پرسش:
سخنچینی یکی از اخلاقهای بد است که متأسفانه برخی دچار آن میشوند، آیا در روایات عواقب و پیامدهایی در همین دنیا برای آنها ذکرشده است که بتوانیم آنها را برای افراد سخنچین بگوییم شاید از این کار خود دستبردارند؟
پاسخ:
یکی از صفات اخلاقی ناپسند که در اسلام از آن منع شده، سخنچینی است. این عمل که امروزه بسیاری از افراد جامعه گرفتار آن هستند در علم اخلاق عبارت است: از آشکار ساختن هر چیزى است که دیگرى از آن ناراحت شود خواه کسى که سخن از او نقلشده ناراحت شود یا کسى که سخن براى او نقلشده است یا شخص ثالثى از آن رنجیده شود. (1) سخنچینی ازجمله گناهانی است که آثار شوم آن در همین دنیا دامنگیر شخص سخنچین و دیگران خواهد بود و در ادامه به بیان عواقب دنیوی این عمل ناپسند از نگاه روایات معصومان علیهمالسلام پرداخته میشود.
1. بدترین انسانها و مبغوض شدن به درگاه خداوند
در روایات از انسانهای سخنچین گاهی به بدترین انسان و گاهی به مبغوض ترین فرد در پیشگاه خداوند متعال تعبیر شده است. امام صادق علیهالسلام در روایتی از امیر مؤمنان علیهالسلام چنین نقل کردهاند: «شِرَارُکُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَهِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ»؛ (2) بدترین شما کسانی هستند که در پی سخنچینی میروند و در میان دوستان جدایى میافکنند و نسبت به افرادی که از عیبها بریء هستند، به دنبال عیبجوییاند.
این حدیث از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله وسلم نیز دو گونه نقلشده؛ در برخی نقلها همانند حدیث فوق، شرارکم (بدترین شما) روایتشده است. (3) و در برخی نقلها با تعبیر «ابغضکم الی الله تعالی» (مبغوض ترین شما در نزد خداوند متعال) بیانشده است. (4)
2. خیانتکار بودن و مورد اطمینان نبودن
در روایات نسبت به رازداری توصیههای فراوانی شده و در مقابل کسی که به دنبال افشا کردن سر دیگران باشد چنین کاری نکوهیده شده که رازداری و افشاگری علاوه بر فضیلتها و منقصت هایی که به لحاظ اخلاقی دارند در جامعه دارای این اثر نیز است که رازداری موجب اطمینان داشتن دیگران به آن شخص و امین دانستن راز نگهدار میشود و در مقابل نسبت به شخصی که دارای این ویژگی نباشد چنین اطمینانی از بین میرود و کسی به او اعتماد ندارد و از آنجا که شخص سخنچین نیز راز دیگری را فاش مینماید و رابطه میان افراد را به هم میزند این حساسیت و از بین رفتن اطمینان بیشتر خواهد بود؛ چنانکه از امیر مؤمنان علیهالسلام نقلشده که فرمودند: «ثلاثٌ لا یُستَودَعْنَ سِرّا: المَرأهُ و الَّنمّامُ و الأحمَق»؛ (5) از انسان به سه شخص سپرده نمیشود؛ زن و سخنچین و نادان. سخنچین از آنجا که بنای بر افشای سِر دارد و به دنبال خبر رساندن است نزد او راز گفته نمیشود و نادان از آنجا که از روی نادانی و تشخیص ندادن نقل به جا و یا نابجای راز، قابلاعتماد نخواهد بود و در زنان نیز ممکن است بدان جهت باشد که چون نسبت به مردان تمایل بیشتری به سخن گفتن دارند، افشاگری آنها نیز به همین میزان نسبت به مردها افزایش مییابد.
در روایتی از امام زینالعابدین علیهالسلام درباره کسی که نزد ایشان نمّامی کرد چنین نقلشده است: «قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِنَّ فُلَاناً یَقُولُ فِیکَ وَ یَقُولُ فَقَالَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا حَفِظْتَ حَقَّ أَخِیکَ إِذَا خُنْتَهُ وَ قَدِ اسْتَأْمَنَکَ»؛ (6) مردی به امام زینالعابدین علیه السلام گفت فلانی درباره شما چنین میگوید و چنان میگوید، پس حضرت به او فرمود: به خدا سوگند حق برادرت را حفظ نکردی آن زمان که به او خیانت نمودی؛ در حالی که او تو را امین دانسته بود. طبق این حدیث سخن گفتن نزد دیگران بهمنزله سپردن امانت به شخص و امین دانستن او محسوب میشود و افشای آن سخن نزد دیگران باعث رعایت نشدن حق برادر دینی بوده و خیانتدرامانت او بهحساب میآید.
