اخلاق

با سلام و احترام در موضوع طی الارض پاسخ فرمایید.

1- طی الارض وابسته به زمان و مکان است یا خیر؟

2- امکان حضور در چند مکان با جسمی که می شناسیم وجود دارد یا نه؟

3- طی الارض در ممارست عرفانی حاصل می شود یا ریاضت جسمی؟

4- اراده نزد آنکه ازاین کرامت برخوردار است کافی است یا نیازمند کار خاصی است؟

5- هر آنچه در مورد طی الارض می توانید برایم بنویسید.

موفق و مؤید به تأییدات الهی باشید .

پرسش 1-طي الارض وابسته به زمان و مکان است؟ امکان حضور در چند مکان با جسمي که مي شناسيم وجود دارد؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
از آن جا كه طي الارض در زمره مسايل خاص و باطني عرفاني در معارف ديني محسوب مي شود كه در سطح عمومي معارف ديني مطرح نبوده و نيست، چندان شفاف و واضح از آن و حقيقت آن در منابع ديني سخن به ميان نيامده است، در نتيجه توضيح دقيق وشفاف در خصوص آن چندان مقدور نيست اما با اين حال اين حقيقت در اكثر اديان و تفكرات عرفاني و صوفيانه و مانند آن به نوعي مطرح است .
وابستگي به زمان و مكان در سوال چندان روشن نيست، طي الأرض حقيقتي است كه در ظرف عالم ماده رخ مي دهد. درنتيجه زمان و مكان در آن دخالت دارند؛ زيرا حقيقت طي الارض انعدام شيء در مكان اول و ايجاد آن در مكان دوم است كه اين امر نيازمندي و طرفيت زمان و مكان در اين امر را به روشني آشكار مي سازد.
در قرآن لااقل در يك مورد به اين حقيقت به نوعي اشاره شده، در سوره نمل در خصوص داستان حضرت سليمان و درخواست وي از يارانش براي منتقل كردن تخت عظيم بلقيس ملكه سبا به بارگاهش. اين درخواست توسط فردي به نام «عاصف بن برخيا» در يك چشم برهم زدن انجام شد. احتمال مي رود اين عمل بر اساس قواعد طي الارض انجام گرفته است (1) در حالي كه قبل از عاصف فردي ازجن پيشنهاد انجام اين عمل را در عرض محدوده زماني معيّني داد. اگر عمل وي نيز قرار بود از طريق طي الارض صورت بپذيرد، بايد گفت ميزان قدرت روحي و توانايي هاي فرد در انجام اين عمل دخالت داشته، طي مسافت و فاصله بين اعدام و ايجاد در موارد مختلف متغيّر است.
سؤالتان در مورد امكان حضور در چند مكان را هم چندان روشن بيان ننموديد، اما چه بسا بتوان از برخي متون ديني امكان ايجاد چند جسم در مكان هاي متعدّد براي برخي از اولياي خدا را اثبات نمود، ولي در خصوص تحقق اين مقوله در فرايند طي الارض به نكته مشخصي برخورد نكرديم.

پي نوشت:
1. نمل(27) آيات 38-40.
------------------------------------

پرسش 2-طي الارض در ممارست عرفاني حاصل مي شود يا رياضت جسمي؟

پاسخ:
طي الارض در معناي مشهور آن عنايتي الهي است كه به برخي از بندگان صالح خداوند مي شود و اين توانايي در اختيار آن ها قرار داده مي شود، عامل اصلي اين عنايت، تعبد و بندگي خالصانه است كه نوعي ممارست عرفاني بلكه حقيقت سير و سلوك معنوي است. البته رياضت هاي صحيح شرعي هم از همين روند رفتاري محسوب مي گردد.
اما در خصوص به دست آوردن اين توانايي از راه رياضت هاي جسمي نظير كارهاي مرتاضان به نمونه و اشاره اي برنخورديم .
---------------------------

پرسش 3-اراده نزد آن که ازاين کرامت برخوردار است، کافي است يا نيازمند کار خاصي است؟

پاسخ:
توانايي اين كار عنايتي الهي است كه به برخي از بندگان خاص خداوند مي شود. ديده شده كه حتي افرادي بسيار عادي كه حتي كم ترين بهره علمي و سير و سلوك عرفاني مشهوري نداشتند، به لطف و عنايت معصومين به اين قدرت دست يافتند.
به نظر نمي رسد كه برخورداري از اين عنايت نياز به ويژگي عملي معيني داشته باشد. در سيره بزرگان نيز به خاطر نداريم كه نقل شده باشد عمل معين و دستور سلوكي خاصي را براي رسيدن به اين توانايي به كار مي بستند.
---------------------------

