باسلام وعرض ادب اينجانب فرزند خانواده اي ناهنجار هستم كه به دليل اختلافات والدين آسايش ازمن وخواهروبرادرانم صلب شده.وجهه اجتماعي خانواده ما به شدت لكه دار است وبه همين دليل برادر26ساله ام مجبوربه وصلت باخانواده اي بي بندوبار شد .خواستگاران خواهرم كه 29سال دارد همه در مرحله تحقيقات منصرف ميشوند.يك سال پيش يكي ازهمكلاسي هايم ازمن خواستگاري كرد ووقتي علت انتخاب را جويا شدم پاسخ داد:شما سربه زير ،باحجاب وسنگين هستيد .من در موردخانواده ام با اوصحبت كردم{ ودر موردناشنوايي يكي ازگوشهايم كه بر اثرضرب وشتم شديدپدرم توسط شلنگي شلاق مانند ايجادشد} چراكه نمي خواستم در آينده محكوم به طلاق شوم.اما او پاسخ داد :مگر من ميخواهم با خانواده شما زندگي كنم ياباگوش شما ازدواج كنم.باتوجه به اينكه وي 4 سال است كه قصدخواستگاري از بنده راداشته وپسري سالم ومومن است وهمه شرايط من ازجمله كار وادامه تحصيلم را پذيرفته، من به طور غير مستقيم به وي پاسخ مثبت دادم.وعرض كردم كه سال 93 درصورت موافقت خانواده ها باز دراين مورد صحبت خواهيم كردوتا آن زمان ارتباطي با هم نداشته باشيم ،وي نيز پذيرفت.اما مشكل اينجاست گه او از من كه 25 سال دارم 1.5سال كوچكتر است .واصرار دارد مهريه 14 تا باشد البته مهريه هيج اهميتي براي بنده نداردو من به يك شاخه گل اكتفا ميكنم اما چون اصراردارد به شك افتاده ام.من در طول 3ماهي كه با وي همكلاسي بودم(انتقالي گرفت واز دانشگاه ما رفت)نسبت به بقيه همكلاسيها براي ايشان احترام خاصي قايل بودم اما به عنوان يك هموطن هم دين وبه خاطر رفتار وپوشش آقاوارانه اش.حالا هم همان احساس را به ايشان دارم اما شديدتر،وخبري از عشق واين حرفهانيست ،فقط دعا ميكنم اگردختري هست كه بيشتر از من ميتواند وي را خوشبخت كند سر راهش قرار گيرد.اما چون تابحال هيچكس تااين حدمشتاق ازدواج بامن نبوده نمي خواهم او را از دست بدهم .اين در حالي است كه بيماري گوش من عود كرده وگوش راستم هم در حال ناشنوا شدن است .ازطرفي من تحمل صبركردن تا ازدواج خواهرم را ندارم ونميتوانم در خانه اي كه شبهايش به دليل بي حيايي آشكارانه پدر ومادرم برايم جهنم است بيشتر از اين سكوت كنم .حتي با مادرم صحبت كردم كه اتاق خواب است كه مخصوص خواب است نه اتاق حال كه محل رفت و آمد ما براي سرويس بهداشتي و وضوي نماز صبح است .اما به من بدوبيراه گفت وخودش رابي اطلاع از آنجه ميگويم جلوه داد.در حال حاضربه شهرستان منزل مادر بزرگم(مادر مادر كه از بودنم ناراضيست ومدام به رو مي اورد) پناه آورده ام اماتاكي .مهر بايد برگردم قم خوابگاه (خدا را شكر).يكسال ديگر درس من در دانشگاه قم تمام ميشود وبايد برگردم تهران وبه آن مهدگناه.شايان ذكر است پدرم بيكار است وهميشه در منزل ومشغول غرولند.خرج زندگيمان ازپول فروش خانه امان كه در بانك است ميگذرد.پدرم از جواني اش بيكار بوده وددرامدش از معامله ووصول چك بستانكاران از بدهكارانشان وبطور كلي دلالي وشرخري است.وبهيچ عنوان به فكر آينده من ،خواهرم ،برادر10 ساله ام ،برادر 26 ساله ام كه در آستانه طلاق است وحتي خودش نيست.بارها تصميم به خودكشي گرفته ام اما چون به وجود خدا يقين دارم نفس ميكشم.كمكم كنيد فقط خواهشا از صبر وقسمت وخواست خدا ودلخوشي هاي سطحي ننويسيد من دنبال يك راه اصولي و كاربردي هستم .و مشتاق ملاقات حضوري .باسپاس و احترام
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در حال حاضر تمرکز شما بر مسائل متعدد و متشتت بسيار آسيبزا به نظر ميرسد . بهتر است به جاي تمرکز بر روي رفتار نابهنجار پدر و مادر يا تجرد خواهر و يا طلاق احتمالي برادر يا ... صرفاً بر مشکل خود تمرکز نماييد.