امام صادق علیهالسلام نیز در روایتی ضمن شریک دانستن سخنچین با ابلیس، از پذیرش سخن او چنین جلوگیری نموده است: « لَا تَقْبَلْ فِی ذِی رَحِمِکَ وَ أَهْلِ الرِّعَایَهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَوْلَ مَنْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّهَ وَ جَعَلَ مَأْوَاهُ النَّارَ فَإِنَّ النَّمَّامَ شَاهِدُ زُورٍ وَ شَرِیکُ إِبْلِیسَ فِی الْإِغْرَاءِ بَیْنَ النَّاس»؛ (7) درباره خویشان و خانوادهات که اهل مراعات هستند، سخن کسی را که خداوند بهشت را بر او حرام نموده و جایگاه او را آتش قرار داده (سخنچین) نپذیر؛ پس بهدرستی که سخنچین، نظارهگر زور و شریک ابلیس در فریبکاری بین مردم است. طبق این حدیث سخنچین کسی است که با ابلیس همدست شده و با فریب دادن مردم، میانه بستگان و دوستان آن را بر هم میزند.
آن حضرت در حدیث دیگری از اعتماد بر سخنچین پرهیز داده و دلیل آن را نیز چنین بیان فرموده است: «احْذَرْ مِنَ النَّاسِ ثَلَاثَهً الْخَائِنَ وَ الظَّلُومَ وَ النَّمَّامَ لِأَنَّ... مَنْ نَمَّ إِلَیْکَ سَیَنُمُّ عَلَیْک»؛ (8) از سه گروه مردم بپرهیز؛ خیانتکار و ظالم و سخنچین؛ زیرا... کسی که نزد تو (از دیگران) سخنچینی میکند بهزودی از تو نیز سخنچینی میکند.
3. اثر شدید در ایجاد دشمنی و از بین بردن محبت
یکی از پیامدهای بسیار بد سخنچینی این است که روابط میان دوستان و نزدیکان را از بین میبرد. در روایتی از امام صادق علیهالسلام چنین روایتشده است: «ایاک وَ النَّمیمَهَ فَانَّها تَزْرَعُ الشَّحْناءَ فی قُلُوبِ الرِّجالِ»؛ (9) بپرهیز از سخنچینی پس بهدرستی که آن دشمنی را در دل مردان میکارد. در روایت دیگری از آن حضرت درباره سعایت که نوع خاصی از سخنچینی است ـ و آن شکایت بردن نزد حاکم یا مافوق است. (10)
چنین نقلشده است: «اَلسَّاعِی قَاتِلُ ثَلاَثَهٍ قَاتِلُ نَفْسِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى بِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى إِلَیْهِ»؛ (11) شکایت برنده به نزد حاکم، سه نفر را از بین میبرد؛ قاتل خویش و قاتل کسی که از او سعایت نموده و قاتل کسی است که نزد او سعایت کرده است؛ بنابراین سخنچین با این کار خود نهتنها باعث از بین رفتن شخص سعایت شده میشود، بلکه خود و شخصی که نزد او سعایت نموده را نیز نابود ساخته است.
اثر بد سخنچینی در ایجاد دشمنی و تفرقه میان دوستان به حدی است که در روایات از آن، تعبیر به بزرگترین نوع سِحر شده است. علامه مجلسی در بحار الانوار نیز اقسام سحر را بر هشت نوع دانسته و هشتمین قسم آن را نمامی و سخنچینی دانسته و آن را شایع در میان مردم زمان خود دانسته است. (12) قرآن کریم یکی از اهداف یادگیری سحر از دو مَلَک هاروت و ماروت توسط مردم زمان حضرت سلیمان علیهالسلام را تفرقه و جدایی میان زن و شوهر دانسته و چنین میفرماید: «فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ»؛ (13) از آن دو (هاروت و ماروت) چیزهایی را میآموختند که به آن میان مرد و همسرش جدایی افکنند.
