پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

با سلام و عرض احترام سوالي داشتم از خدمتتون : 1- در دلايل استجابت نشدن دعا گفته شده كه ، از دلايلش نشناختن خداست و چيزي غير خدا را خواستن و به طور ديگر خواستن از چيزي ديگر غير خدا كه فكر مي كنيم خدا است . از نظر من خدا كسي است كه هر آنچه كه وجود دارد را آفريده است و قوانيني نيز برايمان گذاشته و تنها كسي كه موقع مشكلات غير ارادي از او كمك مي خواهيم . شنيده ام خدا اصلا آن چيزي كه ما فكر مي كنيم نيست ! خدا خيلي بزرگ تر از آن است كه در مغز محدود انسان جاي بگيرد و تصور نور و اسمان از خدا نيز براي درك بهتر است . سوال من اين است كه واقعا خدا چيست ؟ چي رو ما بايد عبادت كنيم ؟ آيا بايد وقت دعا خواندن به آسمان نگاه كنيم ؟ چرا آسمان ؟ مگر خدا در آسمان است ؟ خدا گفته از رگ گردن هم به ما نزديك تر است . من در ذات و وجود خدا شك ندارم مي خواهم بدانم خدا كيست تا گمراه نشوم چون در قرآن بارها گفته است كساني هستند كه فكر مي كنند نيكوكار و عابد و زاهدند اما كفار هستند و راه را اشتباه ميروند . ميترسم از اين دسته باشم . لطفا مرا از اين ترس نجات دهيد . من نمي خواهم خدايي را كه نمي شناسم و اطلاعاتي ازش ندارم از روي اينكه كشورم مسلمانند و خدا را مي پرستند بپرستم . من مي خواهم خدا را بشناسم اينقدر بشناسم كه هيچ عهدي نتواند در من شك ايجاد كند . من اينقدر الان كم اطلاعاتم كه با خواندن چند متن و دليل برهان هاي عده اي كه قرآن را دست نوشته افكار فطري محمد مي دانند قرار گرفتم . اين فكر در ذهنم ايجاد شده از كجا معلوم واقعا خدا گفته است . خدا گفته اگر مي توانيد آيه اي بياوريد . اما مگر آيه ها ( من معاني و تفاسير را خوانده ام چون عربي را متوجه نمي شوم) نوشته نيستند ؟ خوب اين همه كتاب و .... همشون مثل معاني قرآنند به طور مثال فرمودند ما رسولاني از جنس خود شما فرستاديم . خوب مگر اين جمله چه جمله عجيبي هست كه نشه مثلش رو آورد ؟ لطفا مرا اطلاعات دهيد و راهنماييم كنيد . خسته شدم از اينكه تا به خدا ايمان ميارم يه خدا نشناس ميبره منو توي فكر و هزار تا سوال و شك بي جواب برام پيش مياد !! تشكر فراوان يا علي

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
هر انساني در مراحل ابتدايي زندگي خود، خدا را فقط با فطرت پاك خويش مي‌يابد، به او محبت مي‌ورزد. اما در مرحله‌اي ديگر، يعني دورة جواني‌، كه زمان تغيير و تحولات روحي است و روحية پرسشگري در انسان رشد مي‌كند; باورهاي او دچار تزلزل و ترديد مي‌شود، وجود شك و ترديدها مي‌تواند زمينة تعالي انسان را فراهم كند. بنابراين‌، جاي نگراني نيست‌. بلكه با پيگيري سؤالات و يافتن پاسخ مناسب‌، بايد شك و ترديد را به يقين تبديل نمود. اين كه آيا خدا هست‌؟ چرا اين جهان خلق شده‌؟ انسان در اين جهان چه جايگاهي دارد؟ چرا آمده‌؟ به كجا مي‌رود؟ سؤالات اصلي هر انسان است كه بايد به پاسخ آن ها برسد، در صورتي كه به پاسخ صحيح آن ها دست يابد; زندگي سالم و سعادتمندانه‌اي را مي‌تواند براي خود بسازد و با عمل به تكاليف‌، به سعادت اخروي برسد.
اين سؤال كه آيا خدايي هست‌، اول چيزي است كه بايد جوابش را بيابيد، تا هم جلوي شك شما گرفته شود و هم بنيان اعتقادي‌تان از ترديد نجات يابد، يافتن پاسخ اين سؤال با مراجعه به وجدان و فطرت سالم براي هر فرد، آسان است‌. تمام محيط اطراف ما از عالم گياهان و حيوانات‌، گردش شبانه‌روز و اين نظام عظيم و دقيق خلقت‌، به ما ندا مي‌دهد كه همة اين ها نه تصادفي است و نه بدون مدير و مدبِّر. مثلاً يك انساني كه اكنون در مراحل كمال رشد است‌، از ابتدا فقط تك سلولي بوده كه رشد نموده و مرحله به مرحله از نطفه به مراحل نهايي تكامل جنيني رسيده و در زمان معيني با پاگذاشتن به دنيايي بزرگ تر مرحلة ديگري از زندگي طبيعي را شروع مي‌نمايد.
