۱۴۰۳/۱۱/۱۴ ۲۰:۲۲ شناسه مطلب: 99848
پرسش:
آیا همه عناصر و مؤلفههای اجتماعی و سیاسی دوره مشروطیت را میتوان در دوره پهلوی نیز مشاهده کرد؟ کدام عناصر غائب هستند؟
مقدمه
انقلاب مشروطه یکی از جدیترین اقدامات اجتماعی مردم ایران برای دستیابی به مردمسالاری بود. این اقدام، اگرچه در آغاز با موفقیت نسبی همراه شد، اما در ادامه دچار انحرافاتی گردید. تشویش حاکم بر کشور و فقدان اقتدار دولت مرکزی، حالت ملوکالطوایفی ایجاد کرد. تلاش محمدعلی شاه برای بازسازی اقتدار گذشته که به توپ بستن مجلس را در پی داشت، اگرچه نتوانست بهکلی طومار مشروطه را در هم پیچد، اما زمینهساز ایجاد یک دولت مطلقه در ایران شد. تأسیس سلطنت پهلوی با دخالت انگلیسیها، ورق تازهای از تاریخ معاصر ایران را گشود و عناصر مردمسالاری را بهطور کامل به محاق برد.
در ادامه به بررسی عناصر اجتماعی سیاسی دوران مشروطه و پهلوی میپردازیم.
متن اصلی پاسخ
عناصر اجتماعی سیاسی دوران مشروطه و پهلوی
1. قانون اساسی
قانون اساسی مشروطه یکی از مهمترین مؤلفههای انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی است. اگرچه متن قانون اساسی، مخصوصاً پیش از الحاق متمم، دارای اشکالات متعددی بود و فاصله زیادی با مقاصد و منویات مشروطه خواهان داشت، اما بههرروی اصل وجود قانون اساسی، گامی بزرگ در جهت حاکمیت مردم و محدودیت استبداد بهحساب میآمد. در متن اولیه قانون اساسی ابهاماتی وجود داشت؛ ازجمله اینکه خاستگاه قدرت، همچنان شاه و نه مردم، دانسته شده بود و حتی تصریحی بر مشروطهبودن حکومت در ایران نشده بود. در متن سوگندنامه نمایندگان مردم آمده است: «... قسم یاد میکنیم ... نسبت به اعلیحضرت شاهنشاه متبوع عادل مفخم خودمان صدیق و راستگو باشیم و به اساس سلطنت و حقوق ملت خیانت ننمائیم ...»(1). ملاحظه میشود که سوگند نمایندگان مجلس، بهتصریح قانون اساسی مشروطه، برای صداقت در برابر پادشاه و عدم خیانت به سلطنت انجام شده است. در سراسر متن قانون اساسی مشروطه، ترجیح و تقدیم سلطنت و سلطان بر ملت و مردم، آشکار است. در اصل آخر قانون اساسی مشروطه آمده: «مقرر آنکه سلاطین اعقاب و اخلاف ما حفظ این حدود و اصول را که برای تشیید مبانی دولت و تأکید اساس سلطنت و نگهبانی دستگاه معدلت و آسایش ملت برقرار و مجری فرمودیم وظیفه سلطنت خود دانسته در عهده شناسند.»(2). در این اصل که از زبان پادشاه نگاشته شده، تأکید میکند که لازم است سلاطین بعدی، بر آنچه مظفرالدین شاه به مردم اعطا کرده (مشروطه) پایبند باشند. درواقع، قانون اساسی مشروطه، مشروطه را هدیهای از جانب شاه به مردم تلقی کرده است. ملاحظه میشود که قانون اساسی مشروطه تا حد زیادی اصالت را به سلطنت داده است. اصلاحات قانون اساسی که در دوران پهلوی انجام گرفت ازجمله اصلاحات سال 1304 نیز وزن سلطنت را در قانون اساسی مشروطه کاهش نداد، بلکه نوعی رسمیتبخشی به سلطنت پهلوی و تداوم آن در این خاندان صورت گرفت (3). در دوره پهلوی دوم نیز قانون اساسی مشروطه، طی سالهای 