پرسش:
غزالی و دکارت سعی کردند شبهه شکاکیت درباره خواب را نقد کنند. اما به نظرم هیچ کدوم موفق نبودند. شما نقدی برای شبهه دارید و با راهکار دکارت و غزالی موافقید یا راهکار دیگری برای نقد شبهه دارید؟ شاید آنچه ما مییابیم همگی خواب باشد و چیزی بیرون از تصورات خیالی ما وجود نداشته باشد؛ بلکه تصوراتی است که در ذهن ما ایجاد شده و منشأ درونی دارد. اینکه فکر میکنیم «بیداریم و با واقعیت مرتبط هستیم»، خودش یک رؤیا و خیال است.
پاسخ:
مقدمه:
شکاکیت از قدیم و پا بهپای معرفت گام برداشته و در هر عصر و دوران بر اساس ویژگیهای آن عصر، بهگونهای خاص تجلییافته است. پیشینه شکاکیت را به یونان باستان و قرن پنجم پیش از میلاد بازگرداندهاند. (۱) مراد از شک و شکاکیت، گاه حالتی درونی است که شخص نسبت به واقعیتی دارد و بر اساس آن، هیچیک از صدق یا کذب گزارههای حاکی از آن واقعیت را ترجیح نمیدهد و گاه مقصود از آن، عدم یقین به صدق و کذب یک قضیه است. در بحث شکاکیت، معمولاً مراد عدم یقین است. (2) شکاکان به سود شکاکیت ادله مختلفی اقامه کردهاند که یکی از آنها دلیل خواب است. در ادامه، در قالب چند نکته، بهنقد و بررسی این دلیل میپردازیم:
نکته اول:
ابو حامد محمد غزالی (۵۰۵-۴۵۰ ق) در کتاب «المنقذ من الضلال»، (۳) و پس از او رنه دکارت (۱۵۹۱-۱۶۵۰ م) در تأمل نخست از کتاب «تأملات در فلسفه اولی»، (۴) برهان یا فرضیه خواب را مطرح کردند.
برهان یا فرضیه خواب در تأملات دکارت، درباره حواس و تجربههای حسی است. دکارت با مقایسهای که میان خوابوبیداری و تصاویر نقاشی و مابازای خارجی آنها انجام میدهد، یادآور میشود که در خواب و رؤیا عناصری از واقعیت هست که نمیشود بهسادگی در آنها شک و انکار کرد. (۵)
«خمره نوزیک» یا «مغز در خمره» نیز بیان معاصر و دیگری از خواب دکارت و رؤیای غزالی است. خمره نوزیک، توسط رابرت نوزیک، از فیلسوفان معاصر و استاد دانشگاه هاروارد، مطرحشده است. (۶) برخی بر این باورند که احتمال دارد دکارت شک دستوری و روشی را از کتاب «المنقذ من الضلال» غزالی اخذ کرده باشد. (۷) بنابراین میتوان شبهه غزالی را منشأ «دلیل خواب» دکارت و خمره نوزیک دانست.
