جوانانی که از سن ازوداجشان گذشته و هیچ راهی برای آنان نیست(و نیز مشکلات اقتصادی، کار، مسکن، و... گریبان گیر آنان شده) حتی از انجام ازدواج موقت عاجزند، چیست تا در دام گناه گرفتار نشوند؟ تشکر
شما برادر گرامي، به گونه اي سخن مي رانيد كه گويا ما در كشور ديگري زندگي مي كنيم و از شرايط كار، مسكن و مشكلات اقتصادي و... به طور كلي بي اطلاعيم.
قطعاً اگر اطلاعات ما از شرايط اقتصادي اجتماعي جامعه بيش تر نباشد، كمتر نيست. با اين وصف، اين گونه نا اميدانه و مأيوسانه به قضايا و واقعيات اجتماعي نمي نگريم. هفته اي نمي گذرد كه جوانان مراجعه كننده به ما و ديگر همكاران، با امكاناتي بسيار اندك به ازدواج صد در صد موفق نايل نیايند.
ما روان شناسان به هيچ وجه اعتقادي به بن بست نداريم و معتقديم در سخت ترين و بغرنج ترين شرايط، راه براي امور خداپسندانه از جمله ازدواج، باز است؛
به عنوان مثال، شما جوان 24 ساله اگر به جاي نااميدي يا منفي بافي، از 18 سالگي (نه مثل بنده يا امثال بنده از 14 یا 15سالگي) به يك شغل با درآمد هر چند اندك مشغول مي شديد، قطعاً بعد از 6 سال بسياري از ضروريات ازدواج را فراهم آورده بوديد. ترديدي نداريم كه درآمد حلال بسيار اندك، با بركت ويژه خداوند همراه خواهد شد و اين پول با بركت، بر هر مشكل اقتصادي فایق خواهد آمد.
البته شايد شما به هر دليلي اين امور را قصه يا افسانه بدانيد، ولي بنده هفته اي نمي گذرد كه شاهد به ثمر نشستن اين تدبير و فرمول ساده در زندگي بسياري از جوانان زحمت كش نباشم.
همه ما نيك مي پذيريم كه شرايط ازدواج نسبت به گذشته بسيار سخت تر شده است؛ ولي به همان ميزان، امكانات جانبي افزايش يافته است.
بي شك، با دست روي دست گذاشتن و انتظار فرسايشي و چشم دوختن به حل معجزه وار مشكلات اقتصادي كار و مسكن، مشكلي حل نخواهد شد و حل هر مشكلي، به تلاش شبانه روزي ما نيازمند است.
متأسفانه، بسياري از جوانان امروزي از تن دادن به كارهاي دشوار اجتناب مي ورزند و همواره درصدد يافتن شغل هاي راحت و متناسب با شأن خود و البته با درآمد بسيار بالا هستند. در بسياري از كشورهاي مرفه اروپايي، شغل بیش تر مردان و زنان چيزي جز دامپروري و كشاورزي يا خدمات عمومي نيست و كمتر كسي پيدا مي شود كه سوداي پشت ميز نشستن را در سر بپروراند.
از شاگرد پادويي گرفته تا پيك موتوري، از خدمتكاري گرفته تا كار در يك مغازه يا رستوران، از كار در ساختمان سازي گرفته تا پخش آگهي، از كار در شهرهاي ديگر گرفته تا شاگرد راننده شدن، از دست فروشي گرفته تا كار در شهرداري، همه و همه كارهايي است كه بنده براي كسب درآمد حلال بايد با افتخار انجام دهم و به هيچ وجه نبايد هيچ كاري را عار دانست.
البته شما در شرايطي نيستيد كه پذيراي اين حرف هاي كسل كننده باشيد؛ ولي نيك متوجه باشيد تا كي مي توانيد ذهن خود را با اين حرف هاي دلسرد كننده و غير كارآمد مشغول نماييد.
اگر من جاي شما بودم، با پرهيز از هر گونه سياه بيني، به هر كار دم دستي دست مي يازيدم. درست است كه در چند ماه اول راه به جايي نخواهيد برد، ولي به مرور راه هاي كسب درآمد سالم خود را به شما نشان خواهند داد. شما مي توانيد در عرض 6 ماه تا دو سال، شرايط به مراتب بهتري را تجربه نماييد.
بايد در اين مسير خداپسندانه، به هيچ وجه در چاه ها ي كمال گرايي منفي (ايده آل نگري فلج كننده) فرو نغلتيد و با يك واقع بيني روح افزا، به مقوله درآمدزايي بينديشيد.
اگر به هر دليلي پذيراي اين حرف هاي به اصطلاح نخ نما نمي باشيد، مي توانيد به عملياتي كردن حرف هاي جديدتر بپردازيد.
به اميد موفقيت روزافزون شما برادر گرامي.