پرسش:
این درست است که امام خمینی از ابتدا برای حکومت قیام کرد؟ اگر اینگونه باشد، میتوان گفت که ایشان به دنبال کسب قدرت بودند؟
پاسخ:
پس از حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه، حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام در کوفه و چند صباحی حکومت امام حسن علیهالسلام، سایر ائمه در عصر حضور و همچنین علما در عصر غیبت، موفق به تشکیل حکومت نشدند. نظام جمهوری اسلامی، اولین حکومتی است که توسط فقیهی شیعه تشکیل و به موجب آن نظام اسلامی در عصر غیبت، تحقق عینی یافته است. امام خمینی (ره) نیز به عنوان رهبر این انقلاب و عامل عینیت یافتن حکومت اسلامی، از ابتدای قیام خود در سال 41، به دنبال تحقق حکومت و نظام اسلامی بوده است. حال با توجه به اینکه تشکیل حکومت، کسب قدرت را به دنبال دارد، این سؤال مطرح میگردد که با توجه به هدف امام خمینی در تشکیل حکومت، میتوان گفت که ایشان از ابتدا به دنبال کسب قدرت بودهاند؟
نظریه ولایت فقیه که عموماً بعد از انقلاب امام خمینی (ره) به صورت گسترده به گفتمان جامعه نخبگانی و عمومی کشور بدل گشت، از ابتدای عصر غیبت کبری مطرح بود. برخی ملا احمد نراقی را نخستین فقیهی عنوان کردهاند که این نظریه را مطرح کرده است. (1) و برای اولین بار تمام وظایف و اختیارات ولیفقیه را در کتاب «عواید الایام» جمع آوری کرده است. (2) البته با بررسی دقیق تاریخ میتوان به علمای متأخر از ایشان نیز اشاره کرد که در خصوص حدود و اختیاراتی که امامان شیعه به برخی فقیهان واگذار کردهاند سخن گفتهاند که برای نمونه شیخ مفید از علمای قرن 4 و 5 هجری قمری در کتاب المقنعه به آن اشاره کردهاند. (3) و محقق کرکی هم بر این باور بود که فقیهان، اختیارات حکومتی امامان معصوم را بر به عهده دارند. (4)
امام خمینی (ره) در دورانی که در نجف در تبعید به سر میبردند در ابتدای درس خارج بیع، طی جلساتی این نظریه را به طور مشخصتر شرح و بسط دادند که حاصل آن کتاب باارزش «ولایت فقیه» ایشان هست که گویی در این کتاب اثبات حکومت از جانب فقیهان در عصر غیبت و همچنین برنامه ریزی عملی تحقق این شیوه حکومتی را هم با روشهای متقن و مستدل بحث و به بیان پرداختند. (5)
«ولایت»، یعنى حکومت و اداره کشور و اجراى قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه اینکه براى کسى شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادى بالاتر ببرد؛ به عبارت دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنى حکومت و اجرا و اداره، برخلاف تصورى که خیلى از افراد دارند، امتیاز نیست، بلکه وظیفهای خطیر است. (6)
امام خمینی (ره) با این تفسیر و توضیح و ذکر نظریات علمای سلف، وظیفه خطیر فقیهانی را که با شرایطی خاص امام حسن عسگری علیهالسلام فرمودند یادآور شدند: «و اما من کان من الفقهاء، صائنا لنفسه، حافظه لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه و ذلک لا یکون الا بعض فقهاء الشیعه لا جمیعهم؛ اما کسی که دارای مقام فقاهت است: 1- خود نگهدار. 2- نگهبان دین. 3- مخالف با هوای نفس. 4- فرمان بردار مولا و خداوند متعال است. «با این ویژگیها» بر عامه مردم است که از او پیروی نمایند، البته تمام فقهای شیعه چنین نیستند، بعضی از آنها چنیناند». (7)
در مجموع، تشکیل حکومت آن هم از جنس اسلامی، وظیفهای بود که خدای متعالی بر عهده پیامبران و ائمه علیهمالسلام گذارده است تا از طریق آن احکام اسلامی را به اجرا در بیاورند؛ پس تحقق این امر الهی نیاز به برنامهریزی و مقدمات داشته تا به حول قوه الهی به وقع بپیوند؛ لذا اتفاقاً این جا دنبال قدرت بودن، امتیاز تلقی نمیشود، بلکه فقیهی که ولایت را بر عهده میگیرد و شانههایش را زیر بار این چنین مسئولیتی قرار میدهد، از باب انجام وظیفهای است که خدای متعال به وی محول کرده است. طبق فرموده امیرالمؤمنین علیهالسلام، خداوند از علمای هر جامعه عهد گرفته است که در برابر سیری و شکمبارگی ستمکاران و گرسنگی ستم دیدگان سکوت نکنند. (8)
نتیجه:
یکی از مسئولیتهای علما مبازره با بیعدالتی و تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی هست که وجه اتم آن با تشکیل حکومت اسلامی برقرار میشود. بر این اساس دنبال قدرت بودن در جهت تحقق حکومت اسلامی، وسیله است برای تحقق حکومت خدا بر روی زمین؛ و اولاً امام خمینی (ره) به دنبال تحقق حکومت دین اسلام بودند و برای خود هیچ سهم خواهی نداشتند که در سرتاسر زندگی ایشان ساده زیستی و زهد متبلور هست؛ و ثانیاً حتی اگر امام (ره) به دنبال حکومت کردن هم بودند، نه از باب اینکه روحالله موسوی بودند، بلکه به عنوان ولی فقیه بر اساس وظیفه بایستی این مسئولیت را قبول میکردند.
کلید واژهها:
قدرت، حکومت، امام خمینی، ولایت، ولی فقیه.
پینوشتها:
1. کدیور محسن، نظریههای دولت در فقه شیعه، تهران: نشر نی، 1387، ص 17.
2. نراقی ملا احمد، عواید الأیام فی بیان قواعد استنباط الأحکام، النشر التابع المکتب الاعلام الاسلامى 1417 ق، ص 529.
3. شیخ مفید، المقنعه، قم: جامعه مدرسین قم 1413 ق، ص 810.
4. جعفریان رسول، دین و سیاست در دوره صفوی، قم: انتشارات انصاریان، ۱۳۷۰ ش، ص ۳۲، ص ۳۱۲.
5. میرشکاری اصغر، خسروی محمدعلی، روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی
امام خمینی، تهران: ناشر موسسه چاپ و نشر عروج 1391، ص 348 و 349.
6. موسوی خمینی روحالله کتاب ولایت فقیه، تهران موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره): چاپ 19 (1388)، ص 51.
7. حر عاملى محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج 18، باب 10، ح 20.
8. نهجالبلاغه، خطبه ۳.