پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
تاریخ دوران سلطنت پهلوی و ناترازی های اقتصادی
بر اساس اسناد تاریخی در عصر پهلوی، یکی از ناترازترین دوران‌های تاریخ ایران در عرصه‌های مختلف ازجمله؛ ناترازی جدی در تأمین کالاهای اساسی و مسکن و ... است.

پرسش:

آیا در دوران سلطنت پهلوی، ایران دچار ناترازی بود؟ سه مورد از مهم‌ترین ناترازی‌های اقتصادی دوران پهلوی چه بود؟

پاسخ:

مقدمه

ناترازی به معنای عدم تعادل یا ناپایداری در اداره جامعه به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن منابع یک بنگاه اقتصادی یا یک نظام سیاسی با مصارف آن، همخوانی نداشته باشد. این مسئله اختصاص به مسائل اقتصادی ندارد، اما بارزترین و ملموس‌ترین نوع ناترازی، ناترازی در امور اقتصادی است. طبیعتاً ناترازی ها، یکی از ملاک‌های مهم ارزیابی عملکرد نظام‌های سیاسی و دولت‌ها، توسط افکار عمومی است. امروزه برخی از ناترازی‌ها در جمهوری اسلامی ایران، باعث شده تا بخشی از رسانه و افکار عمومی، از مدیریت تراز در دوران پهلوی سخن بگویند و جمهوری اسلامی را مذمت کنند. اکنون پرسش این است که آیا در دوران سلطنت پهلوی، ناترازی اقتصادی وجود نداشت و منابع و مصارف کشور، تراز و به‌سامان بود؟ برای پاسخ مستدل و مستند به این پرسش، باید مصادیق ناترازی همچون مسکن، کالاهای اساسی، سرمایه‌گذاری، بودجه، تورم، انرژی و ... در دوران پهلوی مورد مطالعه قرار گیرد:

1. ناترازی در اجاره‌نشینی و مسکن؛

مسکن یکی از نیازهای اساسی و اولیه انسان است که در اکثر جوامع، نیمی از درآمد سبد خانوار، مستقیم صرف تأمین آن می‌شود. در ایران در دوره قاجار در تهران ۱۲۴۳۰ خانه شخصی و همچنین ۷۲۰۰ خانه اجاره‌ای وجود داشت. جعفر شهری می‌گوید علت این‌که بیش از نیمی از مردم خانه شخصی نداشتند، این بود که معتقد بودند اجاره‌نشینی شر و مزاحمتی ندارد، ولی هزینه‌های خدماتی، تعمیراتی و نگهداری منزل شخصی سنگین است.(1) این روند در اوایل دوره پهلوی دوم، به‌جایی رسید که از یک‌سو، بیشتر افراد خانه‌دار در خانه‌هایی زندگی می‌کردند که از کمترین ضروریات زندگی راحت نیز به دور بودند(2) و بسیاری از صاحب‌نظران حوزه معماری و شهرسازی از شرایط مسکن در دوره پهلوی گلایه می‌کردند و ضمن انتقاد از کمبود مسکن، از وضعیت گران بودن کرایه‌ها و همچنین زندگی کردن افراد زیاد در یک‌خانه نیز ناراحت بودند.(3) از سوی دیگر، با گسترش شهر تهران به‌خصوص در دهه ٤٠ تهیه مسکن و اجاره‌نشینی نیز به معضل مهم در شهر تهران تبدیل شد. در این شرایط، حکومت درصدد طرح‌هایی برای تنظیم عرضه و تقاضا برآمد، اما نابرابری عرضه و تقاضای مسکن، بسیار بالا بود؛ زیرا طبق آمار بانک ملی، کرایه مسکن در کل کشور به‌خصوص در تهران، در سال ۱۳۳۶ نسبت به سال ۱۳۱۵ نزدیک به ٣٦ برابر افزایش یافته بود. این درحالی بود که در حدود 20 سال، درآمد مردم افزایش چندانی نیافته بود.(4) ازاین‌رو مردم توان اجاره‌نشینی نیز نداشتند و بنابر اطلاعاتی که کیهان منتشر کرد در دهه ٤٠ در تهران نزدیک به ٦٠ هزار خانه خالی وجود داشت که بدون مشتری مانده بود.(5) این در حالی است که تعداد خانواده‌های شهرنشین که همگی در یک اتاق زندگی می‌کردند به گفته جان فوران از ۳۶ درصد در سال ١٣٤٦ به ٤٣ درصد در سال ۱۳۵۶ رسیده بود (6) و بیش از ٤٢ درصد از خانواده‌های تهرانی در اواخر سال ٥٦ و اوایل سال ۵۷ دارای مسکن مناسب نبودند(7) که علت آن، افزایش بی‌سابقه قیمت مسکن بود؛ به‌طوری‌که یک کارمند باید ۷۰ درصد از حقوق خود را به اجاره خانه اختصاص می‌داد.(8) دولت پهلوی اقداماتی برای حل مشکل مسکن و اجاره‌بها انجام داد، اما سیل مهاجرت از روستا به شهر به خاطر بیکاری، افزایش قیمت مصالح ساختمانی، بورس‌بازی زمین و افزایش قیمت بیش‌ازحد آن، افزایش نرخ انشعاب آب و برق و گاز و نداشتن یک سیاست مشخص در حوزه مسکن،(9) راه به‌جایی نبرد.

