پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
خداوند كجاست؟
در باره فراز اول پرسش باید گفت: ادراك ذات الهی برای كسی مقدور نیست. لذا از چگونگی ذات او كسی آگاه نیست پس باید در این باب بدین نصیحت آن حكیم بزرگ توجه كرد...

ذات خداوند چیست؟ خداوند كجاست؟ تكلم خداوند چگونه است؟ چگونه می توان عاشق خدایی بود كه نه دیده می شود و نه با انسان صحبت می كند؟ آیا خداوند می تواند به صورت انسانی در آید تا دیده شود؟

پاسخ در چند محور به اختصار بیان می شود:

الف_ در باره فراز اول پرسش باید گفت: ادراك ذات الهی برای كسی مقدور نیست. لذا از چگونگی ذات او  كسی  آگاه نیست پس باید در این باب بدین نصیحت آن حكیم بزرگ توجه كرد:

خرد را و جان را همی سنجد او            در اندیشهای سخته كی گنجد او

به هستیش باید كه خستو شوی                  ز گفتار بی كار یك سو شوی

 ب_ خداوند منزه از جا و مكان و كجای است بدلیل این كه آن امور از نیاز های موجود جسمانی است  وخداوند جسم ندارد. و اگر از كعبه به خانه خدا  وبیت الله یاد می شود از باب اضافه تشریفی آن خانه به خداوند است نه این كه خدا در آنجا باشد. یعنی  آنجا محل مقدسی است كه برای مناسك الهی  در نظر گرفته شده .

 چه این كه اگر قرآن كریم می فرماید: «اَلرَّحمـنُ عَلَی العَرشِ استَوی(1) خدا بر عرش  قرار دارد » این سخن به معنای  ساكن بودن خدا بر عرش نیست. چون عرش در لغت به معنای جای سقف دار، تخت پایه بلند و مكان مرتفع به كار رفته است «استواء» به معنای توجه، قصد، رو كردن، تسلط، استقرار بر چیزی، احاطه كامل و قدرت بر خلقت و تدبیر آمده است.(2)

«استواء بر عرش» كنایه از تسلط پروردگار و احاطه كامل او نسبت به جهان هستی و نفوذ فرمان و تدبیرش در سراسر عالم است. خداوند با این تعابیر، خواسته است با زبان مردم حرف زده باشد.

این جمله در عین این كه مثال است و احاطه تدبیر خدای متعال را در ملكش مجسم می سازد، دلالت دارد كه در این میان حقیقتی هم هست و آن عبارت است از  مقامی كه گفتیم زمام جمیع امور در آن جا متراكم و مجتمع می شود; بنابراین، «استواء» خداوند بر «عرش»، یعنی ملك او بر همه اشیا احاطه دارد و تدبیرش بر همه امور عالم گسترده است.

 در نتیجه خدای متعال، رب هر چیز و یگانه در ربوبیت است; چون مقصود از رب، جز مالك و مدبر چیز دیگری نیست; به همین جهت در پی «استواء بر عرش» ملكیت و علمش را به هر چیز بیان می كند.(3)

ج_در باره تكلم خداوند باید گفت: سخن گفتن خدا به معنای زبان داشتن او نیست بلكه به همان معنا است كه  امیر مؤمنان(ع) فرمود:

«یقول لمن أراد كونه كن فیكون لا بصوتٍ یقرع ولا بنداءٍ یُسمع وإنّما كلامه سبحانه فعل منه أنشأه؛(4)

 خداوند چیزی را كه میخواهد ایجاد كند میگوید: باشد، پس ایجاد میشود اما این گفتن آوازی نیست كه گوشها را بكوبد، و یا صدایی نیست كه شنیده شود، بلكه سخن خدا همان كاری است  كه ایجاد كرده است».

د_ در باره فراز پایانی پرسش باید گفت: عشق ورزیدن به خدا از طریق عبادت وبندگی او صورت می گیرد   . امام صادق (ع) سخنی بسیار زیبا و شنیدنی در این رابطه دارد:

 قوم عبدوا الله حبا له ، فتلك عباده الاحرار و هی افضل العباده ؛ (5) بعضی از روی عشق و محبت نسبت به خدا عبادت می كنند. این عبادت احرار و آزاد مردان است كه بهترین عبادت هاست ».

از این حدیث نورانی به دست می آید گرچه عبادت خدا  در هر صورت  ارزشمند و مقبول است. اما در مقام مقایسه تفاوت راه از كجاست تا به كجا عبادت خالصانه عبادتی است كه نه از ترس جهنم و نه از طمع بهشت، بلكه از روی عشق و محبت انجام شود و بهترین عبادت همین نوع عبادت است. زیرا فقط خداوند مد نظر است و چیزی غیر از رضای حق و محبت و عشق او هیچ چیزی در كار نیست. (6) پس عبادت خالصانه همان عبادت عاشقانه است.

در باره فراز پایانی پرسش باید گفت خداوند منزه از آن است كه به صورت مخلوق خود در آید چه رسد به  این كه مورد رویت حسی همگان قرار گیرد. چون این موجب جسمانیت خداوند و محدودیت و نقص او می شود كه محال است.

پی نوشت ها:

1.طه (20)  آیه5

2. راغب اصفهانی، مفردات، نشر اسماعیلیان، قم، ص 257 و 341،

3. علامه طباطبایی تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین ق م، ج 8، ص 204ـ216; ج 14، ص 183ـ184، ونیز : ناصر مكارم، تفسیر نمونه، آیة الله مكارم شیرازی و دیگران،دارالكتب الاسلامیة. تهران ، ج 13، ص 160.

4. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم  1375 ش، خطبه 186.

5. كلینی، الكافی، نشر دار الكتب الاسلامیه تهران 1380 ق،  ج 2، ص 84؛ نهج البلاغه، حكمت 237.

6. صادقی، سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی (ره) ، نشر موسسه آثار امام خمینی (ره) 1387 ش، ص278 .