پرسش 4-هر آنچه در مورد طي الارض مي توانيد برايم بنويسيد؟

پاسخ:
از ديدگاه تفكر اسلامي طي الارض حقيقتي است كه در نگاه علمي « اعدام و نابود كردن يك جسم و بدن در مكان اوّل، و احضار و ايجادش در مكان مقصود » محسوب مي شود(1). بسته به توانايي هاي فرد با فاصله زماني كم تر يا بيش تر و با امكان همراه نمودن ديگري با خود يا عدم امكان آن اتفاق مي افتد.
هرچند بحث طي الارض و ثبت موارد آن و مشاهدات افراد از وقوع اين عمل توسط پاره اي از بزرگان اهل معرفت، اعم از صوفيان يا عارفان يا عالمان بزرگ و عموما در كتاب هاي عرفاني يا شرح حال بزرگان و مانند آن ذكر شده ،اما در مجموع اين گزارش ها اين نكته مورد اتفاق است كه اين حقيقت نوعي عنايت ويژه الهي در حق برخي از افراد، اعم از انبيا و اوليا و انسان هاي صالح است. به واسطه آن توانايي تصرف در قوانين عادي عالم ماده و انتقال دفعي اجسام يا بدن خودشان از يك مكان به مكان ديگر را پيدا مي كنند ،يعني فرد مي تواند با اراده خود در يك لحظه به مكان ديگري هرچند بسيار دور منتقل گردد ، ولي چه بسا خود نيز از حقيقت آن چندان مطلع نبوده، آن را عنايتي الهي در حق خود مي ديدند . به همين خاطر هيچ گاه حتي نزد نزديك ترين شاگردان خود از دارا بودن چنين توانمندي دم نمي زدند و آن را آشكار نمي كردند.
بزرگان جز در موارد خاص از آن بهره نمي بردند. در نتيجه فرضيه اثبات قطعي آن در اين شرايط قابل تحقق خارجي نيست، چون چه بسا خود اين افراد در برابر سوال شاگردان و مريدان، منكر دارا بودن اين توانايي مي شدند؛ مگر آنكه از طريق مباحث فلسفي يا حتي علوم تجربي اصل اين عمل ممكن دانسته شود. آن گاه از طريق آيات و روايات قطعي تحقق خارجي آن پذيرفته شود اما در كنار اين امور، گزارش مختلف افراد در طول تاريخ از مشاهده اين عمل توسط برخي از اوليا است كه مي تواند در فرض اعتماد به اين اخبار ، براي ما نوعي اطمينان و باور را به وجود آورد .
در نگاه عرفان اسلامي انسان مي تواند در مراحل تكامل و قرب به خداوند به جايي برسد كه صفات الهي از او برآيد . به نوعي مظهر تجلي صفات الهي در عالم گردد ؛ در نتيجه فرد عارف قدرت تصرف در برخي از قوانين عالم ماده را پيدا كرده ، قادر به انجام عملي همچون انتقال اجسام از جايي به جاي ديگر يا انعدام آن در مكان اول و ايجاد آن در مكان دوم مي گردد .
طي الارض در بين اصحاب معرفت عملي چندان شاق و از مراحل بسيار بلند عرفاني و معنوي محسوب نمي شود، چنان كه از برخي بزرگان نقل شده است كه دارا بودن اين مقام مثلا در بين طلاب نجف امري عادي به حساب مي آمد . از شواهد و قرائن نيز بر مي آيد كه اين عنايت به بسياري از اهل معرفت و مومنان صادق در گذشته و حال شده و مي شود.
نكات دقيقي هم درخصوصي الارض در كتاب مهر تابان از قول علامه طباطبايي بيان شده است كه مي توانيد مراجعه نماييد (2).

پي نوشت ها :
1. کتاب مهرتابان ،علامه طهراني ،ص 377 .
2. همان.

