وَ جَعَلُواْ الْمَلَئكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَانِ إِنَثًا أَ شَهِدُواْ خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَدَتهُُمْ وَ يُسَْلُون:(1) آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنّث پنداشتند آيا شاهد آفرينش آنها بوده اند؟! گواهى آنان نوشته مىشود و (از آن) بازخواست خواهند شد!
پرسشگر محترم ابتداء جواب سوال دوم شما را مي دهيم كه شما اگر خوب به اين جواب نگاه كنيد خواهيد فهميد كه فرشتگان از چه جنسي هستند:
تعبير به" عباد" در واقع جواب پندار آنها است، ولى بايد توجه داشت كه" عباد" كه جمع است، به موجودهايى كه خارج از مذكر و مؤنث باشند مانند فرشتگان نيز اطلاق مىشود، همانگونه كه در مورد خداوند نيز ضميرهاى مفرد مذكر به كار مىرود در حالى كه ما فوق همه اينها است.
قابل توجه اين كه در اين جمله" عباد" به" الرحمن" اضافه شده، اين تعبير ممكن است اشاره به اين باشد كه غالب فرشتگان مجريان رحمت خداوند و تدبير كنندگان نظامات عالم هستى كه سراسر رحمت است مىباشند.
اما چرا اين خرافه در ميان عرب جاهلى پيدا شد؟ و چرا هم اكنون رسوبات آن در مغزهاى گروهى باقيمانده، تا آنجا كه فرشتگان را به صورت زن و دختر ترسيم مىكنند، حتى به اصطلاح" فرشته آزادى" را وقتى مجسم مىسازند در چهره زنى با قيافه و موهاى فراوان ترسيم مىكنند! اين پندار ممكن است از اينجا سرچشمه گرفته باشد كه فرشتگان از نظر مستورند و زنان نيز غالبا مستور بودهاند، حتى در مورد بعضى از مؤنثهاى مجازى در لغت عرب نيز اين معنى ديده مىشود كه خورشيد را مؤنث مجازى مىدانند، و ماه را مذكر. چرا كه قرص خورشيد معمولا در ميان امواج نور خود پوشيده است و نگاه كردن به آن به آسانى ممكن نيست، ولى قرص ماه چنين نمىباشد.
يا اين كه لطافت وجود فرشتگان سبب شده كه آنها را همجنس زنان كه نسبت به مردان موجودات لطيفترى هستند بدانند، و عجب اين كه بعد از اين همه مبارزه اسلام با اين تفكر خرافى باز هم هنگامى كه مىخواهند زنى را به خوبى توصيف كنند مىگويند او يك فرشته است، ولى در مورد مردان كمتر اين تعبير به كار مىرود، كلمه" فرشته" نيز نامى است كه براى زنان انتخاب مىكنند! سپس به صورت استفهام انكارى در پاسخ آنها مىفرمايد:" آيا به هنگام آفرينش فرشتگان حاضر بودند و از طريق حضور خود به اين امر پىبردهاند.( 2)
اين جمله (أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ ) رد ادعاى مشركين بر مونث بودن ملائكه است، مىفرمايد: راه عالم شدن به مذكر و مونث بوند حس است، و مشركين ملائكه را نديدهاند تا بدانند آيا نرند يا ماده، و در هنگام خلقت ملائكه حاضر نبودند، تا به اين قسمت آگاه گردند.
پس اين كه مىپرسد" آيا ناظر بر خلقت ملائكه بودهاند" استفهامى است انكارى يعنى ناظر نبودهاند. و جمله" سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ" تهديدى به ايشان است كه بدون علم چنين حرفهايى مىزنند. و به زودى اين شهادت بدون علمشان در نامه اعمالشان نوشته مىشود و در قيامت از آن بازخواست خواهند شد(3)
و راجع به سوال اول شما هم عرض مي كنيم كه پيامبر اسلام و ائمه به عنوان مفسر و مبين قرآن به توضيح آنها مي پردازند و لزومي ندارد براي فهم آنها همه انسانها در زمان خلقت فرشتگان حاضر باشند و لزومي ندارد و عملا هم غير ممكن است كه براي دانستن همه چيز همه حضور داشته باشند.
خلاصه آن كه مي خواهد بفرمايد شما كه ملائكه را نديده ايد و درزمان خلقت آن هم حاضر نبوده ايد چطور مي گوييد آنها مونث هستند.
پي نوشت:
1. زخرف (43) آيه 19.
2. تفسير نمونه، مكارم شيرازى ناصر، ناشر دار الكتب الإسلامية چاپ تهران، 1374 ش، نوبت اول، ج21، ص 29.
3. علامه طباطبايي، الميزان، ترجمه موسوى همدانى، ناشر دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش، نوبت پنجم، ج18، ص 135.