با سلام.دختري 19 ساله هستم كه در يك خانواده كاملاً مذهبي(تعصبي) بزرگ شدم دو سال پيش در يك اداره استخدام شدم بعد از يكسال با يكي از همكارانم به اسم محسن آشنا شدم كه قبلاً از اطرافيانم شنيده بودم كه من را ديده و به من علاقه دارد ولي من برعكس اصلاً از او خوشم نمي آمد او به من احترام مي گذاشت ولي من بدم ميامد بخاطر شرايط كار مجبور بوديم هر روز با هم ملاقات داشته باشيم مدت ها گشت تا اينكه من هم به او وابسته شدم تا جايي كه دوري او حتي يك روز خواب و خوراك را از من ميگرفت و بيتابي تمام وجودم را فراميگرفت با ديدن چهره او و شنيدن صداي او دوباره آرامش ميگرفتم گويي تازه متولد شده ام.با هم دوست شديم از اول دوستي درباره هر موضوع كوچك و بزرگي به من دروغ ميگفت البته نه تنها به من بلكه با همه اينگونه بود ولي من بخاطر عشق و علاقه زيادي كه به او داشتم از گناهش ميگذشتم ولي رفتارش طوري بود كه گويي كسي در قلبش جز من حضور ندارد.چند هفته كه با هم بوديم از من تقاضاي كار حرام كرد ولي من نپذيرفتم هفت ماه گذشت و او هر روز التماس ميكرد وقتي ديدكه من علاقه اي به انجام كار حرام ندارم كم كم رفتارش سرد شد و ما كمتر همديگر را ميديديم من هم كه از دوري او وحشت داشتم و ميترسيدم كه مبادا او را از دست بدهم بعد از گرفتن استخاره به خواسته اش تن دادم ان هم در محل كار!!!بعد از آن وقتي از ترس من باخبر شد و دانست كه اگر از من جان بخواهد برايش فراهم ميكنم هر روز طالب آن كار شد و ميگفت كه اگر به خواسته من عمل نكني ديگر من را نخواهي ديد من هم از روي ناچاري قبول ميكردم.تا آنكه يك روز به من گفت كه نامزد دارد باور نكردم بعد از جست و جو فهميدم كه دروغ ميگويد نميدانم شايد ميخواست من را امتحان كند و شدت علاقه من را به خودش بسنجد نتايج تحقيقم را براي او بازگو كردم و شاهد آوردم پس از شنيدن سخنانم عصباني شد و گفت كه ديگر نميخواهد من را ببيند.بعد از آن با خود فكر كردم شايد ميخواسته ميزان عفت من را بسنجد اما من براي داشتن او از عفت خودم گذشتم بخدا سوگند من اين كار را براي اولين بار و آنهم فقط بخاطر اثبات علاقه ام به او انجام دادم نميدانم اگر كارم اشتباه بود چرا استخاره خيلي خوب امد. انقدر به او وابسته شده بودم كه وجود او براي من حكم نفسم را داشت و دوري او باعث خفگي من ميشد بعد از فاصله گرفتنش از من تصميم به خودكشي گرفتم پس از چند روز از كسي شنيدم كه با كمك چند تا از دوستانش نقشه اي ريخته تاآبروي من در اداره و جلوي همكارانم برود اما طوري برنامه ريزي كرده بود كه اسمي از خودش گرفته نشود وقتي خانواده ام موضوع را فهميدند مانع از رفتن من به سركار شدند من هم كه همه غصه عالم به سرم آمده بود تصيمم براي از بين بردن خودم بيشتر شدمقدار زيادي قرص خوردم كه هر چه فكر ميكنم نميدانم چگونه با خوردن آنهمه قرص الان زنده ام؟ پدر و مادرم و بقيه اعضاء خانواده ام كه با شنيدن اين اتفاقات با من قهر بودند حتي زحمت نكشيدند من را به بيمارستان برسانند.