پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
پس چرا خیلی به نوایی می رسند و تجاوزكار نمی شوند؟
این روایت (مَنْ نَالَ اسْتَطَال‏) در صدد بیان پی آمد طبیعی و غالبی و مهار نشده توانمندی و توانگری و بهره مندی از نعمات مادی برای انسان تربیت نشده می باشد ...

هر كس به نوایی رسید، تجاوزكار شد . حكمت 216 نهج البلاغه نسخه دشتی.  پس چرا خیلی  به نوایی می رسند و تجاوزكار نمی شوند؟

پرسشگر محترم با تشكر از ارتباطتان با اين مركز

این روایت (مَنْ نَالَ اسْتَطَال‏) در صدد بیان پی آمد طبیعی و غالبی و مهار نشده توانمندی و توانگری و بهره مندی از نعمات مادی برای انسان تربیت نشده می باشد. دارایی و توانمندی و بهره مند شدن از مال و علم و شرافت نسبی و قدرت و حكومت و... ، انسان را به  دست اندازی در حدود دیگران و گردن فرازی  وا می دارد:

كه شواهد قرآنی دارد من جمله :

كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغي‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْني؛‏ (1)

چنين نيست (كه شما مي‏پنداريد) به يقين انسان طغيان مي‏كند، از اين كه خود را بي‏نياز ببيند!

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلي‏ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً (2)

(اي پيامبر!) براي آنان مثالي بزن: آن دو مرد، كه براي يكي از آن ها دو باغ از انواع انگورها قرار داديم و گرداگرد آن دو  (باغ) را با درختان نخل پوشانديم . در ميان شان زراعت پر بركتي قرار داديم. هر دو باغ، ميوه آورده بود، (ميوه‏هاي فراوان،) و چيزي فروگذار نكرده بود و ميان آن دو، نهر بزرگي جاري ساخته بوديم‏. صاحب اين باغ، درآمد فراواني داشت. به همين جهت، به دوستش- در حالي كه با او گفتگو مي‏كرد- چنين گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نيرومندترم!» و در حالي كه نسبت به خود ستمكار بود، در باغ خويش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمي‏كنم هرگز اين باغ نابود شود!  باور نمي‏كنم قيامت برپا گردد! و اگر به سوي پروردگارم بازگردانده شوم (و قيامتي در كار باشد)، جايگاهي بهتر از اين جا خواهم يافت!»

وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هذا لي‏ وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلي‏ رَبِّي إِنَّ لي‏ عِنْدَهُ لَلْحُسْني‏؛ (3)

 هر گاه او را رحمتي از سوي خود بعد از ناراحتي كه به او رسيده بچشانيم مي‏گويد: «اين به خاطر شايستگي و استحقاق من بوده،  گمان نمي‏كنم قيامت برپا شود و (به فرض كه قيامتي باشد،) هر گاه به سوي پروردگارم بازگردانده شوم، براي من نزد او پاداش هاي نيك است.

وَ ما أَرْسَلْنا في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ وَ قالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبين؛‏ (4)

در هيچ شهر و دياري پيامبري بيم‏ دهنده نفرستاديم مگر اين كه مترفين آن ها (كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شده‏ايد كافريم!» و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بيش تر است  (و اين نشانه علاقه خدا به ماست!)  و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»

إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسي‏ فَبَغي‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ؛ (5)

قارون از قوم موسي بود، اما بر آنان ستم كرد ما آن قدر از گنج ها به او داده بوديم كه حمل كليدهاي آن براي يك گروه زورمند مشكل بود!  (به خاطر آوريد)  هنگامي را كه قومش به او گفتند: «اين همه شادي مغرورانه مكن، كه خداوند شادي‏كنندگان مغرور را دوست نمي‏دارد!

این آیات همگی دلالت دارد كه تمكن مالی و غیر مالی انسان را به طغیان، گردن فرازی و فخرفروشی و انكار معاد و خودبرتربینی و... می كشاند، مگر این كه این روحیه مادی و طبیعی با ایمان مهار شود.

آیات و احادیثی كه به این مضمون وارد شده اند ، به ما در مورد پی آمد و تاثیر منفی روحی توانمندی و دارا بودن هشدار می دهد تا به مهار آن اقدام كنیم . از درافتادن به وادی طغیان و انكار و خودبینی و... خود را دور سازیم.

 

پی نوشت ها:

1. علق (96) آیه 6-7.

2. كهف (18) آیه 32-36.

3. فصلت (41) آیه 50.

4. سبأ (34) آیه 34-35.

5. قصص (28) آیه 76.