نکته دوم:
به «دلیل خواب» پاسخهای گوناگونی دادهاند که از این میان، میتوان به پاسخ غزالی، دکارت و جرج اردوارد مور اشاره کرد. فلاسفه غرب همچون توماس هابز، جان لاک، جی. آل. آستین و لودویک ویتگنشتاین نیز شک دکارتی را موردنقد قرار دادهاند. (۸)
نکته سوم:
راهحل غزالی برای برونرفت از شک، راهحل عرفانی بود. او از طریق انزوا جستن از مردم و تهذیب نفس و سیر و سلوک، خود را از شک و تردید رها ساخت. (۹) به گفته خودش، آن شک روشی به شکاکیت عملی منجر شد و مدت دو ماه واقعا در ورطه شکاکیت افتاد و در همهچیز شک کرد تا اینکه خداوند او را از این مرض نا علاج شفا داد و در دلش نوری تاباند که به ضروریات و بدیهیات عقلی اعتماد پیدا کرد. (۱۰)
نکته چهارم:
برای فهم راهکار دکارت برای نقد «دلیل خواب»، ابتدا باید متذکر شد که نکته کلیدی شک دکارت و غزالی درباره خواب، عدمتشخیص خواب از بیداری و فقدان ملاک قطعی برای تمایز آن دو است. (۱۱)
دکارت در تأمل ششم، با نقض این مطلب، میگوید وقتی اشیائی را ادراک میکنم که بهطور متمایز میدانم از کجا آمدهاند، کجا هستند و کی برای من نمودار شدهاند و وقتی میتوانم احساسات و ادراکاتی را که از این اشیاء دارم، با کل جریان بقیه حیاتم بدون هیچ انقطاعی به هم پیوند دهم، در این صورت کاملاً یقین پیدا میکنم که آنها را در بیداری ادراک میکنم نه در خواب. اگر تمام حواسم، ذاکرهام و فاهمهام را برای این اشیاء بسیج کردم، اما هیچکدام آنها از چیزی خبر نداد که با آن چه دیگری عرضه میکند، منافات داشته باشد، دیگر نباید کمترین تردیدی در واقعیت این اشیاء روا دارم؛ زیرا از اینکه خداوند هرگز فریبکار نیست، ضرورتاً لازم میآید که من در این مورد فریب نخورده باشم. (۱۲)
وضوح، تمایز و انسجام و هماهنگی حواس، ذاکره و فاهمه در کنار وجود خداوند خیرخواه، پاسخ دکارت به دلیل خواب است. از دیدگاه دکارت، شک در خواب یا بیداری بودن، شک افراطی و مضری است که باید آن را رد کنیم و از بین ببریم.
نکته پنجم:
جرج ادوراد مور، فیلسوف انگلیسی و از پیشگامان فلسفه تحلیلی (۱۸۷۳-۱۹۵۸ م)، شک دکارت و دلیل خواب را بیمعنا تلقی کرده است. اشکال مور را قویترین اشکال و نقد بر شک دکارتی دانستهاند. (۱۳)
توضیح پاسخ مور به دلیل خواب ازاینقرار است که:
زمانی میتوان گفت چیزی واقعیت ندارد که قبل از آن اشیاء واقعی و تفاوت اشیاء واقعی و غیرواقعی را درک کرده باشیم. فقط در این صورت است که میتوانیم ادعا کنیم آنچه در واقعی بودنش، شک و تردید داریم، همانند امور واقعی نیست، پس خیالی و غیرواقعی است. اگر انسان هیچ واقعیتی را قبول نداشته باشد و در همه امور شک و تردید کند، تصور و الگویی برای واقعیت در دست ندارد تا بر اساس آن، بتواند حکم کند که چه اموری واقعی و چه اموری غیرواقعی و خیالی هستند. تنها اگر کسی هر دو حالت را درک کرده و خوابوبیداری، هر دو را تجربه کرده باشد، میتواند قضاوت درستی درباره خواب یا بیداری داشته باشد و تشخیص دهد که چه کسی خواب و چه کسی بیدار است. در غیر این صورت شخص نمیتواند حکم و قضاوت درستی داشته باشد. اگر شخصی دائماً در خواب باشد و هرگز بیداری را درک و تجربه نکرده باشد، نمیتواند درباره خواب یا بیداری حکمی کند؛ بنابراین اگر کسی احتمال دهد که همه انسانها در خوابند، نمیتواند بگوید که شاید همه ما در خواب باشیم؛ چون فرد بیداری وجود ندارد تا روشن شود که آیا همه ما همانند آن شخص بیدار هستیم یا مانند او نیستیم و واقعا در خوابیم. این فرض که همه دائماً در خوابند، موجب بیمعنایی خوابوبیداری میشود. برای معناداری آن دو، دستکم یک نفر باید بیدار باشد تا معنای خوابوبیداری روشن شود؛ اما اگر تنها یک نفر هم بیدار باشد، در این صورت همه در خواب نیستند و این جمله که «همه در خوابند»، غلط است؛ بنابراین خواب در مقایسه با بیداری معنا پیدا میکند و قابلدرک است. بیداری دارای اوصاف و آثاری است که خواب فاقد آنهاست و با مقایسه آنها میتوان خوابوبیداری را از یکدیگر تشخیص داد.
