با سلام، از اصول قطعی مذهب شیعه این است که اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) همانطور که از نام مبارکشان پیداست معصوم هستند، حال این که ایشان خود در ادعیه مختلف از جمله ابوحمزه ثمالی و ... اعتراف به گناه کرده و در بعضی اوقات فرموده اند «فارحم عبدک الجاهل» این تناقض چگونه قابل رفع است؟ نعوذ باالله این طور سخن گویی دروغ شمرده نمی شود؟ یا علی
پاسخ:
اعتقاد ما به عصمت ائمه بر اساس ادله متقن عقلي و نقلي است و با اين وجود برخي نقل هاي ديگر مانند توبه و استغفار ائمه نمي تواند اصل دليل متقن عقلي و نقلي را مخدوش كند، بخصوص كه اين نقل هاي دسته دوم داراي توجيهات روشن و قابل قبولي است ؛ به طور كلي براي توبه و استغفار حضرات معصومين(ع) كه در منابع روايي بيان مي شود حكمت هاي متعددي قابل طرح است كه به جلوهاي از آن ها اشاره ميشود:
1ـ توبه و استغفار هميشه و براي همگان به معناي طلب آمرزش از گناه نيست، بلكه استغفار گاهي نشانه مقام معنوي است، چنان كه در كلامي از اميرمؤمنان(ع) آمده است:
الاستغفار درجة العلّيين؛(1) استغفار درجه بلندپايگان است».
چه بسا استغفار نمودار ميزان خشيت فرد از مقام ربوبي و بيان كننده دغدغه خاطر او نسبت به عجز و تقصير در پيشگاه حضرت حق است.
2ـ استغفار اهل بيت(ع) نشانه عمق و ژرفاي معرفت آن ها نسبت به حق تعالى است، زيرا عظمت خداوند را به خوبي درك كردهاند. در خلوت و در نجواهاي دوستانه با اشك و ناله و استغفار با حضرت دوست سخن ميگويند، بنابراين يكي از دلايل استغفار آن ها ژرفاي معرفت آنان به صفات متعالي و كمالات نامتناهي حق و شناخت كاملشان نسبت به فقر وجودي و كاستي هاي عالم امكان در پيشگاه غني مطلق و كمال نامتناهي حضرت حق است. اين حقيقتي است كه در دعاي عرفه سالار شهيدان بازگو ميشود:
الهي مَن كانت محاسنه مساوي فكيف لا تكون مساويه مساوي؛(2) خدايا ! موجودي كه زيباييها و خوبيهايش نسبت به كمالات حق تعالى كاستي و نقص و بدي محسوب شود، پس چگونه نقايص و بديهاي او كاستي نباشد؟ »
3ـ انسان كامل چنان تحت تأثير كبريا و عظمت حق تعالى قرار ميگيرد كه همچون گناهكاران، خاشعانه با خداوند سخن ميگويد . از اين روست كه در دعاي عرفه سالار شهيدان آمده:
«يا مَنْ ألبسَ أولياءهُ ملابس هيبته، فقاموا بين يديه مستغفرين؛(3) اي كسي كه اوليا بر اثر تجلي هيبت و جلال تو در پيشگاهت استغفارگويان ميايستند».
4ـ استغفار نشانه اظهار عجز و قصور است نسبت به معرفت حقيقي خداوند و همچنين نسبت به عبوديت و بندگي حقيقي خداوند كه به دليل انجام مسئوليت هاي فردي و اجتماعي از اولياء ترك مي شود؛ از اين رو در مناجات امام سجاد(ع) آمده:
«الهي قصرت عن بلوغ ثنائك كما يليق بجلالك و عجزت العقول عن إدراك جمالك و لم تجعل للخلق طريقاً إلى معرفتك إلاّ بالعجز عن معرفتك؛(4) پروردگارا، زبانها از اداي حق ستايش، آن گونه كه شايسته تو است ،قاصر و عقلها از درك حقيقت ذات تو عاجزند، زيرا براي بندگانت راهي جز اظهار عجز از معرفت تو وجود ندارد».
پس استغفار اهل بيت(ع) نوعي اظهار عجز در مقابل عظمت الهي و عذرخواهي از خداوند است، چرا كه نتوانستد آن گونه كه شايستة ساحت قدس او است حق او را ادا كنند.
