پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
همیشه در جست وجوی آرامش بودم.اما هرگز به آرامش حقیقی نرسیدم.
بر اساس قانون خلقت و آفرینش، انسانها فطرتاً خداجو هستند و به دنبال حقیقت و دستیابی به آرامش حقیقی می باشند.

دختری 22 ساله ای هستم كه همیشه در جست وجوی آرامش بودم.اما هرگز به آرامش حقیقی نرسیدم.راستش من نماز نمی خونم.به خیلی چیزا هم پایبند نیستم. اما خدا رو دوست دارم گرچه در راه بندگی اش كوچكترین قدمی هم برنداشتم.بچه كه بودم خوابهای عجیبی می دیدم.خواب می دیدم مثل یه پرنده پرواز میكنم .واقعا احساس میكردم.گاهی هم خواب می دیدم تو یه جنگل گم شدم هر چقدر تلاش می كردم كه راهم رو پیدا كنم فایده ای نداشت. اما در نهایت به یه امامزاده می رسیدم.معمولا خوابام به این امامزاده ختم می شد.حالا بزرگ شدم ودیگه از این خوابها ندیدم.اما احساس عجیبی دارم.گاهی اوقات احساس می كنم روحم می خواداز بدنم جدا بشه.اما روحم تو یه قفس سنگی اسیر.این چیزایی كه میگم واقعا احساس میكنم.چیزی كه ذهنم رو مشغول كرده این كه این حالات از كجا نشات میگیره.در آخر یابد بگم من آدم گناهكاری ام.اما همیشه دوست داشتم عاشق باشم عاشق بودن تا حد محو شدن در دوست..احساس میكنم چیزی كه پاسخگوی روح واحساسات من عشق بازی با خداست خیلی ممنون می شم اگه بتونین بهم كمكی بكنید..

خیلی جا داشت كه اطلاعاتی را از وضعیت زندگی خانواده تان و تاریخچه خانوادگی خود بیان می كردید تا ما با شناختی دقیق تر در جریان حالات شما قرار می گرفتیم و پاسخگویی می كردیم اما با این اطلاعات مختصری كه بیان كرده اید، در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم:

1. بر اساس قانون خلقت و آفرینش، انسانها فطرتاً خداجو هستند و به دنبال حقیقت و دستیابی به آرامش حقیقی می باشند ولی گاهی در شناخت راه و گاهی در تشخیص مصداق دچار اشتباه می شوند بدین صورت كه یا راه و مسیری را انتخاب می كنند كه آنان را هچگاه به سر منزل مقصود نمی رساند و یا چیزی را خدا و مایه آرامش و كمال می پندارند كه در واقع آرامش واقعی و مطلوب حقیقی نمی باشد. البته در این بین ممكن است بر اثر آلودگی ها و زنگارهایی كه بر اثر گناهان پیدا می كنند ذائقه آنان عوض شود و پرده بر فطرت خداجو و حقیقت طلب آنان بیفتد كه در این صورت، دیگر قادر نخواهند بود به هدف نهایی و غایت آفرینش دست پیدا كنند.

2. از آموزه ها و تعالیم دینی استفاده می شود كه روح انسانها از روح خداوند برگرفته شده است ( نفخت فیه من روحی) و به خاطر مصالح و هدف والاتری در این دنیا و در بدنهای خاكی قرار گرفته شده است و روزی باید همگی به سر منشأ اصلی خود برگردانده شوند ( انا لله و انا الیه راجعون، ما از خداییم و به سوی او بازگشت خواهیم كرد) و با پاداشی كه در قبال همه كارهای خوبی كه با اعمال اختیاری خود در این عالم خاكی انجام داده است، دریافت می كند به آرامش حقیقی نیل پیدا می كند.

3. با این توصیفی كه شما از شرح حال خود داشتید، معلوم می گردد كه فطرت پاك و خداجوی شما هنوز بیدار است و علی رغم اینكه بنا بر گفته خودتان، كوچكترین قدمی در راه بندگی خداوند برنداشته اید ولی هنوز قلب و روح شما روشن و زنگار نگرفته است و این شاید ثمره دعای خیر و كارهای نیك والدین و نیاكان و اجداد شما بوده و یا نتیجه كارهای  مثبتی بوده  كه خود شما در گذشته انجام داده اید و در حال حاضر آن را فراموش ساخته اید و به یاد نمی آورید. به هر حال باید به شما به خاطر داشتن این احساس تبریك گفت و خاطر نشان كرد كه باید از این فرصت پیش آمده، نهایت استفاده را ببرید و خود را به عشق حقیقی  و  كمال مطلق نزدیكتر نمایید و گامی در طلب عشق حقیقی بردارید.

4. شما كه همیشه دوست دارید عاشق باشید و با معشوق واقعی عشق بازی كنید بطوری كه این عشق شما را محو در حضرت دوست گرداند، آیا شایسته نیست برای رسیدن به این هدف تلاشی بكنید و قدمی بردارید؟ باید توجه داشت كه عاشق و معشوق باید با هم تناسب و سنخیت داشته باشند اگر شما عاشق خدا هستید پس چرا رنگ خدایی به خود نگرفته اید و تا كنون قدمی در انجام فرامین الهی برنداشته اید؟ معمولاً عشاق وقتی عاشق می گردند و به معشوق خود عشق می ورزند سعی می كنند با انجام كارهایی كه مطلوب معشوق است نظر او را به خود جلب كنند و رضایت او را فراهم گردانند، این چیزی است كه در عشق های مجازی بسیار دیده می شود چه برسد به عشق حقیقی و فناناپذیركه باید درصد خلوص و شیدایی آن بیشتر باشد. بدون عمل به خواسته خداوند، عشق شما به خداوند، دروغی بیش نخواهد بود. به عمل كار برآید به سخنرانی نیست.