درمورد کار کردن استخاره کردم و جواب بد آمد اما مادرم با کار کردنم موافق است حال چکار کنم ایا کار کنم یا نه؟

درمورد کار کردن استخاره کردم و جواب بد امد اما مادرم با کار کردنم موافق است حال چکار کنم ایا کار کنم یا نه؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز .
عمل به استخاره واجب نيست و مي تواني مشغول کار شوي.
استخاره به معناى طلب خير است؛ يعنى انسان از خداوند بخواهد كه او را به نيكى و خير برساند. استخاره به اين معنا را همه مي توانند انجام دهند، بلکه توصيه شده که در همه کارها از خداوند طلب خير نماييم.
متأسفانه بسيارى از مردم نمى دانند كه استخاره چيست و در چه مواقعى مى بايست استخاره كرد!
خداوند انسان را عاقل آفريد كه با كمك عقل بتواند از گمراهى و ظلمت نجات پيدا كند.
عقل در تمام ابعاد زندگى چون چراغ هدايتى است كه نورافشانى كرده و جهالت را از بين مى برد.
انسان وقتى عاقل آفريده شد, مى بايست در هنگام تصميم بر هر كارى ابتدا عقل خود را حاكم كرده و از آن نظر بخواهد.
استخاره هميشه بعد از استشاره و مشورت با افراد صاحب نظراست. حال اگر عقل و مشورت راه به جايى نبرد و هنوز زاويه هايى وجود دارد كه ناشناخته مانده است , براى اطمينان خاطر و نجات از سر در گمى , به شخص عالمى مراجعه كرده و از او مى خواهند كه به قرآن تفأل زند تا با راهنمايى اين كتاب آسمانى , از حيرت و اضطراب بيرون آيد.
در مورد استخاره بايد به افراد عالم و پاك مراجعه كرد. از افرادي كه توانايي اين كار را ندارند، بايد پرهيز كرد، گرچه خود انسان هم در صورتي که بداند چگونه بايد استخاره کرد، مي تواند استخاره کند.
پس در هر كارى ابتدا تعقل و سپس مشورت و در نهايت اگر حيرت بر طرف نشد, استخاره انجام شود.
بنابراين مي‌بايست در هنگام تصميم بر هر کاري ابتدا عقل خود را حاکم کرده و از آن نظر خواست، مثلاً براي کار کردن، عقل مي‌گويد: انسان نبايد بيکار باشد و در بيکاري ضررهاي زيادي از جمله هجوم شيطان به انسان وجود دارد
پس درمرتبه اول بايد با عقل مشورت کرد.
در مرحله دوم اگر عقل به هر دليل نتوانست انسان را از ترديد و سرگرداني نجات دهد، به مشورت با ديگران و صاحب نظران در آن موضوع مي‌پردازد که اين خود نوعي استفاده از عقل عمومي است. شما با مشورت با مادر خود هم به اين نتيجه رسيده ايد که بايد کار کنيد.
بله اگر بعد از مشورت نيز، عقل راه به جايي نبرد و هنوز زاويه هايي وجود داشت که ناشناخته است و ترديد و شک همچنان وجود دارد،
براي اطمينان خاطر و نجات از ترديد و سر درگمي، به مشورت با خداوند روي مي‌آورد و استخاره مي‌کند.

جوانی هستم 32 ساله با سؤالات فراوان از خدا خانواه ای هستیم که پدری 65 ساله و بیکار سه برادر هستیم که من وسطی آنها می باشم که برادر بزرگم بیکار و خانه نشین و برادر کوچکم هم بیکار و خانه نشین چهار خواهر دارم که سه تای آنها ازدواج کرده و خانه دارن که بزرگه شهرستان زندگی می کند و کوچیکه که لیسانس کامپیوتر گرفته و این دو سال است که دنبال کار می گردد و خانه نشین است حا سوالات زیر را دارم :

1-هششت سال پیش برادر بزرگم و پسر عمویم با یک ماشین لندور در را رفتن به سرکار ماشین واژگون می شود و پسر عمویم فوت می کند که مشکلات زیادی برایمان پیش آمد از لحاظ خانوادگی

2-بعد از یک سال پدرم که کارخانه شنگ شکن داشت ورشکسته می شود

3-با گرفتن وام به مبلغ 60 میلیون تومان از بانک جهت کار و رونق زندگی با پدرم که زبان عربی مسلط بود در بازارچه مهران(ایلام) شروع به کار کردیم که در یک معامله تمام پول ما را بردند و دوباره ورشکستگی