1328 و 1346 برگزار شد که هر دو در جهت افزایش سهم سلطنت در قدرت و تقویت استبداد بود. بهعنوان نمونه در اصلاحات سال 1328 که پس از ترور ناموفق شاه، صورت گرفت، پهلوی دوم تقاضای افزایش اختیارات شاه در قانون اساسی را دنبال کرد و طی آن اختیار انحلال مجلسین به وی داده شد(4). در اصلاحات سال 1346 نیز بازنگری اصول ۳۸، ۴۱ و ۴۲ متمم قانون اساسی انجام شد. با اصلاح این اصول، نیابت سلطنت به شهبانو و شورای نیابت سلطنت واگذار شد تا هرگونه وقفه در امر سلطنت در صورت مرگ شاه از بین برود(5). این اقدام نیز در جهت تحکیم قدرت سلطنت انجام گرفت. باوجود قدرت عظیم شاه در اصل قانون اساسی و تمامی اصلاحاتی که در جهت تحکیم قدرت سلطنت انجام گرفت، باید گفت قانون اساسی هرگز مورد احترام سلاطین بعد از انقلاب مشروطه قرار نگرفت. محمدعلی شاه که مجلس را به توپ بست. رضاخان مجلس را آلت دست خویش قرار داد و محمدرضا پهلوی نیز استبداد مطلق خویش را از طریق همین نهادهای قانونی اعمال کرد که در ادامه مورد بحث قرار میگیرد.
2. وضعیت مشارکت عمومی در دوره مشروطه و پهلوی
نقش مردم در حکومت، مخصوصاً در دوره مدرن بهطور ویژهای اهمیت یافته است. مشارکت عمومی بهعنوان یک سنجه مهم برای مردمیبودن حکومت، مورد توجه پژوهشگران سیاسی قرار میگیرد. انتخابات یکی از مهمترین شاخصهای مردمسالاری و یکی از مهمترین عناصر مشارکت مردم در نظام سیاسی است.
در ادامه، وضعیت انتخابات در دوره قاجاریه و پهلوی را مورد بحث قرار خواهیم داد:
الف. وضعیت مشارکت عمومی و انتخابات در دوره قاجاریه؛
حکومت قاجاریه، مانند حکومتهای پیش از خود، از طریق زور و غلبه حاکم شد. آغامحمدخان قاجار، با کشتار گسترده در مناطق مختلف ایران به قدرت رسید و اسلاف وی نیز با استبداد مطلق، رویه مؤسس قاجاریه را استمرار بخشیدند. طبعاً در نظام یکپارچه استبدادی، امکان مشارکت عمومی وجود ندارد. مطالعه تاریخ قاجاریه نشان میدهد که مشارکت مردم در امور سیاسی در این دوره تا قبل از قیام مشروطه، تقریباً محلی از اعراب نداشت. مشارکت مردم در اموری مانند جهاد علیه روسها، اگر بتوان آن را کنش سیاسی خواند، با هدایت علما انجام شد و محصول شرایط بحرانی کشور بود، نه آنکه ساختار سیاسی چنین امکانی فراهم کرده باشد. قیام مردمی تنباکو نیز، اگرچه نوعی مشارکت سیاسی محسوب میشود، اما درواقع این کنش سیاسی در برابر نظام سیاسی قرار داشت، نه آنکه در ساختار نظام سیاسی تعریف شود. با انقلاب مشروطه، تحول تازهای در ایران رقم خورد و زمینه مشارکت مردم فراهم گردید. مجالس اول تا سوم مشروطه، با مشارکت مردم تشکیل شد و درنهایت نیز با اقدام محمدعلی شاه، مجلس به توپ بسته شد. مجلس سوم نیز به دلیل جنگ جهانی اول و اشغال ایران، نیمهتمام ماند و دوران فترت مجلس آغاز گردید مجلس چهارم و پنجم که در دوران قاجاریه تشکیل شد، زمینه تأسیس حکومت پهلوی را فراهم کرد و درواقع، مسیر انسداد سیاسی را فراهم ساخت و فرصت اندک مشارکت سیاسی مردم از طریق انتخابات نیز به پایان رسید.