بخاطر محسن كتك زيادي خوردم كه اگر خر ميخورد آدم ميشد ولي من احمق با خوردن آنهمه كتك و تحمل سختي هاي زياد هنوز نتوانستم او را فراموش كنم برادر بزرگم از خانه رفت و الان سه ماه است كه برنگشته! محسن رفت و من ماندم يك دنيا بيكسي خدا شاهده در طول مدتي كه ما با هم دوست بوديم كمتر از گل به او نگفتم هر چه از من درخواست ميكرد همان لحظه برايش فراهم ميكردم ولي نميدانم چه شد كه همه چيز به هم ريخت. از شما خواهش ميكنم راهي را جلوي پايم بگذاريد تا دوباره دلش را بدست بياورم من به خوبي ميدانم كه رابطه هاي دوستي حرام است ولي ديگر كار از كار گذشته من او را براي هوس دوست ندارم آرزوي من از اول تا كنون فقط اين بوده كه تا آخر عمر در كنارم باشد. بخاطر شهرت پدرم خواستگارهاي زيادي دارم ولي چون محسن رو دوست دارم به همه آنها جواب رد دادم به اميد روزي كه برگرده! از شما تمنا ميكنم كمكم كنيد بتوانم با كسي كه دوستش دارم ازدواج كنم. من به خوبي عاقبت اين ازدواج را ميدانم ولي بخدا سوگند حاضرم هر اتفاقي كه در زندگي مشتركمان بيافتد تحمل كنم فقط تنها خواسته من داشتن خود اوست
از حوادثی که در این مدت برای شما رخ داده است، متأسفیم . به هر حال زندگی دنیا با سختی ها و مشکلات عجین و همراه شده است . هر کس به اندازه ظرفیتش از مصائب و مشکلات دنیا سهمی دارد. البته نباید این نکته را از یاد ببریم که مسبب بسیاری از مشکلات و ناراحتی ها در واقع خودمان هستیم؛ عدم عاقبت اندیشی ها، ندانم کاری ها، تصمیمات احساسی و... موجب بروز ناملایمات زندگی می گردند.
در پاسخ به نوشتار شما مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم حضورتان می کنیم:
1. هر نوع برخورد و ارتباط با نامحرم و جنس مخالف به حساسيت و مواظبت خاصّی نياز دارد؛ زيرا جاذبه طبيعي و زيستي دختر و پسر، به ويژه در سنين جواني، زمينه انحراف ارتباط هاي انساني را فراهم ميسازد و ارتباط ها را تحت تأثير قرار ميدهد. بنابراين، حتّي در روابط آموزشي و کاری نبايد از آفاتي كه در جاذبههاي زيستي ريشه دارد، غفلت كرد؛ زيرا روابط انساني سخت از اين ناحيه آسيب ميپذيرد و به انحراف ميگرايد.
ارتباط قبل از ازدواج از هر طريقى كه باشد، در انتخاب و ازدواج تاثير مى گذارد . چه بسا آن قدر احساسات و عواطف را تحريك كند كه عقل، منطق و شرع را تحت الشعاع قرار دهد . انسان نتواند واقعيت ها را خوب ببيند و به نحو صحيح تصميم بگيرد . عشق و علاقه قبل از ازدواج قدرت انتخاب را كاهش مى دهد، به گونه اى كه گاهى اوقات اصلاً اراده و اختيار را از انسان سلب مى كند.
نكته ديگري كه حساسيت اين نوع ارتباط را فزوني ميبخشد، پيامد منفي شكست يا منحرف شدن روابط انساني از ناحيه جاذبه جنسي و زيستي است. اگر ارتباط درستي از اين ناحيه به انحراف گرايد، سبب از دست رفتن آبرو و حيثيت اجتماعي و سرمايه زندگي و ارزش و كرامت انساني دو طرف ميگردد كه به سادگی ها جبرانپذير و قابل ترمیم نيست.
2. انگيزه ارتباط گيري در اکثر قريب به اتفاق پسرها کامجويي و سوء استفادهای جنسی می باشد، به همین خاطر اسلام كه يك مكتب جامع است و مى خواهد مردان و زنان مسلمان، از يك طرف روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاك داشته باشند تا بتوانند قله های رفیع انسانی و رستگارى را فتح نمايند و از طرف ديگر به نيازهاي غريزي و فطري خود نيز دست يابند، با حساسيت ويژه، اما واقع بينانه و لحاظ كردن طبيعت و اميال درونى و خواسته هاى نفسانى انسان، قوانين و احكامى را جهت حفظ و نگه دارى فرد و جامعه در خط اعتدال و ميانه روى وضع كرده است.