نمیتوان گفت برای واقعی بودن، ویژگیها و آثاری را فرض میکنیم و سپس در مقایسه به اشیاء دیگر، غیرواقعی بودن آنها را مییابیم؛ چون چنین فرضی خودش هم یکی از اموری است که احتمال دارد واقعی باشد یا غیرواقعی و شکاک احتمال غیرواقعی بودن آن را داده است. لذا خود این فرض هم غیرواقعی خواهد بود و بنابراین فرض واقعی بودن، خودمتناقض و محال خواهد بود.
نتیجه آنکه، اگر در تمام امور شک و تردید کنیم، دیگر نمیتوانیم از واقعی یا غیرواقعی بودن آنها سؤال کنیم و شک ما بیمعنا خواهد بود.
بهعنوانمثال: وقتی می گوییم درختی را که در خواب دیدم، واقعیت نداشت، معنایش این است که درختی که در عالَم بیداری واقعی میدانیم، ویژگیهایی دارد که آن درختی که در خواب دیدیم، آن ويژگیها را ندارد. پس میگوییم الگوی ما که درخت واقعی در عالَم بیداری بود، فلان ویژگی را داشت که این درخت در عالَم خواب آن را ندارد و لذا می گوییم درخت در عالَم خواب واقعی نیست. (۱۴)
نکته ششم:
بگذریم از اینکه دلیل خواب، اثبات نمیکند که ما در حال حاضر، در خواب به سر میبریم، بلکه میخواهد این احتمال را پیش بکشد که ما خوابیم. در این صورت، با دو گزینه روبرو هستیم: اینکه حالا که بیداریم، در خواب به سر میبریم و آنچه واقعی میدانیم چیزی جز تصورات ما نیست (احتمال اول)، یا اینکه حالا که بیداریم، حقیقتاً بیداریم و آنچه درک میکنیم، خارج از تصورات ما است (احتمال دوم). وقتی این دو احتمال را در نظر میگیریم، بیدرنگ بهحکم طبیعت انسان، احتمال دوم برجستهتر و قویتر از احتمال اول خودنمایی میکند. در این صورت، اگرچه احتمال اول همچنان در گوشه ذهن ما باقی است؛ اما در طول زندگی آن را نادیده میگیریم و بیاهمیت میشماریم. ازاینرو، در شکاکیت مطلق فرونمیافتیم و از اعتقاد به جهان خارج دفاع میکنیم. به تعبیر دیگر، فرضاً اگر دلیل خواب بتواند مانع از باور یقینی به جهان خارج بشود، اما نمیتواند باور به جهان خارج را بهکلی تخریب و تعلیق نماید. (15)
نتیجه:
بنابراین شکاکی که میگوید همه عمر من در خواب بوده است، اگر بیداری را تجربه نکرده باشد، سخن او بیمعناست و او به جهت اینکه تجربه و درکی از بیداری ندارد، از خواب هم نمیتواند درک صحیحی داشته باشد. ازاینرو، نمیتواند قضاوت درستی درباره خواب یا بیداری انجام دهد؛ اما اگر او بیداری را تجربه و درک کرده است یا حتی کس دیگری بیداری را تجربه کرده باشد، در این صورت اولاً همه عمر او خواب نبوده است و ثانیاً با توجه به ویژگیها و آثار بیداری و مقایسه آن با ویژگیها و آثار خواب، میتواند تشخیص دهد که در خواب بوده است یا بیداری. در این صورت شک او از بین خواهد رفت و بهیقین و دستکم به اطمینان تبدیل خواهد شد. بگذریم از اینکه دلیل خواب، نمیتواند برجستهتر بودن باور به بیداری و اعتقاد به جهان خارج را بهکلی، تعلیق و تخریب نماید. (16)
پینوشتها:
1. برای سیر تاریخی و دورههای گوناگون شکاکیت نگاه کنید به: حسین زاده، محمد، شکاکیت و نسبیتگرایی، فصلنامه معرفت فلسفی، شماره ۵، پاییز ۱۳۸۳ ش، ص ۵۷-۱۰۸.
