هدایت بشر

براي اين كه بدانيم هدايت و كفر اختياري هست يا نه؟ بايد همه آيات قرآن را ببينيم تا معناي هر آيه در جاي خودش روشن شود.

خود خدايي كه فرموده: " يضل من يشاء و يهدي من يشاء"؛ فرموده است ما به انسان ها عقل و فطرت خداشناس و خداجو داديم و براي هدايت آنان پيامبران و كتاب هاي آسماني را فرستاديم و نازل كرديم  و امر و نهي كرده و براي امتثال كنندگان امر، پاداش و براي مرتكبان نهي، كيفر قرار داده است.

تا اينجا همه اينها دلالت بر اختيار و آزادي و تكليف دارد.

در آيات فراوان ديگر خداوند اعلام كرده همه انسان ها را براي رسيدن به خلافت خود و بنده شدن و شايستگي ورود به بهشت يافتن ، آفريده است.

بنا بر اين مجموع اين آيات و آيات فراوان ديگر همگي به صراحت بر آزاد و مختار بودن انسان دلالت دارد و ما اين آزادي را هم در وجود خود مي يابيم و انكار آن مثل انكار آفتاب در نيمروز است.

بنا بر اين منظور از آيه "يضل من يشاء" انكار اختيار انسان نيست زيرا مشيت و خواست خدا بر هدايت همه هدايت جويان است و خدا ضلالت كسي را ابتداءا نمي خواهد و كسي را براي به جهنم بردن خلق نكرده است. شيطان كه اولين كافر است به اختيار بد خود كافر شد.

اما آيه بالا دو پيام دارد اول اين كه هيچ چيز حتي كفر كافر بدون مشيت و خواست تكويني خدا تحقق نمي يابد و خدا اگر اجازه ندهد، هيچ كس را توان كفر ورزيدن نيست. خداوند ايمان اجباري افراد را نخواسته  كه اگر مي خواست همه مؤمن مي شدند:

وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعا(1)

اگر خدا مي خواست همه مردم ايمان مي آوردند.

بلكه ايمان اختياري آنان را خواسته و كفر اختياري آنان را اجازه داده است.

دوم اين كه كفر كافر تحميل بر خدا و علي رغم اراده خدا نيست زيرا اگر كافر عليرغم اراده خدا كفر ورزيده باشد  پس خدا مغلوب شده در حالي كه خدا غالب قهار است و مغلوب نمي شود همچنان كه اگر خدا اطاعت هم مي شود ، مطيع مجبور به اطاعت نبوده و خدا هم گر چه اطاعت او را مي خواهد و دوست دارد و از آن ناخشنود نيست ولي مجبورش به اطاعت نكرده است لذا امام حسن مجتبي در رد جبر و تفويض فرمود:

ان الله لم يطَع مكرِها و لو يعصَ مغلوبا(2)

خدا نه به اجبار اطاعت مي شود و نه با مغلوب شدن، معصيت مي گردد بلكه همه به اذن و مشيت مطلقه خداست.

مطلب ديگر هدايت كردن و گمراه كردن پاداشي و كيفري است. خداوند انسان هايي را كه به سوي او رهسپار شوند و به پيامبرانش ايمان بياورند، كمك مي كند و دستگيري مي نمايد و توفيق مي دهد و كساني را هم كه از او روبگردانند و آياتش را تكذيب كنند، به كيفر اين اعراض، وامي گذارد و توفيق خود را از آنان دريغ مي كند و آنان در گمراهي غوطه ور مي شوند و اين گمراه گري كيفري خداست.

پي نوشت ها:

1. يونس(10)آيه99.

2. تحف العقول، ابن شعبه، ص231.

 

 

در آيات فراواني از قرآن بر اين مطلب تاكيد شده كه خداوند بنا ندارد كه بندگان را به اجبار و بر خلاف خواست خودشان هدايت كند

در آيات فراواني از قرآن بر اين مطلب تاكيد شده كه خداوند بنا ندارد كه بندگان را به اجبار و بر خلاف خواست خودشان هدايت كند كه اگر چنين اراده مي كرد ، همه هدايت مي شدند:

وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعينَ (1)

اگر خدا بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدايت مي‏كند .

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعينَ (2)

اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيه‏اي نازل مي‏كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد!

بنا بر اين خدا اراده كرده كساني را هدايت كند كه هدايت طلب و هدايت پذير باشند و اين هدايت طلبي و هدايت پذيري مرتبه اي از تقوا است:

ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُديً لِلْمُتَّقينَ (3)

آن كتاب با عظمتي است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزكاران است.

پس اين كه تا فرد تقواي دروني نداشته و هدايت طلب و حق جو نباشد، قرآن و پيامبر براي او هدايتگر نخواهند بود، شك نيست همان گونه كه  آب مايه حايت است اما براي كسي كه طالب آب و جوياي آن باشد ولي كسي كه در كنار چشمه باشد و آب ننوشد ، طبيعي است كه مي ميرد و مايه حيات بودن آب براي او مفيد نخواهد بود.

خداوند هدايتگران را فرستاده و آنان هم در انجام مأموريت خود،  نهايت تلاش را مي كنند تا بنده اي در قيامت حجت و بهانه براي كفر خود نداشته باشد:

رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَي اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيما (4) پيامبراني كه بشارت‏دهنده و بيم‏دهنده بودند، تا بعد از اين پيامبران، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند، (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند، توانا و حكيم است.

اين كه پيامبران به اراده و امر خدا براي هدايت شدن بندگان  تلاش را به نهايت مي رسانند از آن رو است كه آنان مظهر اسم "رحمان، رحيم و رئوف" خدايند و اين با هدايت نشدن بي تقوايان منافات ندارد .و در برخي موارد هم آنها اميد نجات و بازگشت از آنها داشتند 

دين اسلام مانند همه اديان ديگر به علم آموزي تاكيد كرده و اديان همه يك رنگ دارند. گر چه اسلام كامل ترين است اما ديگر اديان هم در زمان خود (نه الان ) كامل ترين بوده اند. اما مشكل اين جاست كه اديان فعلي تحريف شده اند. با كمي در دقت در آموزه هاي آنها به تحريف شدنشان پي مي بريد.

پي نوشت :

1. نحل (16) آيه 9.

2. شعراء (26) آيه 4.

3. بقره (2) آيه 2. 

4. نساء (4) آيه 165.