از جمله احكام ، چگونگي ارتباط با جنس مخالف، رعایت حریم محرم و نامحرم، رعایت حجاب و... است. اين ها همه به سبب اين است كه اسلام از جانب كسى براى هدايت انسان ها فرستاده شده كه خالق فطرت و غريزه با تمامى استعدادهاى بهينه و ذخيره شده در انسان است.
بنابراين هر عاملى كه موجب تحريك انگيزه هاى شهوانى در فرد و جامعه گردد و به آرامش روحى و روانى و عفت عمومى ، صدمه وارد كند، مورد تأييد اسلام نيست.
3. هدف بيش تر دخترها از دوستي با پسرها ارضای نيازهاي عاطفي، احساسي و پرکردن تنهايي است . برعکس انگيزه اين ارتباط گيري در اکثريت قريب به اتفاق پسرها کامجويي و سوء استفاده جنسی بوده که با فرآيند موسوم به "مخ زني" و دادن وعده ازدواج انجام مي گيرد. پس بايد در ارتباط با همکار نامحرم، دقت و اهتمام جدى داشت.
مشکل اصلی در ارتباط دختران با پسران، عینکهایی است که روی چشم خود میگذارید. عینک شما روشن و عینک طرف مقابلتان، دودی است. ارتباط خود را با صداقت شروع میکنید، با اعتماد ادامه میدهید و با ندامت تمام میکنید! اما در دنیای پسران، بر اساس تحقیقاتی که انجام شده، از همان اول یک سرقت طراحی شده، با فریب ادامه مییابد و با بازی دادن شما تمام میشود.
بسیاری از پسران، همزمان با شما با تعداد زیادی از دختران در ارتباطند. همان پیامکهای عاشقانهای که برای شما فرستادهاند، همزمان برای چند نفر دیگر هم ارسال کردهاند. نگاه به ظاهر محبتآمیزشان به شما حس جذاب بودن و متفاوت بودن میدهد، اما یادتان باشد این فقط یک فیلم است.
تجربه نشان داده است که بسیاری از ارتباط های آزاد و خارج از چارچوب، از یک شیطنت یا کنجکاوی شروع میشوند. یک بار پاسخ دادن، یک پیامک فرستادن، یک نگاه، یک لحظه توجه کردن به جنس مخالف و .... تجربه مشاوران میگوید: دخترانی که احساس میکنند خیلی زرنگ هستند، معمولا زودتر به دام میافتند. این دسته از دختران برای اثبات قدرت و تسلط خود زودتر بازی را شروع میکنند . بیخبر از سابقه فرد مقابل خود، در اندک زمانی چشم و دل می بازند . خود را یک سرگرمی برای حریف می بینند. برخی از شیطنتها و کنجکاویها ممنوع شده، چون آزمودن چیزی که به اندازه کافی برای دیگران دردسر آفرین بوده، اصلاً منطقی به نظر نمیرسد. شروع بازی ارتباط مانند امتحان مواد مخدر، قرصهای روانگردن و دیگر مواردی است که وابستگی ایجاد میکند. این هم یک نوع وابستگی است.
4. آنچه که در اسلام و روانشناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه افراطي و وابستگی روانی است. آدم وابسته به مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد ميگردد . به نوعي فرد را از زندگي روزانه و عادي خود خارج ميسازد. فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است، در حالي که وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيدهاي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است. اولياي خدا و ائمه معصومان به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بيمورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افکار منفی، افت تحصيلي و شغلي، فرصتسوزيهاي مکرر و... ندارد. آنچه متأسفانه شما گرفتار آن شده ايد، وابستگي است. پس سعی کنید موضوع وابستگی خود را از فرد مورد نظر به معشوق حقیقی (خدا) تغییر دهید.
