پرسش:
در دنیا هرسال 365 روز است و هرروز نیز ناشی از حرکت زمین به دور خود و خورشید است. در مورد «روز خداوند» چه معیار و مبنایی وجود دارد و چطور آن را معادل هزار سال دانستهاند؟ چرا گاهی معادل هزار سال است و گاهی پنجاههزار سال؟ (حج/47، سجده/5 و معارج/4)
پاسخ:
خداوند در قرآن کریم برای بیان طول برخی از وقایع، از تعابیر زمانی استفاده میکند. در نگاه اول این تصور ایجاد میشود که چنین تعابیری در درون خود دارای تناقض است چراکه در مورد یک اتفاق، گاهی به هزار سال و گاهی به پنجاههزار سال اشاره شده است. حال سؤال این است که این امور نشاندهنده گونهای از تناقض در قرآن است و یا آنکه تفسیر و تبیین خردپسندی برای آن میتوان ارائه کرد. در ادامه در قالب دو نکته به این مسأله خواهیم پرداخت.
نکته اول:
اصولاً مقوله زمان مربوط به جهان ماده و موجودات مادی است و زمان از اَعراض ماده بهحساب میآید. ازاینرو موجودات مجرد که خالی از ماده و نیز حرکت هستند، ورای زمان و محدودیات زمانی میباشند.(1) در مورد خداوند متعال هم باید گفت که خداوند ازآنجاکه واجبالوجود است، از هرگونه صفتی که نشاندهنده نقص و محدودیت باشد، مبراست. ازاینرو چون زمان و در محدودة زمان قرار گرفتن، موجب محدودیت ذات باریتعالی خواهد شد، خداوند سبحان ازین نقصها منزه است.(2) همچنین خداوند خود خالق زمان بوده و ورای زمان است و نمیتواند در زمان قرار بگیرد که مخلوق خود اوست.(3) ازاینرو هرگونه مفاهیمی که زمان را به خداوند یا موجودات مجرد نسبت میدهد باید بهگونهای تفسیر شود که معنایی خردپسند یابد و از محدودیتهای ذکرشده خالی بماند.
نکته دوم:
درباره آیات یادشده در پرسش نیز تفاسیر مختلفی طرح شده است ازجمله اینکه این تعابیر خاص در باره زمان که یک روز را معادل چند هزار سال دانسته است، بیانگر این حقیقت است که عالم مجردات فراسوی زمان است؛ ازاینرو، با شکستن زمان و درنوردیدن آن، به این نکته ظریف اشاره میکند؛ بهعبارتدیگر خداوند بهعنوان خالق زمان ورای زمان و زمانیات است و یک ساعت و یک روز و یک سال و هزار سال برای او یکی است. ازاینرو در زمان مناسب خود عمل خواهد کرد و این واقعه اگرچه که برای شما بسیار طولانی خواهد بود اما برای خداوند زمان کوتاه و طولانی یکی است.(4)
نتیجه گیری
بنابر آنچه گذشت، روشن میشود که زمان از خصوصیات عالم ماده و موجودات مادی است، ازاینرو، برای موجودات مجرد و خداوند زمان مفهومی ندارد. علاوه بر اینکه خداوند خود خالق زمان است و محدود به مخلوقات خود نمیشود و همه زمانها برای او یکسان است. تعابیر یادشده درباره هزار یا پنجاههزار سال نیز گویا بیانگر آن است که ساحت الوهی و امور مربوط به مجردات، فراسوی زمان است و محدودیتهای زمانی در آنجا راه ندارد.
پینوشتها
1. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ط 3، 1981 ق، ج 3، ص 33 و 34.
2. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، تحقیق آیتالله حسنزاده آملی، قم، موسسه انتشارات اسلامی، 1380 ش، ص 290.
3. عن أبی عبدالله الصادق علیهالسلام قال: «إن الله تبارکوتعالی لا یوصف بزمان ولا مکان ولا حرکه ولا انتقال ولا سکون، بل هو خالق الزمان والمکان والحرکه و السکون والانتقال، تعالى عما یقول الظالمون علوا کبیرا». (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ط 2، 1403 ق، ج 3، ص 309)
4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ 26، 1384 ش، ج 14، ص 147؛ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1417 ق، ج 14، ص 390.