آيا هيچ عقل سالمي مي‌پذيرد تبديل هر مرحله به مرحله كامل تر بدون وجود يك برنامة حساب شده كه آن هم كار يك موجود عاقل‌، با تدبير و داناي حكيم است‌، صورت گيرد؟ پس معلوم مي‌شود كه قرار گرفتن هر چيز در جاي خود، طبق حساب دقيق بوده و جا به جايي هيچ يك خود به خود ممكن نيست . طراح و ناظم آن‌، موجود حسابگري است كه يقيناً خود داراي علم و توانايي بي‌نهايت است‌، او همان خداي آفرينندة جهان است كه همه چيز از اوست‌. اوست كه نعمت هاي فراوان در اختيار مخلوقاتش گذاشته است . در ميان همة مخلوقات‌، انسان را برتري بخشيده و امكانات فراوان در اختيار او نهاده است‌، از جمله اين امكانات‌: استعداد فكر و درك‌، قدرت انتخاب همراه با هدايت او از طريق عقل و وحي مي‌باشد. استفاده صحيح از اين امكانات و نعمت هاي بي‌شمار ديگري كه در جهان طبيعت وجود دارد، انسان را در پيمودن راه ترقي و كسب كمالات و سير به سوي تنها معبود هستي‌، كمك مي‌كند.
البته درک کامل ذات خداوند وصفات او براي هيچ انساني ممکن نيست ؛ ما تنها به کمک ادراکات عقلي خود و از طريق آثار او وتعاريفي که خداوند از خود در کتب آسماني کرده تا حدي خالق عالم وعلت پديد آورنده جهان وجهانيان را مي شناسيم. به همين خاطر تنها مي دانيم خداوند موجودي است که در نهايت عظمت وکمال وجمال بوده ،همه آنچه از خود وساير موجودات عالم مي بينيم ومي شناسيم، به قدرت و اراده او به وجود آمده اند .
در روايات به بلند کردن دست‌ها به سوي آسمان در حالت دعا، بسيار تأکيد شده است . در سيره پيشوايان دين نيز اين موضوع به چشم مي‌خورد. اَنَس مي‌گويد: پيامبر (ص) را ديدم که دستانش را در دعا بالا برده بود. (1)
در توصيف حالت امام حسين (ع) در دعاي عرفه آمده است: حضرت دستانش را تا روبروي صورتش بالا آورده بود، مانند فقيري که درخواست طعام مي‌کند. (2)
برخي ساده انديشان، ادب بلند کردن دست‌ها را به سوي آسمان در حالت دعا، به دليل بروز شبهة جسمانيت خداوند انکار کرده‌اند، در حالي‌که اين شبهه از اصل باطل است. علامه طباطبايي اين کار را عملي نمادين مي‌داند و مي‌گويد:اين که بلند کردن دست‌ها به سوي آسمان، اشاره به وجود خداوند در آسمان باشد، سخني مردود است، زيرا حقيقت تمام عبادت‌هاي بدني، تنزيل و فرود آوردن معناي قلبي و توجه باطني به صورت و ظاهر و آشکار ساختن حقايق فراتر از ماده در قالب جسمانيت است، چنان که اين امر را در نماز، روزه، حج و مثال آن، و نيز در اجزا و شرايط آن‌ها مي‌بينيم.اگر تنزيل نباشد، عبادت بدني معنا نخواهد داشت، از اين جمله است دعا که تمثيل و بيانگر توجه قلبي و درخواست باطني است؛ درست به مثابة درخواستي که ميان ما انسان‌ها متداول است و مي‌بينم که فقير مستمند و فرودست، از شخص ثروتمند و داراي منزلت برتر، درخواست بر‌آوردن حاجت مي‌کند و در اين حالت دست خود را به سوي او مي‌گشايد و با ذلت، برآوردن خواهش خود را مي‌طلبد. (3)
چنين شبهه‌اي در دوران امام علي (ع) نيز طرح شده و ايشان به آن پاسخ داده‌اند، حضرت فرمود:« هر کس از شما از نماز، فارغ شد، دستانش را به سوي آسمان بلند کند و در دعا بکوشد.»
شخصي پرسيد: اي امير مؤمنان! آيا خداوند در هر مکان نيست؟
فرمود: آري، او پرسيد: اگر چنين است، چرا بايد بنده در دعا دست‌هاي خود را رو به آسمان بلند کند؟ امام فرمود: آيا در قرآن نخوانده‌اي: « وَ فِِي السَّماء رِزْقُکم و ما تُوعَدون؛ روزي شما و آن چه به آن وعده داه شده‌ايد، در آسمان است» ؟(4) آيا جز آن است که روزي از جايگاهش طلب مي‌شود و جايگاه روزي، آسمان است؟ (5)طبق اين بيان، دست بلند کردن در حال دعا، به معناي بالا بردن دست‌ها به سوي خزينة بي‌پايان الهي است، نه به سوي صاحب عطا که خداوند باشد.
پي نوشت ها:
1 . صحيح بخاري، ج 5، ص 2335.
2. بحارالانوار، ج 95، ص 214.
3. الميزان، ج 2، ص 38، با اندکي ويرايش .
4 . ذاريات (51) آيه 22.
5 . تهذيب الاحکام، ج 2، ص 322.