علاقمندي و دوست داشتن، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه ناشي از يک اصل بسيار ساده روانشناختي است. اين اصل ساده، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار ميگيرند، به تناسب و توافق ويژگيهاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو، به هم علاقمند مي گردند؛ به هر حال در ارتباطات صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست . به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن حساب باز کرد. به عبارتي روانشناسانه تر ماهيت عشق بسيار پيچيده است. اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد و فرد عاشق را به رفتارهای تکانشی وادارد، رنگ و بوي اختلال نيز به خود ميگيرد. فرد عاشق کم کم از عملکرد سابق خود در زمينه تحصيل، روابط خانوادگي، روابط با همسالان و تمرکز بر امور اساسي زندگي فاصله ميگيرد. به کاهش عملکرد در زندگي روزمره دچار ميگردد. به همین خاطر در برخي علاقههاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمرهاش جدا ميگردد، رگههايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده ميشود.
چون فرد معناي خاصي در زندگياش احساس نميکند و به نوعي دلمردگي دچار گشته است، به معناي جديدي در زندگياش به نام معشوق روي ميآورد و يا براي رهايي از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهي (که در اکثر موارد در جنس مخالف جستجو ميکند) ميگردد يا مانند يک فرد وسواسي براي کاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به ديدار معشوقي که به صورت کاذب و موقتي اضطرابش را پايين ميآورد بشتابد.
خصوصيات افراد عاشق همپوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد. همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو و تجديد ديدار با فرد معشوق است . بدون او نمی تواند زندگی کند، به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقهبندي ميشود که به نوعي اختلال رواني محسوب ميگردد . باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم ميگردد.
پس در حقيقت اين گونه عشقها از حالت سلامت که حاصل معرفت است، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و...) در ميآيد. انگيزههاي ناهشيار جنسي سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق دارد. از سوي ديگر عشق افراطی به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت ميکند. کسي که عزيز است، هيچگاه خود را در مقابل فردي از غير همجنس و یا همجنس خود حقير و کوچک نميکند. فرد مورد نظر شما، مثل ميليونها انسان ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمدهاي است. به هيچ وجه صلاحيت بت، قبله يا خدا شدن براي انسان ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است.
هر نوع کوچک کردن بنده در نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندياش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق افراطی گرفتار نميآيد. اگر فرد، از درون خود را ارزشمند بداند ،چه نيازي دارد که فرد بيروني به ارزشگذاري او اقدام نمايد؟ ذلت و زبونی و تحقير خود در برابر معشوق غیر حقیقی از نظر اسلام و روانشناسي محکوم است و با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
5. خواهر گرامی! رابطه دوستي پيش از ازدواج نیز بين دختر و پسر نقش تعيين كنندهاي در موفقيت آن ها ندارد. چه بسا دختر و پسراني كه قبل از ازدواج رسمي عاشق يكديگر بودهاند، ولي پس ازدواج، به دليل عدم تفاهم، از هم جدا شدهاند . چه بسا دختر و پسراني كه بدون آشنايي با هم ازدواج كردهاند و زندگي خوبي دارند.
آن چه موجب پايداري و دوام دوستي و حفظ پيوند زناشويي است، رعايت حقوق و وظايف متقابل و احترام گذاشتن به يكديگر و علاقه به زندگي است.
بايد به اين حقيقت تلخ اعتراف كرد متأسفانه افرادي كه تنها به انگيزه علاقهمندي، ازدواج كرده و معيارهاي لازم را در نظر نگرفتهاند، معمولاً زندگي موفقي نداشتهاند، چون محبت و علاقه باعث شده نقاط ضعف طرف مقابل را نبيند و از آن بگذرد اما پس از ازدواج و فرو نشستن آتش شهوت كه واقعبيني حاكم ميشود، به نقاط ضعف همسر پي ميبرد و آن را غير قابل تحمل ميبيند.
همچنين چون دوستي و علاقه وجود دارد، هر دو طرف سعي دارند كه در نظر طرف مقابل خوب و شايسته به نظر رسند تا او را از دست ندهند؛ به همين خاطر صفات و ويژگيهاي منفي خود را نشان نميدهند . سعي ميكنند خود را فرد مثبت و دلخواه طرف مقابل نشان دهند . رفتارها ظاهري و ساختگي ميشود. اما اين موضوع نميتواند پس از ازدواج ادامه يابد و نقاط ضعف آشكار ميشود. در آن صورت زندگي كنار هم مشكل ميشود.