اصلاح رفتار والدين به طور کامل منتفي است . بهتر است کوچکترين هزينه ذهني يا وقتي در مورد آن ننماييد.
مشکل در شرف طلاق بودن برادرتان نيز به طور کامل بايد از صحنه ذهن شما محو گردد، چرا که اين امر نيز مانند بسياري از امور ديگر از حيطه اختيار شما خارج است حتي دلسوزي دراين زمينه نبايد رنگ و بوي افراط به خود گيرد.
مشکل تجرد ناخواسته خواهربزرگ تر نيز به هيچ وجه نبايد مانعي بر سر راه ازدواج بهنگام شما گردد. از نقطه نظر عقل و شرع هر گونه تأخير انداختن آسيب زا در اين امر به بهانه ناراحتي و سرافکندگي احتمالي خواهر بزرگ تر جايز نيست . نبايد با احساس مسئوليت افراطي راه بر ازدواج بهنگام خود ببنديد.
اگر يک نفر هم از خانواده شما نجات يابد، بهتر است که همگي به پاي يکديگر بسوزيد.
اين احتمال وجود دارد که خواهر شما تا سال 93 نيز ازدواج نکند .تأخير انداختن طولاني بسيار نابخردانه به نظر مي رسد. 4 سال انتظار براي يک ازدواج کاملا ً معمولي جز در داستانهاي هزار و يک شب متصور نيست. مضافاً بر اين که هيچ تعهد و ضمانت عقلي و قانوني بر تداوم انگيزه اين پسر براي ازدواج با شما وجود ندارد. اگر اين پسر واجد ملاکهاي انتخاب همسر است ،حواله دادن وي به 4 و 5 سال ديگر امري بسيار غير دورانديشانه به نظر مي رسد.
بسياري از دختران و پسران که در شرايطي مشابه شما به سر مي برند ،براي حل مشکلات ديگر اعضاي خانواده فقط به دلسوزي و غصه خوردن اکتفا نمي کنند. بلکه با نجات خود در درجه اول راه را براي نجات ديگران فراهم ميآورند. مسلماً شما در مقام يک دختر ازدواج کرده و صاحب زندگي بهتر ميتواند به شوهر يابي خواهر بزرگ تان از طريق گوناگون کمک کنيد. ازدواج موفق و بهنگام شما ذهنيت خواستگاران احتمالي خواهر بزرگ تان را تا حد زيادي پاکسازي مي نمايد . به جدا سازي ذهني موقعيت خواهر بزرگ تر از موقعيت نابسامان خانواده کمک ميکند.
از يک نظر اگر به عقب انداختن زمان ازدواج منجر به انصراف اين پسر از ازدواج گردد، کار شما چيزي جز کفران نعمت الهي محسوب نمي گردد.
ميتوانيد با اجازه از خواهر بزرگ تر به او قول دهيد که پس از تأهل يک آن از حل مشکل او غفلت نخواهيد کرد . با دلگرمي دادن به ايشان سعي در کسب رضايت قلبي ايشان نماييد. به احتمال زياد ناشنوايي احتمالي شما ناشنوايي صد در صدي نيست . با يکسري اقدامات درماني و تجهيزات شنوايي ميزان شنوايي شما به حد مطلوبي خواهد رسيد.
بار ديگر تاکيد مينمايم از هرگونه تمرکز بر اموري که به نحوي از حيطه اختيار شما خارج است، به طور کامل به درآييد . به جاي دلسوزي بيثمر به ارتقاي سطح تاثير گذاري خود بپردازيد. يک دختر زمين خورده هيچ گاه نميتواند دستگير ديگران گردد. بهتر است با دست به دست دادن با اين خواستگار يا هر خواستگار مناسب ديگر زمينه دستگيري موثر خود را فراهم آوريد.
مراکز مشاوره حضوري در قم فراوان است. ميتوانيد به مرکز مشاوره موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني، مرکز مشاوره عارف، مرکز مشاوره صدوق و ...مراجعه نماييد. شماره تماس هر کدام از اين مراکز از طريق 118 قابل پي جويي مي باشد.