پرسش:
اخراج ابلیس از بهشت، خیلی عجیب و ظالمانه است. ابلیس خداباور بود و به معاد هم معتقد بود و فقط بر انسان سجده نکرد و دلیلی هم برای کارش داشت. نمیشد مهربانتر با ابلیس برخورد کرد؟ دقیقاً میخوام بدونم چی شد که اینقدر با ابلیس سخت برخورد شد.
پاسخ:
مقدمه:
ابلیس از زمره جنیان است که پس از آفرینش آدم، تکبر ورزید و از دستور خدا سرپیچی نمود. ابلیس بر این باور بود که او برتر از انسان است و نباید به او سجده احترام بگذارد. او پس از نافرمانی، جایگاه خود در جنت را از دست داد و به عذاب الهی وعده داده شد. ازاینرو، ممکن است اینطور به نظر برسد که میشد با ابلیس مهربانتر رفتار کرد و این تنبیه شدید، دور از عدل و مهربانی خدا است. در ادامه، در قالب چند نکته توضیح میدهیم که این برداشت نادرست است:
نکته اول:
قبل از هر چیز میبایست معنای توحيد در عبوديت روشن شود. مراد از توحيد عبادي آن است كه هیچکس و هیچچیز جز ذات خدا، شايسته پرستش دانسته نشود و تنها بهفرمان او گردن نهاده شود و از هر نوع بندگي و تسليم در برابر غير ذات پاك او بپرهيزيم. (1) همچنین كسي موحد و اهل توحيد شمرده ميشود كه به توحيد در همه مراحل آن -مثلاً توحيد ذاتي، صفاتي، افعالي يا توحيد در ربوبيت، خالقيت، عبوديت- بهطور كامل معتقد باشد و در اعتقاد و عمل بدان ملتزم گردد.
با توجه به مطالب فوق، اگرچه در برخي روايات نظير خطبه قاصعه ي امير مؤمنان (علیهالسلام) نقلشده كه شيطان شش هزار سال عبادت كرد، (2) اما عبادت او هرگز به اين معنا نيست كه ابليس واقعاً اهل عبادت بوده است؛ زيرا قرآن كريم درباره وي میفرماید: «شيطان از كافران بود.»(3)
پس معلوم میشود كه شيطان دچار كفر خفی ای بوده است كه از دیرزمان در درون او نهفته بوده و هنگام امتحان بروز کرده است؛ يعني باآنکه شيطان بهظاهر در صف موحّدان بود، درعینحال در باطن خود گرفتار كفر مستور بود و به همین جهت، با پيش آمدن جريان سجده بر آدم، این کفر درونی، آشكار شد. (4)
لذا استاد جوادي آملي (دامظله العالی) درباره اين مسئله چنين ميفرمايد: بههرحال عامل مخالفت شيطان بافرمان سجده، وسوسه بيروني نبود، يعني ديگري وي را اغوا نكرد، بلكه او عاملي از درون خود داشت، يعني درونش كبريا طلب بود و شيطنت در درونش پنهان بود و با خلقت انسان كامل كه ميزاني براي تشخيص مؤمن حقيقي از غیرحقیقی و مرزي براي جداسازی خبيث از طيّب است، پرده از اين امر دروني برداشته شد و چهره واقعي او آشكار شد. شایانذکر است كه وقتي خداوند به ابليس گفت: «چه چيز تو را مانع از سجده شد بااینکه تو را امر كرده بودم؟(5) ابليس بهگونهای جواب داد كه مفهومش اين بود: به نظر من نبايد چنين فرماني ميدادي.»(6)
از گفته مفسران به دست ميآيد كه ابليس در همه محورهاي توحيدي به نحوي دچار مشكل بوده است و اين مشكل در محور توحيد عبادي با جريان سجده بر آدم، پرده را از چهره شيطان بهطور كامل برداشت و كفر دروني او را در همه محورها آشكار نمود.
نکته دوم:
مطلب دیگر آن است که پس از سجده نکردن بر انسان، سخنانی را گفت که نشان از نیت درونی خود داشت؛ زیرا از خدا تا روز قيامت مهلت خواست تازنده بماند؛ (7) و بنا به نقل قرآن، چنین تهدید کرد: «من هم براي آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست. آنگاه از پيش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها ميتازم.»(8)
در اين آيه بهوضوح آمده كه شيطان خودش اعلام كرده است كه از هر راه ممكن سعي ميكند كه آدم را از بندگي خدا بازدارد و زمینه گمراهي آنها را فراهم سازد. بهخصوص آنکه در تعبير آيه آمده: «صراطك المستقيم»(راه راست تو) از اين معلوم ميشود كه شيطان محور گمراه كردن را تنها در خصوص توحيد عبادي محدود نكرده است؛ بلكه اعلان نموده كه در همه محورها بر سر راه راست مينشيند و مردم را به گمراهي دعوت ميكند. حالا فرق نميكند چه خودش معتقد باشد يا نباشد.