عشق و محبتي كه بنيان خانواده را مستحكم ميكند، نبايد صرفاً بر اساس امور شهواني و خصوصيات ظاهري باشد،زيرا اين گونه امور در معرض خطر و زوالاند . نميتوانند موجب استحكام و دوام خانواده شوند. عشقي موجب استحكام خانواده است كه اوّلاً پشتوانه شناختي به طور واقعي داشته باشد؛ ثانياً ريشه در نيازهاي واقعي انسان داشته باشد. اين عشق كهنه نميشود و با گذشت زمان رنگ نميبازد.
6. تجربه نشان داده است عشق و علاقه ناشي از احساسات و هيجانات مانع از بررسي و تحقق كافي شده است . بسياري از عيوب، نقايص و ضعف ها از ديد يكديگر مخفي و پوشيده مانده ؛ در نتيجه در كسب موفقيت در اين امر مهم و حياتي نقش منفي بازي كرده، بلكه به جاي موفقيت، شكست را نصيب فرد كرده است.
7. روابط دختر و پسر پيش از ازدواج، داراي آفت ها و آسيب هاي رواني و اجتماعي جبران ناپذيري است. از جمله؛
فقدان شناخت درست و واقع بينانه:
معمولاً ادعا مي شود اين گونه روابط به انگيزه ازدواج شكل مي گيرد، ولي با كمي دقت فهميده مي شود روح حاكم بر اين روابط عشق ورزي كور است، نه خرد ورزي. اين نوع انتخاب كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام مي گيرد، به دليل عدم شناخت عميق و واقع بينانه، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار مي سازد.
شناخت پیدا کردن لزوماً به این معنا نیست که دختر و پسر، روابط دوستانه قبل از ازدواج برقرار کنند که در بسیاری از مواقع ، هدف اصلی که شناخت باشد، نه تنها تأمین نمی شود، بلکه چه بسا شناخت کاذبی به وجود می آید که آثار آن در آینده وقتی ازدواج صورت گرفت، ظاهر می شود.
با نگاهی به آمار می توان دید که آمار طلاق بین کسانی که قبل از ازدواج ارتباط های دوستانه داشته اند، بالاتر است. از طرفی آشنایی و ارتباط دختر و پسر در محیط اجتماع ،بیش تر از آن که معرفت ساز باشد، فروزنده هوس ها و معرفت سوز است. عمدتاً دیده می شود فرد آن گونه که هست، خود را نشان نمی دهد یا به سبب محبت و عشقی که ایجاد شده، نمی تواند عیوب طرف مقابل و جوانب مختلف قضیه را بسنجد. بیش تر رفتارها در آشنایی های و ارتباط های قبل از ازدواج به شکل های تصنعی ابراز می شود.
در بسیاری از مواقع، شناخت شخصیت واقعی و رفتارها و ویژگی های طرف مقابل بیش تر از طرف دوستان، فامیل ها، خانواده ، محیط کار و... به دست می آید.
ايجاد جو بدبيني:
دختر و پسر نسبت به هم پس از ازدواج اعتماد نداشته و احتمال وجود رابطه اي ديگر را مي دهند. زن وشوهر بعد از ازدواج همواره با این سئوال روبرو هستند که آیا شریک زندگی شان که قبلاً با هم دوست بوده اند ،شریک قابل اعتمادی است؟ یا ممکن است با چندین نفر دیگر مثل من ارتباط داشته باشد؟آیا می توان به چنین شخصی اعتماد نمود و نقش مادری و پدری فرزندان را به او سپرد؟
این سوال ها که در بعضی موارد منشا وسواس گونه نیز دارد ، باعث سوء ظن و عدم آرامش روانی که یکی از اهداف اصلی ازدواج است می شود که زمینه اصلی بسیاری از دعواها و مشاجرات خانوادگی و نهایتاً طلاق وجدایی می گردد.
عدم استقبال از تشكيل خانواده:
گاهی اين گونه روابط و دوستي ها معمولاً به انگيزه تفنن و سرگرمي شكل مي گيرد. در خلال آن از خود باوري و زود باوري دختران سوء استفاده مي شود. حس تنوع طلبي انسان از يك طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف ديگر باعث مي شود برخي سراغ ازدواج و تشكيل خانواده نروند.