 فراموش نكنید كه عشقی كه در وجود انسان است؛ در واقع هدیه ای از جانب خداوند می باشد. حال ممكن است بپرسید كه چگونه می توان عاشق خداوند شد؟ در جواب می گوییم كه اگر طالب عشق خداوند هستید و می خواهید عاشق خداوند بمانید، راههایی كه در ادامه مطرح می كنیم را دنبال كنید:

1. بندگی:

امام سجاد(ع) مي فرماید: «العبودیة جوهرة كنهها ربوبیة؛(1) بندگي گوهري است كه باطنش خدایي و خداوندگاری است».

كسي كه عبد خدا گشت و مشمول خطاب یا عبادي قرار گرفت، بندة شیطان و انسان یا هواي نفس نمي شود. پس جادة عشاقی، جادة عبودیت و بندگي است. راه و رسم بندگي آموز تا عاشق شوی. سیر و حركت زماني میسّر است كه در اثر معرفت و آگاهي بیداري دل حاصل گردد و چراغ ایمان در دل روشن شود. روغن چراغ ایمان، عمل صالح و انجام واجبات و ترك محرمات و گناهان است.

2. پیروی از پیامبر:

ایمان به خدا، و تنفر و بیزاري از فسق و كفر و گناه در نهاد هر انساني بالفطره وجود دارد. وقتي از درون سر برآورد و در عرصة عمل صالح تجلّي پیدا كرد، گل عشق كه علامت كمال و رشد یافتگي است، شكوفه مي زند.عاشق مهجور، چشم به راه پیام معشوق است و به هر چیزي كه به معشوق تعلق دارد یا نماینده و پیام رسان او است، عشق مي ورزد. قرآن كریم مي فرماید:

«اي پیامبر! به مردم بگو: اگر خدا را دوست مي دارید( و به او عشق مي ورزید)، از من پیروی و اطاعت كنید، تا خدا هم شما را دوست داشته باشد و لغزش هاي گذشتة شما را ببخشد كه خداوند آمرزنده و مهربان است». (2)

آري عشاق خدا، مطیع رهبران الهي هستند. انسان هنگامي مي تواند به اوج ایمان برسد كه نیرومند ترین علاقة او یعني عشق به خویشتن را تحت الشعاع عشق به ذات خدا و نمایندگان او قرار دهد.

3. تهجد: 

عشق وصال بي سحر خیزي نمي شود.

عشق وصال داري و شب تا صبح سر بر بستر ناز خوابت آید؟ زهي خیال باطل ! نشنیده اي كه با كلیمش موسي (ع) فرمود: دروغ مي گوید كسي كه گمان برد خدا را دوست دارد، ولي چون تاریكي شب در آید، خواب را بر حضورم ترجیح دهد». (3)

4. خود شناسی:

اگر چه عشق ریشه در آفرینش انسان دارد لیكن تجلي و ظهور آن وابسته به میزان شناختي است كه عاشق از كمال معشوق دارد. بنابراین نخستین گام در شعله ور شدن، آتش عشق، داشتن شناخت درست از كمال و جلوه هاي معشوق است. تحصیل شناخت خدا، براي اكثر افراد بدون خودشناسي و شناخت تجلیات خدا میسر نیست.

از این رو خود آگاهي و خود شناسي برترین شناختها دانسته شده است.

5. ترك گناه:

انساني كه مي‏خواهد عاشق خدا شود، باید براي خود بنایي محكم بسازد و این بنا از اجزایي تشكیل مي‏شود كه عبارت است از: خودشناسي، تحكیم مباني اعتقادي، مطالعه در مبدأ و معاد، پرهیز كامل از گناهان، توبه بعد از هر گناه، اطاعت از باري تعالي، انجام واجبات و ترك محرمات و گناهان. این‏ها مصالحي هستند كه اگر در كنار یكدیگر قرار گیرند، به دژ محكمي تبدیل مي‏شوند كه جز عشق نامي ندارد و صاحبش میزبان معشوقي به نام خدا كه خالق هستي است، خواهد شد.

پس قلب مأمن و مأواي عشق است كه نباید در آن حرامي و گناه وارد شود. پس عشق خیال نیست، آتشي است كه در دل شعله ور مي‏گردد، تا چیزي محبوب و معشوق انسان شود. وقتي چیزي محبوب مي‏شود كه از تمام حصارهاي غیر پرستي (دنیا و متعلقات آن) بیرون آید تا جمال محبوبش مكشوف گردد.

بنا بر این، اینكه چرا شما عاشق خدا هستید ولی اعمال و رفتاری كه خداوند برای رسیدن به خودش برای شما واجب كرده است را انجام نداده اید، برای ما مشخص نیست. پس با یك تفكر منطقی سعی كنید به نكات بالا دقت كنید.

موفق باشید.

 

پینوشتها:

1.  مصباح الشریعه، ص7.

2.  آل عمران (3) آیه 31.

3.  آداب و مراحل سلوك الهی، ج 1 ،ص 143، محمود حقیقی.