4-داماد وسطی خانواده که از برادر هم برای ما بهتر بود در یک تصادف با یک پیره مرد 80 ساله که بعد از انتقال به بیمارستان و شکسته شدن پای پیره مرد ولی به دلیل نامعلوم پیره مرد بعد از 40روز در بیمارستان فوت کرد و ماشین هم بیمه کامل نبود و جزء ماه های حرام جهت بیمه حساب می شود که مجبور بود مغازه و خانه آپارتمانیش را بفروشد و دیه آن را پرداخت کند که بعد از این قضیه ورشکست شد

5-برادر بزرگم هم که مغازه بوتیک داشت ورشکست و معتاد شد که بعد از دو سال از این قضیه که خانه نشین شده بود همسرش طلاق گرفت و بچه ای که داشتن هم با خودش برد 6-بعد از این قضایا مادرم بیمار شد که بعد از مراجعه به دکتر به بیماری سرطان روده دچار شده بود که بعد از 6 بار عمل جراحی در تهران و شیمی درمانیهای مکرر ولی متأسفانه بعد از چهار سال فوت کردند

6- برادر کوچکم هم که برای تحصیل در رشته فوق دیپلم برق به شهرستان ملایر رفته بود به دلیل تحمل نکردن همین مشکلات از لحاض روحی دچار آسیب شد و ادامه تحصیل را رها کرد وگوشه نشین خانه شده

7-خودم هم که کارمند یه شرکت در ایلام می باشم و این دو سال است با دختر عمویم ازدواج کردم و در طول این چند سال کار تمام درآمدم را در را مشکلات خانواده ام هزینه نموده و سعی در حل مشلات خانواده داشتم و همچنین با گرفتن وام اندک پولی جمع کردم که بتوانم یک خانه آپارتمانی کوچک بخرم ولی متأسفانه پسر عمویم پول ما را بالا کشیده و پس نمیده

8-بیست روز پیش تنها دختر دوسال و نیم خواهرم به دلیل بیماری سرطان خون در یکی از بیمارستان های تهران بعد از 20روز بستری فوت کرد

9-خودم هم 3هاه سال پیش در یکی از دانشگاه های تهران قبول شدم و مدت دوسال رفت آمد تهران انجام دادم که هر هفته دو روز تهران و مابقی در شهرستان ایلام در سر کار بودم به دلیل اینکه تنها منبع درآمدی کلیه خانواده پدرم و خودم بود که متأسفانه به دلیل با زیاد مشکلات قادر به ادامه تحصیل نبودم و هزینه های زیادی هم متحمل شدم

10-ضمنا در طول این یک سالی که از مرک مادرمان می گذرد بارها و بارها مشکلات خانوادگی دیگری برایمان افتاه که دیگر مغزم کشش بازگو کردن ندارد