ازاینرو امام صادق علیهالسلام در حدیثی ضمن کوچک شمردن اثر سحر و شباهت داشتن ساحر به طبیب در ایجاد بیماری و معالجه نمودن، اثرات شدید سخنچینی را چنین بیان فرمودهاند:«إِنَّ مِنْ أَکْبَرِ السِّحْرِ النَّمِیمَهَ یُفَرَّقُ بِهَا بَیْنَ الْمُتَحَابَّیْنِ وَ یُجْلَبُ الْعَدَاوَهُ عَلَى الْمُتَصَافِیَیْنِ وَ یُسْفَکُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ یُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ یُکْشَفُ بِهَا السُّتُورُ وَ النَّمَّامُ أَشَرُّ مَنْ وَطِئَ الْأَرْضَ بِقَدَمٍ»؛ (14) بهدرستی که از بزرگترین نوع سحر، سخنچینى است که با آن میان دوستان جدایی انداخته میشود و بین دوستان مخلص و صمیمی، دشمنی میاندازد و با آن خونها ریخته شده و خانهخراب میشود و نهانها آشکار میگردد و سخنچین بدترین کسی است که بر روی زمین پا میگذارد؛ بنابراین طبق این روایت شخص سخنچین بدترین کسی است که بر روی زمین راه میرود زیرا با رفتار خود میانه افراد نزدیک را به هم زده و کانون خانوادهها را ویران میکند و چهبسا انسانهایی را به کشتن میدهد.
4. مانع استجابت دعا
سخنچینی علاوه بر آثار یاد شده که انسان را نزد دیگران بیاعتماد میساخت و ایجاد دشمنی میکرد، مانع از برآورده شدن دعاهای انسان میشود. حدیث قدسی دراینباره چنین نقلشده است: «رُوِیَ أَنَّ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ اِسْتَسْقَى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ حِینَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ فَأَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ أَنِّی لاَ أَسْتَجِیبُ لَکَ وَ لاَ لِمَنْ مَعَکَ وَ فِیکُمْ نَمَّامٌ قَدْ أَصَرَّ عَلَى اَلنَّمِیمَهَ»؛ (15) روایتشده که حضرت موسی علیهالسلام برای بنیاسرائیل در آن هنگامیکه خشکسالی برای آنان پیشآمده بود، برای مردم درخواست باران نمود؛ پس خداوند متعال به او وحی نمود که درخواست تو و کسانی که با تو هستند را اجابت نمیکنم درحالیکه در میان شما سخنچینی است که بر سخنچینی مداومت دارد. طبق این حدیث اثر گناه شخص نمّام نهتنها اجابت نشدن دعای اوست بلکه حضور او در میان هر جمعی که باشد حتی میان پیامبران خدا، مانع از استجابت دعای آنها نیز میشود.
نتیجه:
سخنچینی بهعنوان یکی از گناهان بزرگ دارای پیامدهایی در دنیا و آخرت است که مهمترین پیامدهای دنیوی آن عبارتاند از: مبغوض شدن انسان نزد خداوند متعال و شرور شدن انسان، قابلاعتماد نبودن انسان در نزد دیگران و خیانتکار بودن سخنچین، ایجاد دشمنی و عداوت بین دوستان و خویشاوندان و ویرانی خانهها و ریختن خون انسانها، اجابت نشدن دعای سخنچین و هرکسی که به همراه او باشد.
پینوشتها:
1. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، راه روشن (ترجمه المحجه البیضاء)، مترجم: محمدصادق، عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1372 ش. ج 5، ص 378.
2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق.ج 2، ص 225.
3. ابنبابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، الخصال، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ اول، 1362 ش.ج 1، ص 182.
4. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، دوم، 1403 ق. ج 68، 383.
5. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى، قم، دارالکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410 ق. ص 330.
6. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412 ق. ج 1، ص 118.
7. ابنبابویه، محمد بن علی (صدوق)، الامالی، تهران، چاپ ششم، کتابچى، 1376 ش. صص 612 و 613.
8. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، همان. ج75، صص 229 و 230.
9. عاملی، زینالدین بن على، کشف الریبه، تهران، دارالمرتضوی للنشر، چاپ سوم، 1390 ق. ج 2، ص 158.
10. فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، دوم، قم، نشر هجرت، 1409 ق. ج 2، ص 202.
11. ابنبابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، الخصال، همان. ص 107.
12. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی،
بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، همان. ج 56، ص 297.
13. سوره بقره آیه 102.
14. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، 1403 ق. ج 2، ص 340.
15. عاملی، زینالدین بن على، کشف الریبه، همان. صص 42 و 43.
.