اضطراب، تشويش و احساس نگراني:
در ارتباط و دوستي هاي موجود بين دختران و پسران قبل از ازدواج، به علت مقاومت خانواده و جامعه در برابر اين مسئله، اين گونه ارتباط ها و دوستي ها با مخاطرات رواني گوناگون از جمله اضطراب و تشويش همراه است. وجود افكار ديگري چون احساس گناه و نگراني از تهديداتي كه توسط پسر براي فاش كردن روابطش با دختر صورت مي گيرد، تعارض دروني و اضطراب مستمر را به دنبال دارد.
محروميت از ازدواج پاك:
دختراني كه در پي اين روابط هستند ، معمولآ به جرم آلودگي به اين روابط، شرايط ازدواج پاك را از دست مي دهند. البته اين گونه روابط ناسالم حتي در ازدواج پسران نيز تاخير ايجاد مي كند.
افسردگی پس از جدایی و احتمال خودکشی
از دیگر عوارض چنین ارتباطی است. پس از ایجاد ارتباط و به دلیل ارتباط مستمر نوعی حالت وابستگی بین طرفین ایجاد می شود. در این دوره طرفین برای حفظ این ارتباط تلاش می کنند و حاضرند هر هزینه ای برای ادامه رابطه بپردازند. آن ها اصرار به ادامه ارتباط و حتی ازدواج هستند. در این حالت در صورت قطع رابطه و به هم خوردن نامزدی به هر علتی که باشد ،به افسردگی شدید منجر شده و موجب بی حوصلگی و یأس و ناامیدی می گردد . میل به زندگی از بین می رود و در مواردی نیز دست به خودکشی می زنند.
بنابراین ضمن توجه و تفکر به مطالب فوق، برای مقابله با عشق و علاقه افراطی و بیمارگونه توصيه ميشود:
1. عزت نفس و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.
برای این منظور كتابهاى:
روشهاى افزايش عزت نفس از اسماعيل بيابانگرد.
رموز اعتماد به نفس از رابرت آنتونى، ترجمه اسماعيل كيوانى،
روانشناسى اعتماد به نفس، از پيرداكو،
به خود اعتماد كنيد، از پترستر، ترجمه دكتر سرورى
جوان و نيروى چهارم زندگى از محمد رضا شرفى جهت مطالعه معرفى مىشود.
2. معناي زندگي را دریابید . بدانید که معناي زندگي به امور گذرا متغير و بيمبنا اطلاق نميگردد.
3. سعی کنید کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايید. بدانید که ارزش شما بیش از این است که بهترين و سرنوشتسازترين لحظات عمرتان صرف يک امر موهوم، بيمعنا و مرضی شود و بخواهید با خودکشی، سرمايه عمر و ايمان تان را براي يک فرد فوقالعاده معمولي تباه کنید.
4. با کمک گرفتن از روانشناس و مشاور زمینه های اختلالات روانی خود را بشناسید. در رفع اضطراب، وسواس و افسردگي باليني يا غير باليني و نیز آشفتگی های به وجود آمده، بکوشد.
5. صرف دوست داشتن و علاقه يک طرفه شما هيچ دردي را دوا نميکند. آنچه که در اسلام و روانشناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه فوق العاده (عشق) يک طرفه است ، يا حتي عشق دو طرفه اي که بر مباني عقلي و شناختاري استوار نيست.
6. اسلام معتقد است هر دختر پاکي مثل شما بايد با حفظ نگاه خود از نامحرم (چه مؤمن و چه غير مؤمن) و کنترل احساسات و هيجانات عاطفي و... ، ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني را از ابتداي کار جلوگيري نمايد. اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه يک طرفه، وابستگي افسردهوار، کاهش عملکرد، اضطراب و تشويش ذهني، احساس حقارت و تضعيف عزت نفس، ازدواج بياساس و چه بسا دوري از خدا نخواهد بود، پس شايد عقلانيتر اين باشد که به جاي پيشروي در راهي که 99/0 چيزي جز ناکامي، کاهش عزت نفس و از دست دادن برگههاي برنده (که لازمه هر ازدواج موفقي است) نيست ، به بازسازي شخصيتي بپردازيد.