2. ناترازی در کالاهای اساسی و مواد غذایی؛

تأمین مواد غذایی و کالاهای اساسی، یکی از وظایف عادی دولت‌ها و نظام‌های سیاسی است. دولت پهلوی در این زمینه نیز دچار ناترازی عمیقی بود که در ادامه بیان می‌شود.

2ـ1. دوران پهلوی اول؛

یکی از مهم‌ترین شاخص‌های دولت تراز یا ناتراز، تأمین کالاهای اساسی و نیازهای اولیه انسان است. بررسی وضعیت معیشت در دوران پهلوی نشان می‌دهد که از همان ابتدا، ناترازی سنگینی بر کشور حاکم بود؛ در تاریخ 27 مهر 1304، یعنی زمانی که رضاخان در عرصه سیاست یکه‌تازی می‌کرد، روزنامه‌ها از کمبود و گران‌شدن نان در اصفهان می‌نوشتند.(10) این وضعیت در سال‌های بعد نه‌تنها بهتر نشد که بدتر نیز شد و علاوه بر گرانی، اغلب نان نامرغوب و بی‌کیفیت به دست مردم گرسنه‌ای می‌رسید که گاه به‌جز نان قوت دیگری نداشتند. روزنامه «اخگر» در آبان 1307 در گزارشی درباره وضعیت نان شهر اصفهان نوشت: «درحالی‌که اصفهان یکی از مهم‌ترین ولایات زراعتی و در اطراف آن بهترین گندم‌ها کاشت می‌شود، بااین‌وجود نان اصفهان قابل خوردن نیست. نان این شهر به‌جای آرد گندم یا جو، ترکیبی از مقدار کمی آرد و تخم علف و شن و خاک هست و برای مردمی که اغلب باید نان خالی بخورند، یا با نان لبو و کشک امرارمعاش کنند نیروئی باقی نخواهد ماند.(11) این ناترازی تا حدی پیش رفت که محمدعلی همایون کاتوزیان درباره وضعیت اسف‌بار معیشتی مردم در اوایل دهه 20 می‌نویسد: «اشغال کشور و بی‌ثباتی داخلی به کمبود کالاها و درنتیجه نرخ‌های تورم بسیار بالا انجامیده بود. احتکار و فساد کارکنان دولت بر وخامت اوضاع می‌افزود. بی‌تردید می‌توان گفت که فعالیت‌های اقتصادی در شهرها کاهش بسزایی یافته و سرمایه‌گذاری‌های دولت به حد ناچیزی تقلیل یافته بود. سرمایه‌گذاری خصوصی مخاطره‌آمیز و نامطمئن بود. تقاضا کاهش و بیکاری افزایش یافته و فقر شایع شده بود و اسکناس اعتبارش را از دست داده بود.»(12)