ب. وضعیت مشارکت عمومی و انتخابات در دوره رضاخان؛
رضاخان اگرچه ابتدا با شعار جمهوریخواهی وارد عرصه سیاسی شد، اما بعدها با کسب قدرت سیاسی در قالب سلطنت، فرصت حداقلی مشارکت مردم در انتخابات را نابود ساخت. مجالس ششم تا دوازدهم در دوره رضاشاه تشکیل شد، اما به گفته کاتوزیان، این مجالس کاملاً تشریفاتی بود و در جهت، تحقق اوامر پادشاه قرار داشت (6).
ج. وضعیت مشارکت عمومی و انتخابات در دوره پهلوی دوم؛
دوران پهلوی دوم، دارای فراز و نشیب است. پس از اشغال ایران و تبعید رضاخان از کشور، شاهد فضای باز سیاسی هستیم که تا کودتای 1332 ادامه دارد، اما این وضعیت یک وضعیت آگاهانه و باثبات نیست؛ بنابراین هرچند مجلس مشروطه در این دوره، نقش مهمی دارد، اما کنشگری مجلس، ناشی از فضای عمومی کشور و حوادث آن دوره است، نه آنکه ارزش مجلس از سوی نظام سیاسی فهم شده و به رسمیت شناخته شده باشد. از سال 1332، بهصورت آرام و تدریجی، شاهد آغاز دیکتاتوری پهلوی دوم هستیم. از این تاریخ تا پیروزی انقلاب اسلامی، مشارکت عمومی در خدمت خواستههای ملوکانه محمدرضا پهلوی قرار دارد و مجالس نیز بر اساس مصلحتسنجی شخص شاه، تشکیل میشود. گزارش فردوست درباره شیوه انتخاب نمایندگان مجلس در دوره پهلوی دوم، خواندنی است؛ «در زمان نخستوزیری علم، محمدرضا دستور داد با علم و منصور، یک کمیسیون سه نفره برای انتخاب نمایندگان مجلس تشکیل دهم. کمیسیون در منزل علم تشکیل میشد. هرروز منصور با یک کیف پر از اسامی به آنجا میآمد. علم در رأس میز مینشست، من در سمت راست و منصور در سمت چپ او. منصور، اسامی افراد موردنظر را میخواند و علم، هر که را میخواست، تأیید میکرد و هر که را نمیخواست، دستور حذف میداد. منصور هم با جمله «اطاعت میشود» با احترام حذف میکرد. سپس علم افراد موردنظر خود را میداد و همه بدون استثنا وارد لیست میشدند و سپس من درباره صلاحیت سیاسی و امنیتی آنان اظهارنظر میکردم و لیست را با خود میبردم و برای استخراج سوابق به ساواک میدادم. پس از پایان کار و تصویب علم، ترتیب انتخاب این افراد داده شد. فقط افرادی که در این کمیسیون تصویب شده بودند، سر از صندوق آرا درآوردند و لا غیر.»(7).
نتیجه
عناصر اجتماعی و سیاسی دوران قاجاریه و پهلوی، شامل قانون اساسی، مشارکت عمومی و انتخابات، مجلس، نهادهای مدنی، مطبوعات و احزاب سیاسی است. در این نوشتار، قانون اساسی و مشارکت عمومی و انتخابات در این دو دوره از تاریخ ایران مورد بررسی قرار گرفت. شواهد تاریخی نشان میدهد که اگرچه انقلاب مشروطه باعث تصویب قانون اساسی شد، اما در طول تاریخ مشروطه تا پایان سلطنت پهلوی، قانون اساسی و مجلس مشروطه در خدمت شاه قرار داشت. قانون اساسی چندین بار اصلاح شد و هر بار، نقش شاه افزایش یافت. مجالس نیز در خدمت اراده ملوکانه قرار داشت و ازاینرو شاهد شکلگیری یک جامعه مدنی قوی در ایران نبودیم.
پینوشتها
1. اصل 11 قانون اساسی مشروطه.
2. اصل 51 قانون اساسی مشروطه.
3. جمعی از نویسندگان، انقلاب ایران و انقلابهای جهان، سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع، 1367 ش، ص 165.
4. بیات، عزیزالله، کلیات تاریخ تطبیقی ایران، تهران، امیرکبیر، 1377 ش، ص 398.
5. مدنی، جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1387 ش، ج 2، ص 164.
6. کاتوزیان، محمدعلی، تضاد دولت و ملت ایران، علیرضا طیب، تهران، نشر نی، 1393 ش، ص 230.
7. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 257.