2. نگاه کنید به: مصباح، مجتبی و عبدالله محمدی، مبانی اندیشه اسلامی ۱: معرفتشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ هشتم، ۱۳۹۵ ش، ص ۱۳۱.
3. غزالی، محمد، المنقذ من الضلال، تحقیق سعد کریم الفقی، مصر (اسکندریه)، دار ابن خلدون، بیتا ص ۱۰.
4. دکارت، رنه، تأملات در فلسفه اولی، ترجمه احمد احمدی، تهران، انتشارات سمت، چاپ دهم، ۱۳۹۱ ش، ص ۳۰ و ۳۱.
5. شهرآئینی، مصطفی، تأملاتی در باب تأملات دکارت، تهران، ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۹ ش، ص ۱۰۱ و ۱۰۲.
6. نگاه کنید به: عارفی، عباس، نقد و بررسی شکاکیت معاصر و دیدگاه رابرت نوزیک، فصلنامه ذهن، شماره ۳، پاییز ۱۳۷۹ ش، ص ۶۹ و ۷۰.
7. عسگری یزدی، علی، شکاکیت و نقدی بر ادله آن، رساله دکتری، دانشگاه امام صادق (ع)، سال دفاع: بهار ۱۳۸۹ ش، ص ۱۲۶.
8. نگاه کنید به: محسنی، اعظم و سید مسعود سیف، در باب یقین ویتگنشتاین و نقد برهان خواب دکارت، پژوهشهای معرفتشناختی، شماره ۱۶، پاییز و زمستان ۱۳۹۷، ص ۷۵.
9. بهار نژاد، زکریا، مقایسه شک امام محمد غزالی و رنه دکارت، فصلنامه آینه معرفت، شماره ۹، پاییز و زمستان ۱۳۸۵ ش، ص ۱۴۹.
10. غزالی، محمد، المنقذ من الضلال، تحقیق سعد کریم الفقی، مصر (اسکندریه)، دار ابن خلدون، بیتا ص ۱۱.
11. محسنی، اعظم و سید مسعود سیف، در باب یقین ویتگنشتاین و نقد برهان خواب دکارت، پژوهشهای معرفتشناختی، شماره ۱۶، پاییز و زمستان ۱۳۹۷، ص ۷۴.
12. دکارت، رنه، تأملات در فلسفه اولی، ترجمه احمد احمدی، تهران، انتشارات سمت، چاپ دهم، ۱۳۹۱ ش، ص ۱۱۲.
13. ملکیان، مصطفی، جزوه معرفتشناسی، درس گفتارهای استاد ملکیان، به همت دانشگاه امام صادق (ع)، ص ۶۸.
14. نگاه کنید به: ملکیان، مصطفی، جزوه معرفتشناسی، درس گفتارهای استاد ملکیان، به همت دانشگاه امام صادق (ع)، ص ۶۸-۷۰؛ عسگری یزدی، علی، شکاکیت و نقدی بر ادله آن، رساله دکتری، دانشگاه امام صادق (ع)، سال دفاع: بهار ۱۳۸۹ ش، ص ۱۵۱ و ۱۵۲.
15. هیوم از فیلسوفان شکاک است که از این طریق، با شکاکیت افراطی که قائل به تعلیق هر باوری است، مخالفت میکند. وی بر این باور است که اساساً شکاکیت به معنای تعلیق هر باور، تحققپذیر نیست چراکه ساختار روان آدمی بهگونهای است که اعتقاد به ذهن، اعتقاد به وجود خارجی و اعتقاد به علیت را گریزناپذیر میداند بهنحویکه شاید فقط در گوشه کتابخانه بتوان آن را برای لحظات کوتاهی تعلیق کرد. ازاینرو، وی با شکاکیت دستوری دکارت نیز مخالف بود. (Hume, David, Enquiry concerning Human Understanding, Edited with an Introduction and Notes by Peter Millican, Oxford University Press, p.109.)
16. برای مطالعه بیشتر، رک: عسگری یزدی، علی، شکاکیت: نقدی بر ادله، قم، انتشارات بوستان کتاب.