برخی از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان نمودهاند که به نمونههایی اشاره میشود:
مصادر اول: طبری: او که نسبت به خلفا تعصب خاصی دارد، به این مقدار اعتراف میکند: « اتی عمر بن خطاب منزل علی فقال: لاحر قن علیکم او لتخرجن الی البیعة» «عمر بن خطاب در برابر خانه علی علیه السلام قرار گرفت و گفت: براستی [خانه را] بر روی شما به آتش میکشم و یا اینکه شما برای بیعت خانه را ترک گویید»
ابن قتیبه دینوری: این نویسنده گامی فراتر رفته، میگوید: خلیفه نه تنها تهدید کرد، بلکه دستور داد که در اطراف خانه هیزم جمع کنند و افزود: «به خدایی که جان عمر در دست اوست! یا باید خانه را ترک کنید و یا اینکه خانه را آتش زده و میسوزانم» «وقتی به او گفته شد که دختر گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فاطمه در خانه است، گفت: «هر چند فاطمه در آن باشد»(1)
ابن عبد ربه اندلسی میگوید: خلیفه به عمر ماموریت داد که متحصنان را از خانه بیرون کشد و اگر مقاومت کردند با آنان نبرد نماید، از اینرو عمر آتشی آورد که خانه را بسوزاند «فاقبل بقبس من النار علی ان یضرم علیهم الدار» در این موقع با فاطمه علیها السلام روبرو گردید، آن حضرت فرمود: فرزند خطاب! آمدهای خانه ما را به آتش بکشی؟ وی گفت: آری، مگر اینکه بسان دیگران با خلیفه بیعت نمایید.(2)
شبیه اعترافات فوق را ابوالولید محب الدین محمد بن شخته الحنفی قاضی حنفیها در حلب متوفای سال 815 دارد.(3)
ابی خیزرانه در کتاب غرر نیز چنین مطالبی دارند.(4) و همچنین ابن واضح یعقوبی (5)، عمر رضا کحاله در کتاب «اعلام النساء» و ابراهیم بن عبدالله یمنی در کتاب «الاکتفاء» و ... این امور را ذکر کردهاند.
مصادر دوم: گروهی از تاریخ نویسان اهل سنت به آخرین مرحله از جسارت به خانه زهرا علیها السلام نیز اعتراف نمودهاند، و صریحا گفتهاند که عمر خانه علی علیه السلام و زهرا علیها السلام را آتش زد. از جمله:
محمد بن عبدالکریم بن احمد شافعی، معروف به شهرستانی (579 – 548)، از ابراهیم بن سیار بن هانی، معروف به نظام، متوفای سال 231 - که از اعاظم شیوخ معتزله و استاد جاحظ بوده است - نقل کرده است که گفت: «... وکان عمر یصبح احرقوها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام، و عمر بود که فرمان داد خانه را با کسانی که در آن قرار دارند بسوزانند، در حالی که در خانه جز علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام کسی نبود»
مصادر سوم: مسعودی گفته است: «فَوَجَّهُوا اِلی مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیِّدَةَ النِّساءِ بِالْبابِ حَتّی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛ پس [عمر و همراهان] به خانه علی علیهالسلام رو کردند و هجوم برده، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود»
نظّام، طبق نقل عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) میگوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها(6) به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود»
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق.)، به نظّام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَنَّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ؛ عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهمالسلام جلوگیری کرد»(7)
صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنّت میگوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها(8) ؛ به راستی عمر آنچنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سِقط نمود»
مقاتل بن عطیّه میگوید: «ابابکر بعد از آنکه با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آنچنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت [و بر اثر آن صدمات] حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آنکه از دنیا رفت»(«اَرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذا وَ جَماعَةً اِلی دارِ عَلیٍّ وَ فاطِمَةَ علیهماالسلام وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلی دارِ فاطِمَةَ وَ اَحْرَقَ بابَ الدّارِ وَ لمّا جائَتْ فاطِمَةُ خَلْفَ الْباب تَعَدَّدَ عَمَرُ وَ اَصْحابُهُ وَ عَصَرَ عُمَرُ فاطِمَةَ علیهاالسلام خَلْفَ البابِ حَتّی اَسْقَطَتْ جَنینَها وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها وَ سَقَطَتْ مَریضةً حَتّی ماتَتْ»(9)
طبق نقل علمای اهل سنت، رسول الله صلیاللهعلیهوآله هم واقعه شهادت حضرت زهرا را پیشبینی كرده بودند. جوینی از علمای بزرگ اهل سنت (ذهبی در مورد او میگوید امام و پیشوا محدث یگانه و كامل و فخر اسلام و با دیانت و صالح بود.(10))، نقل میكند كه رسول خدا فرمودند: «من هر وقت او را میبینم یاد آن اتفاقی میافتم که بعد از من برایش رخ خواهد داد. گویا میبینم که ذلت در خانه وی داخل شده، حرمتش شکسته شده ، حقش غصب گردیده ، از ارثش محروم گردیده ، پهلویش شکسته شده است و فرزند در رحمش سقط شده است در حالیکه صدا میزند یا محمداه ولی کسی جواب او را نمیدهد... او اول کسی است که از خانواده ام به من خواهد پیوست. او د ر حالی نزد من میآید كه اندوهگین و سختی کشیده و غمگین است و کشته (شهید) شده است.(11)
پی نوشت:
1- الامامة والسیاسة، ج2، ص12؛ اعلام النساء، ج3، ص1205
2- عقدالفرید، ج4، ص260; تاریخ ابی الفداء، ج1، ص156; اعلام النساء، ج3، ص1207
3- شرح ابن ابی الحدید، ج2، ص19 و ج1، ص134؛ احمد بن یحیی بلاذری متوفای 279 ؛ انساب الاشراف، ج1، ص586؛ تلخیص الشافی، ج3، ص76
4- نهج الحق و کشف الصدق، ص271
5- تاریخ یعقوبی، ج2، ص126
6- الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57
7- اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107
8- الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347
9- الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 16
10- ر.ك تذکرة الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24
11- فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35