2ـ2. ناترازی دوران پهلوی دوم؛

این مسئله در دوران پهلوی دوم نیز، نه‌تنها بهبود پیدا نکرد، بلکه شرایط سخت‌تر شد. به نوشته آبراهامیان در نخستین سال‌های سلطنت محمدرضا پهلوی نمایندگان آمریکا و انگلیس همواره از «نارضایتی طبقات پایین از کمبود شدید مواد غذایی، لباس، دارو و درمان و آموزش» هشدار می‌دادند.(13) اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه و داماد محمدرضا پهلوی، با اشاره به فقر عمومی مردم در شهرهای مختلف کشور در دهه 20 می‌گوید: «در سال 1329 وضع اقتصادی و کشاورزی ایران خراب بود. در آذربایجان مردم از بی‌نانی و قحطی در عذاب بودند. هرروز هم که ما از خواب بلند می‌شدیم، می‌دیدیم که چند نفر از گرسنگی مرده‌اند. در شمال ایران اغلب بچه‌ها شکم‌های بزرگ و رنگ پریده داشتند، چون به مالاریا مبتلا بودند. در کرمان و بندرعباس کیفیت آب آن‌قدر بد بود که مردم به یک بیماری به نام پیوک مبتلا بودند.»(14) در این شرایط دردناک، آمریکایی‌ها و خارجی‌ها در ایران، وضع بسیار مطلوبی داشتند و در بسیاری مواقع، ایرانی‌ها منتظر ته‌مانده غذا و پوست میوه آن‌ها می‌ماندند. فریدون هویدا (برادر امیرعباس هویدا نخست‌وزیر رژیم پهلوی) درباره وضع مردم ایران در این سال‌ها می‌گوید: «در سپیده‌دم صبح، آذر 1323، موقعی که قطار به اندیمشک رسید، متوجه حضور صدها مرد و زن و کودک پابرهنه در ایستگاه شدم که با لباس‌های مندرسی از شدت سرما می‌لرزیدند و چشم به ما دوخته بودند. در گوشه‌ای از محوطه‌ ایستگاه، نمایندگان مرکز تدارکات ارتش آمریکا، صبحانه‌ سربازان آمریکایی قطار را به‌صورت ساندویچ‌هایی که در کاغذ پیچیده بود، همراه با میوه و فنجانی قهوه بین آن‌ها تقسیم کردند. این سربازان همان‌جا، فی‌المجلس صبحانه خود را خوردند و قبل از سوارشدن به‌قطار، باقیمانده‌ آن را به داخل بشکه‌هایی که در کنار محوطه قرار داشت پرتاب کردند. در این موقع، ناگهان سیل ایرانی‌های پابرهنه‌ای که در ایستگاه انتظار می‌کشیدند به‌سوی بشکه‌ها هجوم آوردند و با جستجو در میان باقیمانده‌ غذای آمریکایی‌ها، هرکدام تکه‌ای نان یا پرتقال و یا پوست موزی به دست می‌آورد و به‌سرعت در دهان می‌گذاشت و فرومی‌داد». وی در سفر سال بعدش به ساری می‌گوید: «مردمان روستایی که در آن نواحی زندگی می‌کردند در کلبه‌های گلی به‌سر می‌بردند و بیش از دو وعده در روز، غذا نمی‌خوردند که تازه آن‌هم از مقداری نان خشک و ماست فراتر نمی‌رفت.(15) ثریا اسفندیاری همسر محمدرضا پهلوی در خاطراتش می‌نویسد: «در سال 1329، در هنگام بازدید از بیمارستان‌ها و پرورشگاه‌های تهران، متوجه شدم که محلات جنوب شهر با جوی‌ها‌ی سرباز که آب کثیف آن پس از عبور از رختشوی‌خانه‌ها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگ‌ها به مصرف خوراک مردم می‌رسد. بچه‌های مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل‌ولای کوچه‌ها که خانه‌هایشان شباهتی به خانه ندارد. محلاتی که فقر کامل بر آن‌ها حکم‌فرماست و توان شکایت نیز ندارند».(16) وی همچنین درباره عدم وجود امکانات اولیه زندگی در دهه 30 می‌نویسد: «در سال 1333، از یک پرورشگاه، بدون اطلاع قبلی بازدید می‌کنم و بچه‌هایی را می‌بینم که تمام بدنشان پوشیده از چرک و دمل است. زمستان است و بخاری ندارند. دفتر پرورشگاه را مطالبه می‌کنم و با وحشت، متوجه می‌شوم که بسیاری از دختربچه‌ها و پسربچه‌هایی که نام‌نویسی شده‌اند، دیگر زنده نیستند. میزان مرگ‌ومیر این خانه‌ مرگ به‌مراتب بیشتر از خانه‌ سالمندان است. سعی فراوانی برای دریافت اعتبارات لازم از وزارت بهداری، به عمل می‌آورم، ولی نه‌تنها با کمبود پول، بلکه با کمبود پرسنل نیز روبه‌رو می‌شوم».(17) این وضعیت به اعتصابات خونین منجر می‌شد. آبراهامیان می‌نویسد: «این مشکلات اقتصادی و فشارهای خارجی موجب بی‌ثباتی رژیم شد. شمار اعتصابات بزرگ که در سال‌های 1334 تا 1336 بیش از سه مورد نبود در سال‌های 1336 تا 1340 به بیش از 20 مورد رسید که برخی با درگیری‌های خونین میان اعتصابیون و نیروهای مسلح پایان یافت»(18).

 

