۱۳۹۶/۰۲/۲۰ ۱۱:۱۸ شناسه مطلب: 95648
بررسي تفصيلي اين مسئله فرصت ديگري را مي طلبد. اما به صورت إجمالي مي توان گفت كه ريزش و رويش در قرآن كريم در قالب رستگاري و گمراهي مطرح شده و براي هر يك از رستگاري و گمراهي علل و عواملي در قرآن كريم ذكر شده كه به طور خلاصه مي توان اين علل و عوامل را در دو عامل اساسي يعني تبيعت از حق يا تبعيت از هواي نفس و أميال و خواهش هاي نفساني خلاصه كرد.
تبعيت از حق مستلزم بهره مندي از مقدماتي همچون علم و آگاهي نسبت به حق، إيمان به رستگاري در سايه تبعيت از حق و همچنين مستلزم تزكيه نفس است؛ يعني اگر كسي به دنبال رستگاري است اولا: بايد حق را بشناسد و شك و شبهه در راه حق نداشته باشد ، ثانيا: وقتي حق را شناخت ايمان و باور داشته باشد كه تنها راه رستگاري تبعيت از حق است. ثالثا: تزكيه نفس داشته باشد و نفس خود را به گونه اي پاك تربيت نموده باشد كه در مقابل حق خاضع و فرمان بردار باشد. و لذا مي بينيم كه خداوند متعال در آيات متعددي هدف از إنزال كتب و إرسال رسل را تعليم و تزكيه بيان نموده چنانكه فرموده:
« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ »(1)
« خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگي بخشيد] هنگامي كه در ميان آنها، پيامبري از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد هر چند پيش از آن، در گمراهي آشكاري بودند.»
اما مهمترين علت ريزش و انحراف و گمراهي از ديدگاه قرآن را مي توان پيروي از هواي نفس بيان نمود. إنسان موجودي تك بُعدي نيست. بلكه أبعاد گوناگوني دارد و لذا ممكن است برخي افراد در برخي ابعاد موفق و درستكار باشند. اما در ابعاد ديگر نقطه ضعف داشته باشند و نقطه ضعف همه إنسان ها يكسان نيست و هر إنساني متناسب با وضعيت خود نقطه ضعفي دارد و لذا شيطان از همين نقطه ضعف ها سوء استفاده مي كند و باعث گمراهي إنسان مي گردد. نمونه بارز آنرا در داستان «بلعم باعورا» مشاهده مي كنيم. چنانكه مي دانيد بلعم باعورا در عصر حضرت موسي (ع) زندگي ميكرد و از دانشمندان و علماي مشهور بني اسرائيل محسوب ميشد، و حتي حضرت موسي (ع) از وجود او به عنوان يك مبلّغ نيرومند استفاده ميكرد، و كارش در اين راه آن قدر بالا گرفت كه دعايش در پيشگاه خدا به اجابت ميرسيد، ولي بر اثر تمايل به فرعون و وعد و وعيدهاي او از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد، تا آنجا كه در صف مخالفان حضرت موسي (ع) قرار گرفت.(2) خداوند متعال در اين باره مي فرمايد:
« وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ (*) وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَي الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ »(3)
«و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آيات خود را به او داديم ولي (سرانجام) خود را از آن تهي ساخت و شيطان در پي او افتاد، و از گمراهان شد! (*) و اگر ميخواستيم، (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانشها) بالا ميبرديم. (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست. پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستي گراييد، و از هواي نفس پيروي كرد! مثل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كني، دهانش را باز، و زبانش را برون ميآورد، و اگر او را به حال خود واگذاري، باز همين كار را ميكند (گويي چنان تشنه دنياپرستي است كه هرگز سيراب نميشود! (اين مثل گروهي است كه آيات ما را تكذيب كردند اين داستانها را (براي آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)»
با توجه به همين نقطه ضعف هايي كه در أبعاد مختلف إنسان ها وجود دارد خداوند متعال دستور به تزكيه نفس داده و رستگاري را در سايه تزكيه نفس دانسته چنانكه فرموده:« قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي»(4) «به يقين كسي كه پاكي جست (و خود را تزكيه كرد)، رستگار شد» و در جاي ديگر نيز تأكيد نموده:« قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها(*) وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها » (5) « هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده(*)و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است».
در قرآن عوامل ديگري از جمله وجود رهبران گمراه، همنشين بد، لقمه هاي حرام، تقليد كوركورانه و...براي ريزش افراد ذكر شده كه همه آنها به پيروي از هواي نفس بر مي گردد
پي نوشت ها:
1.آل عمران(3) آيه 164.
2. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374ش، ج7، ص 14.
3. أعراف(7) آيه 175و176.
4. أعلي(87) آيه 14.
5. شمس(91) آيه 9و10.