چندی پیش کامنتی روی facebook بود با این عنوان من زنم و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های تو!!درد آور است که من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی, قوسهای بدنم بیشتر از افکارم به چشمهایت می آیند, تاسف بار است که باید لباسهایم را به میزان ایمان تو تنظیم کنم.... آیا ظالمانه نیست زن به خاطر هوس مرد باید حجاب را رعایت کند؟
هر چند بسيار بعيد مي دانيم كه نويسنده يا نويسندگان اين متن ها واقعا دغدغه درك حقيقت و رسيدن به واقعيت را داشته باشند، اما در عين حال در پاسخ به اين شبهه بايد گفت:
حقيقت و ماهيت حجاب به عنوان يك دستور ديني به هيچ وجه منحصر به جلوگيري از گناه ديگران نيست و محدود در اين نكته خاص نمي شود؛ ماهيت حجاب به عنوان يك دستور ديني امري است كه شامل حراست از جنبه هاي گوناگون امنيتي و اجتماعي و روحي و رواني است و در مجموع يك نوع ايجاد كننده زمينه و بستر مناسب حضور زن در عرصه هاي اجتماعي بدون ايجاد مشكلات و مفاسد احتمالي براي خود او و جامعه و بخصوص نهاد خانواده مي گردد.
حجاب در منظر اسلام از يك ضابطه كمي و كيفي مشخص برخوردار است كه در بسياري از موارد تنوع و تفاوت وضعيت مخاطبان تغييري در ماهيت اين دستور ايجاد نمي كند و بخصوص در جنبه كمي زن در هر حال موظف به حفظ آن حريم مشخص است، هرچند به سلامت نگاه و رفتار مخاطبان خود يقين داشته باشد، از نظر كيفي نيز كيفيت پوشش و نوع و مدل اين پوشش بر اساس يك ضابطه كلي تعريف شده كه ممكن است در محيط ها و فرهنگ هاي گوناگون دستخوش تغييراتي گردد.
اما مهم آن است كه بدانيم زن و مرد دو جنس متفاوت با شاخصه هاي گوناگون روحي و جسمي هستند و تساوي سهم هر يك از اكسيژن هوا و در بهره مندي از برخي نيازهاي جسماني هيچ ارتباطي با انواع تفاوت ها و اختلافات در ساختار فيزيولوژي اين دو جسم و تفاوت نوع نگرش هر جنس به ديگري نمي شود.
اصوالا ماهيت نيازمندي هر جنس به ديگري كه موجب شكل گيري نهاد خانواده شده و باعث احساس كامل شدن يك فرد از يك جنس در كنار فرد ديگري از جنس مقابل مي گردد، حقيقتي است كه مي طلبد تفاوت هاي بنيادين و مبنايي بين زن و مرد و نوع نگاه هريك به جنس مقابل وجود داشته باشد و به همين جهت همواره زن مطلوب و مقصود مرد بوده و ساختار خلقت او به گونه اي قرار گرفته كه جذابيت هاي او موجب جذب و كشش مردان به سمت ايشان و تحمل مشقت هاي رسيدن به آن ها شده است.
استاد مطهري زمينه وجوب پوشش زنان ميفرمايد:«اما علت اين كه در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان يافته، اين است كه ميل به خود نمايي و خودآرايي مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچي، همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچي. ميل زن به خود آرايي از حس شكارچيگري او ناشي ميشود...
اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود ميخواهد دلبري كند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسير سازد. بنابراين انحراف تبرّج و برهنگي، از انحرافهاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است.»(1)
اگر اين تمايل و ميل و كشش در ساختار وجودي زن وجود نداشت چه بسا كمتر مردي خواهان تشكيل خانواده و رسيدن به يك زن براي توالد و تناسل مي بود و ساختار نظام اجتماعي به هم مي خورد چنان كه امروزه كه اين روابط در كشورهاي غربي نابسامان شده و دائره كشش هاي جنسي زن براي مردان از محدوده خانواده به همه عرصه هاي زندگي فردي و اجتماعي كشيده شده عملا ساختار تشكيل خانواده و توالد و تناسل به مشكلات و معضلات عميق گرفتار شده است.