11-حال سؤال دارم از خدا. چرا این همه اتفاق فقط برای ما؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نامه شما را که حاکي از صبر و تحمل سختي هاي فراوان بود، خوانديم و متأثر شديم. اميدواريم خداوند به حکمت و رحمت خود گره از مشکلات باز کند و مادر شما را در جوار رحمت خود مهمان گرداند.
دوست عزي، نيكي‌ها و سختي و مصيبت‌هايي كه به انسان مي‌رسد، همگي به اذن خدا و در مدار مقدّرات حكيمانه خداوند است‌. (1)
از ظاهر آيات و روايات بر مي‌آيد بلاها و گرفتاري‌ها، شدايد و مصيبت‌هايي که بر انسان وارد مي شود( مثل مرگ عزيزان و بلايا وگرفتاري هاي مالي و يا غيرمالي در زندگي ) ريشه و عوامل گوناگوني مي تواند داشته باشد، نمي‌توان آن را به يک يا چند عامل محدود نمود که در پايان سخن به چند عامل اشاره خواهيم کرد. اما در يک نگاه کلّي مي توان گفت:
ريشه و اساس همه مصيبت ها و گرفتارهاي انسان، «عملکردهاي» اوست. يعني برخي بلاها از آثار وضعي عمل انسان است‌. در حقيقت اين نوع گرفتاري ها زاييدة انديشه و عمل انسان است‌.
قرآن کريم مي فرمايد:‌ «وَما اصابکم من مصيبة، فبما کسبت ايديکم و يعفو عن کثير؛(2)هر مصيبت و ناملايماتي (فردي يا اجتماعي) که به شما مي رسد، به خاطر اعمالي است که با دست خود انجام داده ايد (تازه اين تمام مجازات و کيفر اعمال شما نيست) و خدا از بسياري از گناهان مي گذرد و آن ها را مورد عفو قرار مي دهد».
اما برخي ديگر براي امتحان و آزمايش بندگان است ‌:
خداوند حكيم‌، در جهان آفرينش‌، داراي "سنّت‌"ها و قوانين پايداري است كه از جمله آن‌ها، "سنّت امتحان‌" است. در موارد گوناگوني انسان‌ها را آزمايش مي‌كند. يكي از آن موارد، امتحان به مصائب است‌كه در صورت موفقيت در آزمون الهي‌، رتبه و مقام انسان بالاتر مي‌رود و باعث تكامل او مي‌شود،
قرآن مي فرمايد ‌:
"وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَي‌ْءٍ مِّن‌َ الْخَوْف‌ِ وَ الْجُوع‌ِ وَ نَقْص‌ٍ مِّن‌َ الاَْمْوَا َل‌ِ وَ الاْ َنفُس‌ِ وَ الثَّمَرَاَت‌ِ وَبَشِّرِ الصَّـَبِرِين‌َ؛ (3) قطعاً شما را به چيزي [از قبيل‌] ترس و گرسنگي و كاهشي در اموال و جان‌ها و محصولات مي‌آزماييم و مژده باد شكيبايان را".
آزمون الهي فقط با مصائب نيست‌، بلكه خداوند با نيكي‌ها و سختي‌ها، با مال‌ها، جان‌ها، فرزندان و داده‌هاي مادي نيز انسان را مي‌آزمايد: "وَ بَلَوْنَـَاهُم بِالْحَسَنَـَت‌ِ وَالسَّيِّئات‌ِ لَعَلَّهُم‌ْ يَرْجِعُون‌َ ؛(4) آن‌ها را با نيكي‌ها و بدي‌ها آزموديم‌، شايد بازگردند. "
بنابراين‌، برخي از مصيبت‌ها و سختي ها و گرفتاري ها جنبه آزمايشي دارد: "ما آن چه را روي زمين است، زينت قرار داديم، تا آن‏ها را بيازماييم كه كدامين شان بهتر عمل مي‏ كنند".(5)
برخي از حوادث ناگوار، کيفرگناهان است :
گاهي خدا براي از بين بردن آثار گناهان‌، برخي بلاها و مصيبت‌ها را متوجه انسان‌ها مي‌كند تا به لطف و كرمش بخشي از گناهان گنه‌كاران را در دنيا بشويد تا پس از مرگ‌، گرفتار عذاب‌هاي دردناك نشوند.
حوادث ناخوشايند و ناگوار در زندگي انسان‌ها رخ مي‌دهد، عاملي براي بازگشت و سازندة روح آنان است. غرور و غفلت و خواب‌زدگي‌، مسلماً از موانع تكامل معنوي و سعادت انسان است. براي دگرگون ساختن اين وضع‌ِ نابسامان و جايگزين كردن ياد خدا به جاي فراموشي‌ها، وجود حوادث غيرمترقبه كه با فراز و نشيب خويش‌، زندگي آرام را از انسان سلب مي‌كند، بسيار راهگشاست‌.
در دعاي کميل، امام علي (ع) گناهان را دسته بندي کرده، از فرمايش حضرت استفاده مي‌شود هر گناهي اثر خاصي دارد، از جمله آن­ها نزول عذاب و از دست دادن نعمت ها و نزول بلا مي‌باشد:
« اللهم اغفرلي الذنوب التي تنزل النقم .اللهم، اغفرلي الذنوب التي تغير النعم، اللهم اغفرلي الذنوب التي تنزل البلا » از اين بخش کلام اميرالمومنين مي توان اين استفاده را نمود که گرفتاري هايي که در زندگي ما به وجود مي آيد ،بخشي از آن به جهت نافرماني ها و گناهاني است که مرتکب شده ايم .
