من دانشجوي سال 4 پزشكي هستم و برايم اين پرسش به وجود آمده كه بهتر است كه من با يك پزشك مثل خودم ازدواج كنم يا با كسي ازدواج كنم كه پزشك نباشد ؟
همان طور كه مي دانيد بسياري از مسائل عرفي، نسبي هستند و بسته به شرايط مختلف حكم تغيير مي كند. مثلا سوال شما را مي توان به گونه اي ديگر در ساير ويژگي ها نيز مطرح كرد مثلا بهتر است من با يك فرد پولدار ازدواج كنم يا با وضعيت مالي متوسط يا زير متوسط؟ من بهتر است با يك فرد با شغل آزاد ازدواج كنم يا شغل دولتي؟ و...
همان طور كه مشاهده مي كنيد نمي توان در اين زمينه ها حكم كلي داد و در يك جمله گفت كه بهتر است شما مثلا با يك پزشك ازدواج كنيد يا غير پزشك. بايد ديد خود خواستگار شما چه پزشك چه غير پزشك در ساير ويژگي هاي و ملاك ها چه شرايطي دارد. مثلا چه بسا خواستگار شما پزشك باشد، ولي در ساير ملاك ها چنگي به دل نزند يا خواستگاري داشته باشيد كه ليسانس حسابداري داشته باشد ولي بسيار با ساير ملاك هاي شما همخوان باشد. شما احتمالا با ده ها دانشجوي پزشكي مرد هم كلاس بوده ايد و احتمالا بسياري از آنان را لايق يك ثانيه هم صحبتي تشخيص نداده ايد، ولي از سوي ديگر ده ها غير پزشك در فاميل و غير فاميل ديده ايد كه بسيار از ويژگي هاي اخلاقي، رفتاري و موقعيتي آنان خوشتان آمده است. به ياد داشته باشيد كه همواره در دل هر تهديدي ده ها فرصت خوابيده است و در دل هر فرصتي ده ها تهديد نهفته است. مثلا هم رشته اي بودن شوهر آينده تان با شما از يك يا چند جهت مي تواند فرصت محسوب شود و در عين حال از يك يا چند جهت تهديد. مثلا همكار بودن با شوهر مي تواند سطح تفاهم شما را بالا ببرد، ولي چه بسا ديگر پزشك بودن شما ارج و قربي در نزد ايشان نداشته باشد(يعني آن را يك امتياز يا افتخار براي خود تلقي نكند). از سويي پزشك بودن همسرتان مي تواند به رشد علمي و تخصصي شما كمك كند، ولي از سوي ديگر باعث يكسري حساسيت هاي شما نسبت به رابطه شوهرتان با ساير پزشكان و پرستاران، منشي هاي زن وي شود يا متقابلا ايشان به شما و روابطتان با ساير همكاران حساس گردد. قطعا شوهر پزشك از زير و بم دست اندر كاران حرفه پزشكي مطلع است و اين مساله مي تواند بسترساز يكسري اختلافات زناشويي گردد. شيفتهاي متغير شما و ايشان مي تواند نظم زندگي را تا حدودي بر هم زند. از سويي غير هم رشته اي بودن جذابيت علمي خاص خودش را دارد، چرا كه شما به نحوي با ساير حوزه هاي دانش آشنا مي گرديد و شوهر شما هم متقابلا از دانش و تجربه شما لذت علمي مي برد.
همين طور كه مي بينيد قانون كلي وجود ندارد و شما نمي توانيد يك قاعده عام در اين زمينه تعريف نماييد. در مجموع توصيه مي شود شما در مواجهه خواستگارانتان در درجه اول به محك ساير ملاك هاي عمومي و اختصاصي انتخاب همسر بپردازيد و اگر از اين جهت مشكل نيافتيد به سبك سنگين كردن ظرفيت ها و تهديدهاي پزشك و غير پزشك بودن وي بپردازيد. پس اصل ملاكهايي همچون سلامت رواني، سلامت اخلاقي و ديني، همتايي شخصيتي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و ... مي باشد و هم رشته اي بودن يا نبودن در اين ميان مي تواند كم تاثير باشد. اين مساله از اين جهت حائز اهميت است كه اگر شما دايره خواستگاران خود را مثلا با قيد پزشك بودن ضيق نماييد احتمالا شما از بسياري خواستگاران غيرپزشك كه اتفاقا در ساير ملاكها نمرات بالايي مي گيرند محروم مي شويد. پس چه بسا بهتر باشد ابتدا اين قيد را داخل در پذيرش يا رد خواستگاران قرار ندهيد و آن را بعد از محك و ارزيابي ساير معيارهاي انتخاب همسر مورد توجه قرار دهيد.