به هر حال همان گونه كه وجود اين احساس و كشش و تمايل بين زن و مرد مهمترين بستر شكل گيري خانواده و نهادهاي اجتماعي و در نهايت يك جامعه سالم و پويا است، اگراين كشش و تمايل و قدرت جذب در فضاي نامانسب خود بروز يابد بيشترين صدمات را هم به خود زن و هم به مجموعه جامعه وارد مي كند و حجاب مهمترين ابزار كنترل و هدفمند كردن اين كشش طبيعي بين جنس زن و مرد است.
اين تمايل و كشش هم ارتباط دقيقي با ايمان افارد ندارد كه بگوييم" زن بايد لباسهايش را به ميزان ايمان مردان تنظيم كند." زيرا مردان اعم از مومن يا غير مومن در صورت برخورداري از سلامت جسمي و روحي داراي اين كشش و تمايل به جنس مخالف هستند و سطح ايمان افراد تنها مي تواند تنظيم كننده كم و كيف رفتارهاي بعدي آنان در قبال اين تمايل دروني باشد، يعني جذابيت هاي جسمي و جنسي يك زن به طور طبيعي مورد توجه مردان قرار مي گيرد، حال ممكن است يك مرد بي ايمان در نتيجه اين تحريك و توجه در مقام تعرض و ايجاد خطر براي زن برآيد و مردي ديگر به خاطر ايمان دروني اش خود را سركوب كرده و چنين نكند، اما در هر حال خطر عمومي در اين وضعيت متوجه زنان خواهد بود.
تحقيقات گسترده ميداني در جوامع اسلامي و غير اسلامي و تجربه چند دهه برهنگي و آزادي اجتماعي در غرب و حتى كشف حجاب در جوامع اسلامي اين حقيقت را آشكار ميكند كه جديترين و زيان بارترين خطرات و تهديدهايي كه جامعه بانوان را در طول تاريخ تهديد كرده و مهلكترين ضربات را بر تعالي و كمال آنها وارد ساخته و نگاه هاي ابزاري و استفاده هاي تبليغاتي و تنزل شخصيتي آنان را به همراه داشته، ناشي از سهلانگاري و بيتفاوتي در خصوص برخي امور ساده و مقدماتي در روابط اجتماعي و مواجهه با جنس مخالف و عرضه بدون محدوديت و استفاده جنسيتي از آنان است كه زمينه ساز لطمات سخت بعدي خواهد بود و حجاب يكي از مهمترين عواملي بازدارنده و جلوگيري كننده از اين مقدمات و بسترهاي ابتدايي شكل گيري آن آثار جبران ناپذيراست.
اين نوع نگاه امنيت زا حقيقتي غير قابل انكار بوده و مربوط به فرهنگ و دين خاصي نيست بلكه تجربه افرادي كه در كشورهاي غربي زندگي كردهاند، كاملاً اين تأثير و پيش گيري مثبت را نشان داده تا جايي كه ديده ميشود گرايش به حجاب حتى در بين زنان غربي به حد چشمگيري رو به افزايش است و يك فرد تازه مسلمان غربي حاضر ميشود همه پيامدهاي فرهنگي و اجتماعي اين امر را پذيرفته، حتى فشارهاي خاص رواني و قانوني اين تصميم را بپذيرد، اما براي حفظ امنيت جسمي و حيثيتي خود حجاب داشته باشد.
با وجود اين حريم قانوني و مشخص است كه جذابيت هاي جسمي زن بر ساير خصلت هاي او پيشي نمي گيرد و اتفاقا به خاطر پوشاندن همين قوس هاي بدن اوست كه افكار و خلاقيت هاي فكري او زمينه بروز و ظهور مي يابد و مانع استفاده ابزاري از زن در محيط هاي كاري و تحصيلي و اجتماعي مي گردد و به همين جهت است كه زن نه بخاطر هوس مردان كه بخاطر ايجاد فضاي امن اجتماعي براي خود حريم بين خود و ديگر مردان را رعايت مي كند و جذابيت هاي جسمي و جنسي خود را محدود در حريم خانواده خود مي نمايد كه در اين صورت توانايي هاي فركي و روحي و اجتماعي او به طور صحيح در فضاي جامعه بروز يافته و توانايي هاي جسمي و جنسي او نيز منحصر در شريك زندگي اش خواهد ماند.
پي نوشت:
1. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران ، 1374 ش، ج19، ص 436- 437.
موفق باشید.