همچنین آنگونه كه در دشمنيهاي معمول بين خود انسانها طرف مقابل از هر راه ممكن براي گمراه كردن و نابود كردن دشمن خود تلاش ميكند و هيچ اصل اخلاقي سبب نميشود كه دشمنهاي قسمخورده را از اعمال خصومت بازدارد. در مورد شيطان نيز چنين خواهد بود، يعني هدف شيطان گمراه كردن بشر و انتقام گرفتن از اولاد آدم است، پس براي او فرق نميكند كه راه موفقيت او چه باشد؛ ازاینرو، در محور توحيد عبادي بلكه در همه محورها دام ميگذارد تا مردم را گمراه كند و همچون خودش دچار عذاب الهي نمايد. بیدلیل نیست که خداوند، شيطان را دشمن قسمخورده انسانها معرفي كرده است. (9)
با توجه به مطالب فوق، پس چگونه میشد با ابلیس به نرمی و مهربانی برخورد شود و به او سخت نگرفت؟!
نکته سوم:
در روایات نیز، نکاتی پیرامون این موضوع وجود دارد؛ مانند آنچه در نهجالبلاغه نقلشده است: «فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَةِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِیَّةِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ؛ خداوند هم او را براى مستحق شدنش به خشم حق و تمام کردن آزمایش و به انجام رسیدن وعدهاش مهلت داد.» (10)
در اینجا حضرت با جمله «وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ» به این نکته اشاره میکند که خداوند طبق وعدهاش به شیطان، مبنی بر اینکه تا وقت معلوم فرصت دارد، عمل میکند و از آن تخطی نمیکند. در توضیح اینکه چرا خداوند با درخواست شیطان موافقت کرد و به وعدهاش عمل نمود، گفتهاند: خداوند به اقتضای عدالتش، عمل هیچ شخصی را نابود نمیکند؛ ابلیس ازجمله افرادی بود که مدتزمان طولانی، (اگرچه ظاهری) خداوند را عبادت میکرد. خداوند با دادن این مهلت خواسته تا عبادت طولانی او را قبل از روز قیامت به نحوی جبران کند که در آخرت جزای خیری برای او باقی نماند. (11)
فرصت و مهلت نیز فقط به ابلیس داده نشده است، بلکه به همه مؤمنين و کافرين، دادهشده است و این لطف و رحمت الهی است که فرصتی برای رشد، (و اگر انحراف و معصیتی صورت گرفت) فرصتی برای استغفار و توبه قرار داده است.
نتیجه:
با توجه به نکات فوق، روشن میشود که ابلیس کفر پنهان در درونش وجود داشت و در مقابل امتحان الهی، نهتنها تکبر و عصیان از خود نشان داد، بلکه به خاطر پلید بودنش، به مقابله با برنامه الهی در هدایت و به کمال رساندن انسانها پرداخت و قسم خورد همه را گمراه کند. خداوند نیز به جهت اینکه اجر هر کاری را میدهد و به کسی ظلم روا نمیدارد، برای اعطای مزد و اجر عبادت ابلیس، به او مهلت داد. اگرچه ابلیس استحقاق لطافت و مهربانی خداوند را نداشت؛ ولی همینکه خداوند به او مهلت داد، اوج عدل و مهربانی خدا را میرساند.
کلمات کلیدی:
ابلیس، عبادت، توحید، عدل، ظلم، مهلت ابلیس.
معرفی منابع مطالعاتی:
ـ موسوي همداني، سید محمدباقر، پاسخ به پرسشهای ديني، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج 1، ص 151 و 166.
ـ فرهنگ خواه محمد رسول، شيطان در ادبيات و اديان، تهران، عطائي، 1355 ش.
ـ نجار زادگان، فتحالله، مصاف بیپایان با ابلیس، قم، بوستان کتاب، 1392 ش.
ـ نصیری، محمد، شيطان دشمن ديرينه انسان، تهران، مجیدی، 1351 ش.
پینوشتها:
1. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 1، ص 43.
2. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق، خطبه 192.
3. سوره بقره، آیه 34.
4. جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، قم، نشر مركز اسراء، 1380 ش، ج 3، ص 303.
5. سوره اعراف، آیه 12.
6. جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، پيشين، ج 3، ص 304.
7. سوره اعراف، آیه 14.
8. همان، آیه 17.
9. همان، آیه 22.
10. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، پیشین، خطبه اول، ص 42.
11. خویى، میرزا حبیبالله هاشمى، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، میانجى، ابراهیم، مکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1400 ق، ج 2، ص 63.