موضع امام علي(ع) در برابر حمله مسلمانان به ايران چه بود؟
آنچه مسلم است اگر حركت ترسيمي از سوي رسول خدا(ص)، پس از فوت ايشان ادامه مي يافت و زمام امامت و خلافت به دست وصي ايشان اميرمؤمنان(ع) مي افتاد، بي شك دعوت اسلامي پيامبر(ص) به ميدان وسيع تري گسترش مي يافت و همسايگان دولت اسلامي و ساير ملل خود به پذيرش اين دين الهي پيشقدم مي شدند و فتوحات خونين و لشكركشي هاي دوران خلفا، به گونه اي ديگر رقم مي خورد. چرا كه در اسلام جنگ به منظور كشور گشايي و قدرت گرايي جايز نيست. اساساً اسلام استفاده از قدرت نظامي را تنها در سه مورد روا ميداند:
1. براي نابودي آثار شرك و بت پرستي.
2. كساني كه نقشه نابودي و حمله به مسلمانان را ميكشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامي بر ضد اينان را صادر كرده است.
3. هر آييني حق دارد آزادانه و به صورت منطقي خود را معرفي كند و اگر كساني مانع اين كار شوند، ميتوان با توسل به زور اين حق را به دست آورد.(1)
آن دسته از جنگ هاي خلفا كه جنبه كشور گشايي داشت، غير مشروع بود. لذا مورد تاييد امام علي (ع) نبود و خود نيز در آنها نقش نداشت و نه تنها هيچ گزارشي مبني بر حضور آن حضرت در حمله مسلمانان به ايران وجود ندارد، بلكه گزارشاتي وجود دارد مبني بر عدم پذيرش درخواست خلفا براي حضور در اين جنگ ها. عمربن خطاب تلاش كرد كه علي(ع) را به جنگ بفرستد ولي(ع) نپذيرفت و نيامد. عمر بن خطاب رفتن به جنگ قادسيه را به علي (ع) پيشنهاد كرد تا فرماندهي عمليات ارتش مسلمانان را بر عهده گيرد، ولي امام علي (ع) امتناع كرد ؛ ناگزير سعد وقاص را اعزام نمود.(2)
در واقع امام علي(ع) با عدم حضور و شركت مستقيم در فتوحات هرگز مُهر تاييد بر سياستهاي خلفا در اين زمينه نزد و در يك كلام، مويد خلفا نبود. البته در حين جنگ ها و يا بعد از آن، شرايط به گونه اي فراهم مي شد كه بدان جهت امام با خلفا همكاري مي نمود.همكاري امام در راستاي مصالح جهان اسلام بود، نه به معناي تأييد حكومت خلفا و تأييد مشروعيت جنگ.
در مورد حمله اعراب به ايران، امام علي (ع) موضع محتاطانه ايي داشت، امام نه به طور مطلق، موافق جنگ ها بود و نه به طور مطلق مخالف.امام با بعضي از امور موافق و با بعضي از امور مخالف بود كه مي توان از آن به عنوان سياست بي طرفانه ياد كرد.
جنگ ها، هم آثار مفيد و سازنده داشت و هم آثار منفي و زيانبار. از آن جهت كه برخي آثار مفيد را در پي داشت، مورد تأييد امام بود؛ اما از سوي ديگر به دليل اين كه جنگ ها برخي از شرايط جهاد و دفاع مورد نظر اسلام را نداشت و برخي پيامد هاي منفي را داشت، امام مخالف بود.
با توجه به محتواي دين اسلام (كه مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهي از منكر، دادخواهي و كمك به مظلومان و استضعاف زدايي و...، است) و سيره پيامبر و امامان (ع)، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه جهاد و دفاع و شيوه جنگي براي زدودن موانعي كه در مسير گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودي، آن هم با وجود ضوابط و شرايطش، پذيرفته شده است.
پي نوشت ها:
1. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 2، ص 283.
2. مسعودي، مروج الذهب، ج2، ص 309.