بنابراين‌، برخي از مصيبت‌ها و گرفتاري ها، جنبه آزمايشي و برخي ديگر جنبه مجازاتي و در حقيقت ريشه در عملکرد خود انسان دارد. پاره‌اي از مصائب از هر دو جنبه ممكن است برخوردار باشد، يعني در ضمن اين كه مجازاتي براي فرد يا جامعه است‌، آزمايشي است كه آيا در اثر آن بلاها، به سوي حق باز مي‌گردند و يا به راه باطل خود ادامه مي‌دهند؟
البته گاهي مصايب و مشكلاتي كه دامن‌گير مومنان حتي انبيا و ائمه معصومين‌مي‌شود، براي بالا رفتن مقام و منزلت آنان است‌؛ چون گناهي ندارند تا در اثر آن به مصيبتي (مجازاتي‌) دچار شوند. (6 ) از همين رو، در حديثي از امام علي‌مي‌خوانيم‌:
"اِن البلاء للظّالم أدب و للمؤمن امتحان و للأنبيأ درجة‌؛ بلا، براي ستمگر تأديب ؛ براي مؤمن امتحان ؛ براي پيامبران مقام و درجه است‌. "(7)
بنابراين مصائب و گرفتاري‌ها، چند قسمند، قسمي مجازاتي؛ قسمتي آزموني ؛ بعضي براي تكامل و پاداش الهي‌ . حال که اين مشکلات هر يک سببي دارد ، بعضي به جهت رشد و تکامل و بعضي ديگر براي کفاره گناهان است، آيا باز هم از خدا مي پرسيد : اين همه اتفاق ، چرا فقط براي ما ؟! مطمن هستيم با روشن شدن اين مطالب ديگر شما به مقدرات الهي اعتراضي نخواهيد داشت ،بلکه به نحوي شاکر او نيز خواهيد بود که تربيت شما را عهده دار شده ، در مسيري که او مي خواهد قدم بر مي داريد. آري بعضي از شکست ها حاصل بي تدبيري خود انسان در کردار و نحوه عمل است، مثل چگونگي و نحوه معامله با افراد در معاملات روزمره. گاه يک عمل که با تدبير همراه نباشد، ممکن است سبب ورشکستگي و ... شود . در اين صورت ديگر مقصر خداوند نيست، بلکه اين گونه شگست ها از بي تدبيري خود انسان ناشي ني شود . چه زيبا گفته اند که : "خود کرده را تدبير نيست".
همان گونه که در آغاز پاسخ وعده داده شد، به برخي از عوامل بدبختي ها و گرفتاري هاي انسان که در آيينة کلام معصومين(ع) از ريشه هاي بلاها و گرفتاري ها شمرده شده، اشاره مي شود:
1ـ غفلت و بي توجهي به خدا: در روايتي آمده است که غفلت، صيدگاه شيطان و ريشة همه بلاها است.(8)
2ـ حُبّ نفس (خودخواهي و خود پسندي): از حضرت عيسى عليه السلام نقل شده : «اساس همه غم و غصه‌ها و ريشه همه لغزش ها و گمراهي‌ها، پيروي از هواي نفس و خواسته هاي شيطاني دل است».(9)
2ـ حب الدنيا: دنياطلبي در روايات، ريشه همه گناهان،‌ خطاها و در ورودي همه بلاها و فتنه ها و سوق دهنده انسان به سوي پستي ها و خفت ها معرفي شده است.(10)
4ـ شراب خواري: در برخي روايات،(11) شراب خواري ريشه همه گناهان و کليد همه بدي ها و شرارت ها معرفي شده است.
5ـ پيامبر اسلام(ص) ريشه همه خطاها و بدبختي هاي انسان را در سه چيز دانسته است:
ا ـ کبر و غرور و خودپسندي چنان که همين ويژگي شيطان را بر ترک فرمان خدا و سجده بر آدم سوق داد و لعن ابدي براي او ماند.
ب ـ حرص و طمع؛
ج ـ حسد و بخل.(12)
آنچه ذکر شد، برخي از عوامل ولي مهم‌ترين آن ها بوده است.

پي نوشت:
1. تفسير نمونه‌، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 4، ص 21، دارالكتب الاسلامية.
2. شورى (42) آيه 30.
3 . بقره (2)، آيه 155.
4. اعراف(7)آيه167.
5 . كهف (18)، آيه 7.
6. تفسيرالميزان‌، علامه طباطبايي‌؛، ج 18، ص 60، انتشارات اسماعيليان‌.
7. بحار الانوار، ج 64، ص 235
8. «فان الغفله، مصطاد الشيطان و رأس کلّ بليه»، مصباح الشريعه، ص 99؛مستدرک، ج 11، ص 389.
9. مستدرک، ج 12، ص 114.
10. کافي، ج 2، ص 130؛ وسائل الشيعه، ج 16، ص 8؛ بحار الانوار، ج 14، ص 298؛ تحف العقول، ص 215.
11. الکافي، ج 6، ص 403؛ وسائل الشيعه، ج 25، ص 317.
12. ارشاد القلوب، ج 1، ص 129.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها