پرسش:
اگر منظور از دو دریا (مرج البحرین) قسمت آب شیرین، رودخانه یا آبهای زیرزمینی (طبق تفسیر المیزان) باشد پس صید لولو و مروارید از آبهای زیرزمینی چگونه توجیه میشود؟ چون صید از آب های زیرزمینی خارج از ذهن و منطق است البته میتوان به رود بزرگ، بحر گفت نه به آبهای زیرزمینی. همچنین اطلاق دریا به آبهای زیرزمینی طبق لغات عرب صحیح نیست.
همینطور طبق علم، آب رودخانه و دریا هم پس از مدتی با هم مخلوط میشوند. مطلب بعد اینکه طبق تفسیر آیت الله مکارم، مرجان را ریف های مرجانی در نظر گرفته است اما ریف های مرجانی برای زنده ماندن به آب شور نیاز دارند نه آب شیرین.
پاسخ:
گاهی در تعابیر قرآن به برخی از اسرار طبیعت اشاراتی شده است، این اشارات حالت «تراوشی» دارد که از لابهلای سخن پروردگار سرزده است وگرنه مقصود ذاتی و هدف اصلی از سخن، بیان آن جهت نبوده است لذا هیچ گاه در این گونه اشارات درنگ نشده و به طور کامل بیان نگردیده است زیرا هدف اصلی قرآن، ارائه رهنمودهای هدایتی و تعلیم و تربیت دینی و معنوی است و تنها نکته سنجان هستند که به این رموز و اشارات گذرا پی می برند؛ این نکات برای دانشمندان در بستر زمان، دلیل اعجاز قرآن میباشد.
البته در این زمینه باید به این مطلب توجه نمود که نباید دست آوردهای علمی را بر قرآن تحمیل کرد، زیرا دست آوردهای علمی حالت ثبات ندارند، در حالی که مسائل قرآنی حقایقی ثابت هستند و هرگز نباید چیزی را که حالت ثبات ندارد، با حقیقتی ثابت مطابقت داد. آری مسائل علمی که حالت ثبات یافته و قطعیت پیداکرده، میتواند ابزاری باشد برای فهم برخی اشارات علمی قرآن آنهم نه به طور حتم، بلکه با اضافه شدن عباراتی نظیر «شاید چنین باشد» این بدان جهت است که اگر همین نظریه علمی به ظاهر ثابت تغییر یابد خدشه ای به قوت و استواری قرآن وارد نسازد. قطعا هرگاه آیه ای از قرآن با فرضیه علمی یا نظریه ثابتشده فرضا مخالفتی داشت، قرآن را حاکم و آن نظریه یا فرضیه علمی را خطا میدانیم. (1)
معنای واژه «بحر»
یکی از اشارات علمی قرآن مربوط به دریاهای آب شور و شیرین است؛ ﴿ مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیانِ * بَیْنَهُما بَرزَخُ لایَبْغیانِ * فَبِاَىّ آلاِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ * یَخْرُجُ مِنْهُما اللّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ﴾؛ (۲) به این اعجاز علمی در چند سوره از قرآن اشاره شده است. (3)
در زبان عربی در اصل «بحر» به معنای وسعت است و دریا به علت انبساط و وسعتش بحر نامیده شده است. (۴) پس هر آب زیادی می تواند با توجه به اصل معنای واژه «بحر» به این اسم نامیده شود. همانگونه که در داستان موسى علیه السلام کلمه «بحر» به رود عظیم نیل اطلاق شده است. (5)
مراد از «بحرین»
درباره «بحرین» اقوال مختلفی ذکرشده است که عمدتاً به سه دسته تقسیم میشود:
1. دو دریای معین.
2. رودهای بزرگ و دریاها.
3. کلیه آبهای شیرین و دریاها.
حال سوال آن است که چگونه بعضی مفسران، آب های شیرین در آیه را به آب های زیرزمینی تفسیر کرده اند در حالى که مىدانیم در زیرزمین چیزى به صورت دریا کمتر یافت مىشود، بلکه ذرات آب در لابلاى ذرات خاک و شن مرطوب مخفى و پنهان است هنگامى که در نقطهاى چاه مىکنند این رطوبت ها تدریجا جمع شده و آب ظاهر مىگردد؟
آب های زیرزمینی
از نظر صاحب المیزان، تفسیر آیه این است که مراد از دو دریا دو دریاى معین نیست، بلکه دو نوع دریا است، یکى شور که قریب سهچهارم کره زمین را در خود فروبرده که بیشتر اقیانوسها و دریاها را تشکیل مىدهد و یکى هم دریاهاى شیرین است که خداى تعالى آنها را در زیرزمین ذخیره کرده و به صورت چشمهها از زمین مىجوشد و نهرهاى بزرگ را تشکیل مىدهد و مجدداً به دریاها مىریزد؛ این دو جور دریا یعنى دریاهاى روى زمین و دریاهاى داخل زمین همواره به هم اتصال دارند، هم در زیرزمین و هم در روى زمین و در عین اینکه «یلتقیان؛ برخورد و اتصال دارند» نه این شورى آن را از بین مىبرد و نه آن شیرینى این را. (6)
لؤلؤ و مرجان
بعضی مفسران گفتهاند لؤلؤ و مرجان تنها از دریاى شور استخراج مىشود و دریاى شیرین نه لؤلؤ دارد و نه مرجان. (7)
درباره لؤلؤ و مرجان ظاهر آیه این است که زیور استخراجشده از دریا، مشترک بین دریاى شور و شیرین است؛ یعنی هر دو دریا لؤلؤ و مرجان دارند و اشکال از اصل، بى مورد است و دو دریا در داشتن «حلیه؛ زینت» مشترکاند؛ هم چنان که کتابهایی که در این گونه مسائل بحث مىکنند، وجود «حلیه» در هر دو نوع دریا را مسلم دانستهاند. (8)
در دائره المعارف بستانى است که در ماده کلمه «صدف» گفته است: مروارید در آب شیرین نیز تولید مىشود و همچنین در تحت عنوان «آمریکانا aideoPolcyenE» و عنوان بریطانیا aideoPolcycnE گفته که: مروارید در آبهای شیرین نیز یافت مىشود و نام چند نهر شیرین را در آمریکا و اروپا و آسیا بردهاند که از آنها مروارید استخراج مىشود. (۹) حتی محققین در این زمینه تفاوت های بسیاری بین مروارید آب های شور و شیرین ذکر کرده اند.
«مرجان» موجود زندهاى است، شبیه شاخه کوچک درخت که در اعماق دریاها مىروید، به صخرههاى کف دریا مىچسبد و گاه، منطقه وسیعى را مىپوشاند و معمولاً در آبهای ساکن نشو و نما مىکند. (۱۰) از آنجا که بیشتر آب های ساکن، دریاهای آب شور هستند، ممکن است این توهم پیش آید که مرجان ها تنها ساکن آب های شور هستند؛ اما واقعیت آن است که در دریاچههای آب شیرین نیز نشو و نما دارد. از جمله دریاچه بایکال که دریاچهای در جنوب سیبری است و در کشور روسیه واقعشده و بزرگ ترین منبع آب شیرین دنیاست که تقریباً ۲۰ درصد تمام آب شیرین غیرمنجمد سطحی روی کره زمین در این دریاچه قرار دارد. یخهای بایکال، شفاف ترین یخهای طبیعی جهان هستند که همه چیز از ماهی و سنگ ها گرفته تا گیاهان و مرجان ها از داخل آنها قابل مشاهده است.
نتیجه:
در زبان عربی در اصل «بحر» به معنای وسعت است و هر آب زیادی می تواند با توجه به گوهر معنای واژه «بحر» به این اسم نامیده شود.
مراد از دو دریا در قرآن دو نوع دریا است، یکى شور و یکى هم دریاهاى شیرین است که خداى تعالى آنها را در زیرزمین ذخیره کرده و به صورت چشمهها از زمین مىجوشد و نهرهاى بزرگ را تشکیل مىدهد و مجدداً به دریاها مىریزد، این دو جور دریا هم در زیرزمین و هم در روى زمین و در عین اینکه «یلتقیان؛ برخورد و اتصال دارند» نه این شورى آن را از بین مىبرد و نه آن شیرینى این را.
لؤلؤ و مرجان، زیور استخراجشده از دریا، مشترک بین دریاى شور و شیرین است، یعنی هر دو دریا لؤلؤ و مرجان دارند. این اشکال از اصل بى مورد است و دو دریا در داشتن «حلیه؛ زینت» مشترکاند همان طور که تحقیقات علمی نیز آن را ثابت کرده اند.
منابع برای مطالعه بیشتر:
بنیاد دائره المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، مقاله «بحرین (دو دریا)» ص ۵۸۹.
پی نوشتها:
1. رک: معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، 1386 ش، ج 6، صص 7-8.
2. سوره الرحمن، آیات 19-22.
3. سوره فاطر، آیه 12؛ سوره فرقان، آیه 53؛ سوره نمل، آیه 61.
4. الأزهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، دار احیاء التراث العربی، بی-تا، ج 5، ص 25.
5. سوره بقره، آیه 50؛ سوره شعراء، آیه 63؛ سوره اعراف، آیه 138.
6. ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 19، صص 166-167.
7. آلوسى، سید محمود، تفسیر روح المعانى، تحقیق على عبدالبارى عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415 ق، ج 22، ص 180.
8. المیزان، پیشین، ج 17، ص 36.
9. به نقل از المیزان، پیشین.
10. ر.ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374 ش ج 23، ص 132.