با ساماندهي جانانه نظام عاطفي و شناختي خود در راهي گام نهيد که ازدواج عزتمندانه، مقتدرانه و به دور از هر گونه دلسوزي و ترحم از طرف مقابل و... در پي داشته باشد.
7. با دورانديشي به اين گونه مواجهه هاي آسيبزا بنگريد. بر فرض ازدواج، بسياري از مؤلفههاي حياتي در ازدواج موفق را از دست دادهايد. براي ايشان صرفاً يک عاشق هستيد، نه يک همسري که بشود رويش حساب کرد.
8. به عنوان يک مشاور به شما خاطرنشان ميکنیم که همه مردهاي سالم (نه غير سالم و افسرده و...) از زنان عاشق و شيدا پس از مدت خيلي کوتاه منزجر شده و احساس دلزدگي مينمايند.
9. به هر حال ما نمی دانیم که علت علاقمندی شما به یک مرد دروغگو و دغل باز چیست. اگر سعادت و خوشبختی خود را در ازدواج با همچنین مردی می دانید، باید بگوییم که در خیالی بس باطل سیر می کنید . شناخت درستی از آسیب ها و مشکلات پیش روی این گونه ازدواج ها بی خبرید و یا این که عشق او چنان چشم و دل تان را پر کرده که از دیدن واقعیت های زندگی محرومید .در هر صورت، علت هر چه باشد، باید گفت در وادی خطرناکی قدم گذاشته اید . اصرار بر خواسته خود مساوی است با سقوط در پرتگاه بدبختی و ذلت و خواری که نه تنها آتش آن گریبانگیر زندگی تان خواهد شد، بلکه زندگی افراد دیگر خانواده را هم خواهد سوزاند.
بترسید از اینکه، تصمیم شما از روی هوا و هوس باشد، چرا که در این صورت خود را اسیر بند شیطان نموده اید . خود را همچون مرکبی راهوار در خدمتگذاری شیطان آماده ساخته اید.
بنابراین شایسته است با منطق و عقل سلیم دست به انتخاب درست همسر و شریک آیندتان بزنید . بدون شک، خوشبختی در گرو انتخاب برخاسته از عقل و خرد ژرف اندیش است ،نه پیروی از سر عشق و علاقه تنها، که معرفت سوز و خانمان سوز است.
مصیبت زمانی تمام می شود که علاقه یک طرفه باشد. اصرار بر عشق يک طرفه چيزي جز خودکشي رواني محسوب نميگردد. اگر عشق شما یکطرفه باشد و بخواهید به نحوی این عشق را به او بفهمانی و اظهار کنی، بدان که در این صورت، اظهار علاقه و محبت از سوي شما، تجسّم بخشيدن به ذلّت و زبوني خود و بي شخصيّت جلوه دادن خويش است. چون زن مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. يعني اصلاً ساختار وجود دختر به گونهاي است كه ديگران را به سوي خود جذب ميكند . آن ها به سوي او گرايش مييابند.
گل محمدي و لاله و جمال يوسف و ديگر گلهاي زيبا هر جا باشند، مردم به سوي آن ها گرايش مييابند و آن ها را به دست ميآورند و نيازي به خودنمايي ندارند.
10. با توجه به شواهد و قرائن به نظر می رسد که ازدواج شما شدني نباشد. از این روی می گوییم: ادامه اين ارتباط اصلاً به نفع شما نيست ،جز اينكه شما را بيش از پيش اسير يك عشق خيالى مى كند .به مرحله اى مى رسيد كه نمى توانيد خود را كنترل كنيد و عاقلانه تصميم بگيريد .ممكن است حوادث بدترى رخ دهد و شما را در گرداب مشکلات و ناراحتی ها گرفتار کند.
مضاف بر اینکه ارتباط شما در حال حاضر علاوه بر اينكه شرعاً جايز نيست، از نظر عاطفى نيز آسيب زا است، زیرا شما را مجدداً درگیر خاطرات قبلی می کند . ذهن شما را دوباره درگیر می کند . باعث از دست دادن فرصت ها و دلبستگی مجدد می گردد. ولی از آن جا که گفته اند جلوی ضرر را از هر وقت بگيريد ، منفعت است؛ بهتر است آن فرد را فراموش کنید و رابطه خود را با او به طور کامل قطع کنید.
