محسوب مي‌شود . در اسلام نيز بدان سفارش شده است. اين امر نه تنها مرده‌گرايي نيست بلکه نوعي احترام به جايگاه و مقام صاحبان علم و انديشه و شخصيت‌هايي الهي است. امروزه در جهان براي حفظ ياد و خاطره قهرمانان و شخصيت‌هاي شان مجسمه مي‌سازند . خيابان‌ها را به نام آنان نامگذاري مي‌نمايند. اين امررا هيچ کدام از خردورزان مرده‌گرايي نمي‌دانند، بلکه اين امر را نوعي خردورزي مي دانند.
کمک‌هاي مردمي براي ساختن بارگاه و حرم امامان نه تنها ناشي از جهل آنان به مقام امامان نيست، بلکه ناشي از ايمان اعتقاد وعلاقه آنان نسبت به امامان مي‌باشد، زيرا آناني که براي ساخت حرم امامان کمک و هديه مي کنند، مي‌دانند که امامان براي مردم و جامعه چه خدمت هايي کرده اند. افزون بر آن اينان مي دانند که با اين امر به پاداش و ثواب الهي مي رسند. البته در اين ميان ممکن است عده‌ محدودي از افراد در اثر ناآگاهي و يا اهداف ديگر، به ساختن حرم امامان کمک کنند، ولي اين امر موجب نمي گردد که کمک هاي اکثر مردم را زير سوال ببريم و بگوييم آنان ناآگاهانه براي ساخت حرم امامان کمک مي‌کنند.
اما اين که در برخي از مساجد سخني از کشته شدن امام حسين به ميان مي‌آيد بايد گفت: کليت اين حرف نيز قابل قبول نيست، زيرا در برخي از مساجد و حسينه ها، عزاداري هاي هدفمند و مبتني بر آموزه‌هاي ديني انجام مي‌شود. سخنرانان و مداحان -ضمن بيان جنايات دشمن و بيان مظلوميت امام حسين (ع)- به بيان شجاعت، فداکاري و دين مداري .. ياران امام حسين نيز مي‌پردازند. در اين جلسات معارف اسلامي و فلسفه قيام امام حسين (ع) نيز بيان مي‌شود. البته در اين ميان - متاسفانه- برخي عزاداري- همان گونه برگزار مي‌گردد- که شما هم به آن اشاره کرده‌ايد. در چنين مواردي انتظار مي رود مداحان و سخنرانان آداب و اخلاق اسلامي را رعايت ، از بيان مطالب و عزاداري هايي که موجب توهين و اهانت به اسلام و امامان مي شوند پرهيز نمايند. از مردم نيز انتظار مي رود که در عزاداري‌ها آموزه‌هاي ديني را رعايت کنند. از سوي ديگر از نهادهاي مربوطه مانند وزارت ارشاد انتظار مي رود از عزاداري هاي آسيب‌زا و غير مشروع جلوگيري نمايند و در اين باره راهکارهاي مفيد ارائه دهد.
درباره اين که چگونه مي‌توان از اشکالات روحانيت - که در مساجد و حسينه‌ها سخنراني مي کنند- جلوگيري نمود، بايد گفت:
اولا روحانيون که از سوي نهادهاي مربوط مانند دفتر تبليغات اعزام مي‌شوند، به آنان تذکر و آموزش داده مي‌شود که چگونه سخنراني و عزاداري نمايند. به نظرمي رسد بيش تر آنان اخلاق اسلامي را در بيان وقايع عاشورا رعايت مي کنند.
ثانيا اگر روحاني و طلبه‌اي در بيان وقايع عاشورا دستورات اسلام را رعايت نکرد، مي‌توانيد به خود ايشان- محترمانه- تذکر دهيد. در صورت عدم تاثيرگذاري مي‌توانيد به دفتر تبليغات و يا سازمان تبليغات گزارش دهيد. البته اين امر مبتني بر آن است که خود شما و ديگران درست تشخيص دهيد که روحاني فلان مسجد به مطالب غير واقع مي‌پردازد. ممکن است يک روحاني مطالب مطابق با واقع را بيان کند ،ولي مخاطبان در فهم آن دچار مشکل شوند و مطالب را خوب متوجه نشوند.

صفحه‌ها