5ـ انسان كامل به دليل برخورداري از نور عصمت، نه تنها مرتكب گناه و معصيت نميشود، بلكه از هر گونه لغزش ناشي از سهو و نسيان نيز مصون است. با اين وجود در مناجات با حضرت حق همواره عذرخواهي گناه و نافرماني خود است. اين امر بالاترين عامل تربيتي براي توده مردم است كه از اين خطر بترسند و بدانند كه معصيت پديدهاي است كه حتى افراد معصوم نيز از خوف گرفتار شدن به آن ناله و استغفار ميكنند.
6ـ بر اساس «حسنات الابرار سيّئات المقرّبين» چه بسا چيزهايي كه براي ساير مردم حسنه محسوب ميشود يا دست كم گناه تلقي نميگردد، براي انسان كامل نوعي گناه به حساب ميآيد، مثلاً از آن جا كه انسان كامل همواره در محضر و حضور حق و غرق تماشاي جمال حضرت دوست است، اگر لحظهاي از آن وحدت خالص به كثرت توجه كند، يا به غير ياد حق مشغول شود، يا آسايش و لذتي از طريق خوردن، نويشدن، خوابيدن و... براي او حاصل شود،اين گونه امور را سزاوار خود نميداند و در پيشگاه حق استغفار ميكند. در مناجات خمس عشر آمده:
«الهي استغفرك من كلّ لذّةٍ بغير ذكرك ومِن كلّ راحةٍ بغير اُنسك ومِن كلّ سرورٍ بغير قربك و مِن كلّ شغلٍ بغير طاعتك؛(5) معبودا !از هر لذتي كه از غير ياد تو برايم حاصل شده و هر آسايشي كه به غير از اُنس با تو نصيب من شده و از هر سرور و شادماني كه بر غير از قرب تو براي من پديد آمده و از هر كاري جز طاعت تو آمرزش ميخواهم و استغفار ميكنم».
از امام صادق(ع) آمده:
«توبه افراد عادي مربوط به گناهاني است كه در شرع به صراحت از آن ها نهي شده است، امّا خواص مؤمنان به دليل دارا بودن ملكه عدالت مرتكب معاصي مردم عادي نميشوند، اما اگر به جهت جنبه بشري، دچار غفلتي شوند و گرايش غير الهي و سرگرمي پيدا كنند، آن حالت را براي خود گناه ميدانند و توبه ميكنند.
در مرتبه بالاتر، كساني كه به مرحله معرفت كامل رسيدهاند و در اسما و صفات الهي سير ميكنند. (اصفياي الهي) گرفتار غفلت از حق و اشتغال به امور غير الهي نميشوند، اما اين مرحله آزمونهايي در پيش دارد كه گذر از آن ها دشوار است. كسي كه در اين جايگاه قرار ميگيرد دچار تنگناهاي گوناگون ميشود كه اگر صبر و شكيبايي خود را از دست بدهد و به نوعي از قضاي الهي راضي نباشد، نارضايتي براي او نوعي گناه است. بايد از حالتي كه آن را تنفس كرب ميگويند ،توبه نمايند، اما كسي كه از عهده آزمونهاي گوناگون به خوبي برآمده و به مقام ولي الله رسيده، از گناهان مراحل قبل مصون است.
همواره در حضور و محضر حق به سر ميبرد و ذهن و قلب او متوجه او است. در آينه دل او جز جمال زيبايي حضرت دوست خطور نميكند، چنين شخصي ممكن است به لحاظ جنبه بشري، گاهي در صفحه تفكر و تذكر او خاطرهاي خطور كند. او را از آن حالت حضور كامل، اندكي دور نمايد، چنين حالتي را ولي الله براي خود گناه ميداند. ميكوشد آن را با توبه و استغفار جبران كند، بالاخره كسي كه به مقام بلند نبوت و رسالت بار يافته است، بايد چون اقيانوس بيكران در برابر حوادث و سختيها و پيشآمدهاي گوناگون، آرام و بياضطراب و چون كوه استوار باشد، اما اگر به دليل جنبه بشري حادثهاي در درياي دل او موجي پديد آورد و گرفتار اضطراب و تشويش شد، چنين حالتي را گناه تلقي ميكند و توبه و استغفار مينمايد.(6)
پينوشتها:
1. سيد رضي، نهج البلاغه، نشر هجرت، قم، 1414 ق، حكمت 417.
2. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، اعمال ايام سال، ماه ذي الحجه، دعاي عرفه.
3. همان.
4. همان، مناجات خمسه عشر، مناجات عارفين.
5. همان، مناجات ذاكرين.
6. صادقي، سيماي اهل بيت در عرفان امام خميني، نشر مؤسسه آثار امام خميني 1386ش، ص 294 ـ 303.
موفق و موید باشید