3. ناترازی در انرژی؛

ایران یکی از کشورهای ثروتمند در حوزه انرژی و منابع زیرزمینی است. دولت پهلوی به‌ویژه در دهه 50 با فروش بیش از 6 میلیون بشکه در روز، نه‌تنها گشایشی در معیشت مردم ایجاد نکرد، بلکه حتی در مسئله انرژی نیز، مردم با ناترازی مواجه بودند. «فرانسیس فیتزجرالد»، نویسنده سرشناس آمریکایی و برادرزاده سفیر امریکا نیز وضعیت ایران در سال 1353 را «بدتر از سوریه» دانسته و عنوان می‌کند: «وضعیت ایران به‌طورکلی به‌مراتب بدتر از کشوری مانند سوریه است که نه نفت و نه ثبات سیاسی دارد. به این دلیل که شاه برای توسعه کشور هرگز تلاش جدی نکرده است... ثروت کشور بیشتر به‌سوی خودروهای شخصی و نه ‌اتوبوس، کالاهای مصرفی و نه بهداشت عمومی و به‌سوی حقوق سربازان و پلیس کشور و نه ‌آموزگاران، سرازیر شده است.»(19) پرویز راجی (آخرین سفیر رژیم پهلوی در لندن) می‌گوید: «موقعی که به تهران رسیدم دیدم مردم در ایران، به‌شدت از کمبود روشنایی برق و عدم توانایی در استفاده از تهویه و یخچال در بحبوحه‌ گرما، عذاب می‌کشند و احساس می‌کنند؛ بودجه‌ای که می‌بایست صرف تأمین رفاه آن‌ها شده باشد، به خرید جنگ‌افزار اختصاص یافته است.»(20). به‌طورکلی، در دوران پهلوی، ناترازی در بسیاری از بخش‌ها به حد بحران رسیده بود و به اعتراف اشرف پهلوی: «در فضای ثروت فاحش برآمده از افزایش قیمت نفت، شکاف میان فقیر و غنی عمیق‌تر و آشکارتر و برای دوام و بقای حکومت، خطرناک‌تر می‌شد. تهران به آسمان‌خراش‌های چندین میلیون دلاری، محله‌ی مسکونی‌ای با کاخ‌ها و ویلاهای میلیونرهای جدید و بلوارهای وسیع پر از اتومبیل‌های لوکس آراسته شد. بااین‌همه، علاوه ‌بر تهی‌دستان شهری که در زاغه‌ها زندگی می‌کردند و همه‌ اعضای خانواده توی یک یا دو اتاق چپیده بودند و گاهی هم برق و آب جاری نداشتند، هنوز شمار عظیمی از مردم ما نیز در روستاهای کوهستانی، در جاهای پرت و دسترس‌ناپذیر، روزگار می‌گذراندند.»(21)

نتیجه‌گیری:

به اعتراف اسناد متعدد دربار، مسئولین و مستشرقان، ناترازی در دوران پهلوی در وضع بحران قرار داشته است و در بسیاری از عرصه‌ها، کشور را متوقف کرده بود که نمونه‌هایی از آن در مسکن، غذا و کالاهای اساسی و انرژی با استناد به منابع معتبر خارجی و خاطرات دولتمردان و وابستگان سلطنت پهلوی بیان شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، انتشارات رسا، 1367.

2. مجله آرشیتکت، سال اول، شماره 4، تیرماه 1326، ص 127.

3. همان، ش 1، شهریور 1325، ص 15.

4. پوریانژاد، فرهاد و پرویش، محسن، بررسی وضعیت مسکن و اجاره‌بهای شهر تهران در دهه آخر حکومت پهلوی دوم، فصلنامه اقتصاد شهری، دوره 6، شماره 2، 1400، ص 117.

5. روزنامه کیهان، ش 5329، فروردین 1340، ص 8.

6. فوران، جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1392، ص 429.

7. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، تهران، نشر نی، 1377، ص 410.

8. پارسونز، آنتونی، غرور و سقوط (ایران 1352-1357)، ترجمه محمدصادق حسینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 25.

9. پوریانژاد و پرویش، پیشین، ص 118-122.

10. روزنامه اخترمسعود، 27مهر 1304: سال 6، شماره 6.

11. پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران، معیشت مردم در عصر پهلوی، شماره 186، تیرماه 1400، http://www.niknami.ir/.

12. همایون کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی در ایران؛ از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، مترجمان کامبیز عزیزی و محمدرضا نفیسی، چاپ 4، تهران، نشر مرکز، 1373 ص 201.

13. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، تهران، نشر نی، 1377، ص 211.

14. زاهدی، اردشیر، رازهای ناگفته، به کوشش پری اباصلتی و هوشنگ میرهاشم، انتشارات به آفرین، 1381، ص 34.

15. هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمه حسین ابوترابیان، چاپ 12، تهران، نشر اطلاعات، 1395، ص 67 و 68.

16. درودی، ریحانه، 53 سال (عصر پهلوی به روایت دربار)، چاپ 6، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1394، ص 92.

17. درودی، ریحانه، 53 سال (عصر پهلوی به روایت دربار)، چاپ 6، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1394، ص 85.

18. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، تهران، نشر نی، 1377، ص 518.

19. راجی، پرویز، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، چاپ 13 تهران، اطلاعات، 1394، ص 9 و 95.

20. راجی، پرویز، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، چاپ 13 تهران، اطلاعات، 1394، ص 82.

21. درودی، ریحانه، 53 سال (عصر پهلوی به روایت دربار)، چاپ 6، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1394، ص 112.