11. با توبه حقیقی به درگاه الهی از اشتباهات گذشته فاصله بگیرید . راه پاکی و صفا را در پیش گیرید. اصولاً خدای مهربان برای تشخیص راه از چاه به انسان عقل داده ، تکیه بر استخاره آن هم برای انجام کار حرام و غیر شرعی، کاملاً مردود و غیر عقلانی است.
در ضمن برای فراموش کردن او، راههای عملی لازم است که به آن ها توجه کرده و عمل نمایید.
1ـ ازدواج صحیح عاملي است كه به نيازهاي عاطفي شما پاسخ مثبت مي دهد و به طور طبيعي او را فراموش خواهيد كرد. پس در صورت فراهم شدن شرایط آن، علاوه بر آن که فرمودید خواستگاران زیادی هم دارید، ازدواج کنید.
2ـ يكي ديگر از شيوه هاي فراموش کردن معشوق، جايگزين كردن يك رشته فعاليت هاي ذوقي، هنري، فكري و عملي است تا بتواند فكرتان را از او منصرف نمايد.
3ـ به فعاليت هاي ورزشي اهميّت دهيد، چون اين نوع فعاليت ها، دريچه اي براي خروج فشارهاي ناشي از تراكم انرژي انباشتة شما محسوب مي شود.
4ـ بيش تر دوستي ها چنين است. دوست به همكلاسي ، يا علاقه مندي به پسر كه پس از مدتي با علل و عوامل مختلف قطع مي شود و هر كسي به سراغ كار و زندگي و خوشبختي خود مي رود ؛ پس با اين مسئله به صورت طبيعي برخورد نماييد.
5ـ طريق مهم فراموشي آن پسر ، جايگزين كردن عشق حقيقي (كه عشق به خدا است) به جاي عشق مجازي مي باشد. جز خدا هيچ موجودي قابليت معشوق بودن را ندارد. معشوق مجازي (غير خدا) هر كس باشد، خالي از عيب و نقص نيست. پس بايد عاشق كسي شد كه فنا ناپذير و ابدي و صاحب همه كمالات است، او پروردگار است، پس« آنچه كه نپايد دلبستگي را نشايد».
6- از حق تعالي و اولياي الهي استمداد بطلبيد و خدا را ياد كنيد.
يكي از موثرترين راه ها ياري جستن از حق تعالي و درخواست فروتنانه و عاجزانه از او و توسل به اولياي الهي عليه السلام به خصوص توسل و ارتباط قلبي با حضرت بقيه الله(ارواحنا فداه) است كه مي توانيد اين مشكل و هر مشكل ديگري را با آن حل كنيد.
7- تجزيه و تحليل كاركردها:
دادگاهي در درون خويش تشكيل دهيد . با خود به استدلال و تجزيه و تحليل عملكردهاي خويش بپردازيد. از خويش بپرسيد:! آيا به خداوندي كه هر لحظه با تو است و در كنار تو و آفريننده تمام زيبايي هاست و هيچ نقص و كمبودي ندارد، اين گونه عاشق شده اي؟ او كه خالق تو است و به تو همه نعمت ها را ارزاني داشته و هيچ لحظهاي از تو غايب نيست و هيچ نقص و رنجوري بر او عارض نميشود.
8- اینکه می گویید "فقط تنها خواسته من داشتن خود اوست" به این دلیل است که قسمتی از خاطرات و برگی از تاریخ زندگی شما بوده، ولی جدایی دلیلی داشته که به آن دلیل نتوانسته اید به هم برسید. پس بهتر است منطقی فکر کنید. از دیدارهای مجدد پرهیز کنید . به مسایل دیگر زندگی تان بپردازید. گذشت زمان این اشتیاق را کم تر می کند . چه بسا عشق دیگری در آینده نصیب تان شود. از نظر فیزیولوژی دوران عاشقی همچون دوران اعتیاد است . در بدن هورمونی ترشح می شود که فرد احساس می کند باید معشوق را ببیند . ضربان قلب تندتر می زند . حالات عجیبی که ناشی از ترشح هورمون است و با کم کردن دیدارها و منطقی فکر کردن و با گذشت زمان قابل حل است.
موفق و مؤید باشید.