غرب

روابط ایران و روسیه و مقابله با بحران های پیش رو
ایران و روسیه به‌عنوان دو قطب قدرت، با نظام سیاسی تک‌قطبی مخالف‌اند. این مسئله سبب تهدیدهای نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی جدی برای این دو کشور شده است.

پرسش:

آیا روسیه شریک استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است؟ نقش روابط ایران و روسیه در مقابله با بحران‌های پیش روی دو کشور چیست؟

پاسخ:

مقدمه

در ادبیات روابط بین‌الملل برای سیاست خارجی کشورها، چهار جهت‌گیری یا رویکرد «بی‌طرفی، عدم تعهد، انزوا و اتحاد» وجود دارد که کشورها در روابط و سیاست‌هایشان در قبال کشورهای دیگر، یکی ازاین‌رویکردها را در پیش می‌گیرند. اتحاد و ائتلاف یکی از مهم‌ترین رویکردهای امروز در سیاست خارجی است که زمینه‌های متعددی دارد؛ گاهی به‌عنوان سازوکاری برای بیشینه‌سازی قدرت و ایجاد توازن در برابر قدرت‌های دیگر شکل می‌گیرد تا هم کشورها سهم خودشان را از قدرت جهانی افزایش دهند و هم محاسبات غلط ابرقدرت‌ها را برهم زنند، گاهی اتحاد و ائتلاف برای تأمین منافع مشترک طرف‌های شراکت، شکل می‌گیرد و گاهی نیز برای دفع تهدید مشترک. اکنون سؤال بنیادین این است که آیا روسیه شریک استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است؟ نقش روابط ایران و روسیه در مقابله با بحران‌های پیش روی دو کشور چیست؟

متن پاسخ در قالب چند مسئله

مسئله اول: شاخص‌های شرکای استراتژیک در روابط بین‌الملل

در ادبیات روابط بین‌الملل، اصطلاحاتی نظیر همکاری استراتژیک، اتحاد استراتژیک و شراکت استراتژیک به کار می‌رود که تفاوت‌های ظریفی دارند؛ اما در معنای عام، متحد و شریک استراتژیک به‌جای یکدیگر استعمال می‌شوند. برای شریک استراتژیک تعاریف متعددی بیان شده است.

 ولادیمیر ساژین، رابطه استراتژیک را شامل ۷ ویژگی می‌داند که عبارتنداز: 1. فقدان تعارضات جدی در روابط دوجانبه،

 2. وجود سطح بالایی از اعتماد متقابل،

 3. روابط شفاف، همکاری‌های گسترده اقتصادی و سیاسی،

 5. هماهنگی در تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی،

 6. مقاومت در برابر نفوذ و

 7. روابط طولانی‌مدت(1).

 در همین چارچوب، زمانی می‌توان وصف استراتژیک را برای بازنمایی روابط دو یا چند دولت به کار برد که سطح هم‌پوشانی منافع ملی و درهم تنیدگی ارزش‌های حیاتیِ طرف‌های رابطه در اندازه‌هایی باشد که تهدید علیه موجودیت و منافع یک‌طرف به معنای تهدیدی علیه طرف دیگر قلمداد شود. شراکت استراتژیک از همکاری استراتژیک، گسترده‌تر است و برای دوام آن، کشورهای عضو، علاوه بر نداشتن اختلاف جدی و داشتن نفع مشترک، باید به سمت ایجاد سازوکارهای دیپلماتیک بالاتر از روابط معمولی، فراهم کردن زیرساخت‌های لازم، شناخت فرهنگی و نداشتن تعارض فرهنگی، فهم مشترک از رویکرد سیاست خارجی و اتفاق‌نظر در اولویت‌ها و ارجحیت‌های بین‌المللی، حرکت کنند.

مسئله دوم: روابط ایران و روسیه؛ استراتژیک یا تاکتیکی؟

در تحلیل روابط تهران و مسکو، رویکردهای خوش‌بینانه، بدبینانه و منفعت محور وجود دارد که می‌توان آن‌ها را از منظر تاکتیکی و استراتژیکی، در دودسته صورت‌بندی نمود؛

1. رابطه تاکتیکی و کوتاه‌مدت؛

برخی استدلال می‌کنند که همکاری ایران و روسیه، تاکتیکی، فرصت‌طلبانه و بر اساس منافع‌کوتاه مدت است که موقتاً اختلافات را تحت تأثیر قرار داده و به نظر می‌رسد روابط دو کشور بر اساس رویکرد مشترک آن‌ها به سیاست بین‌الملل پی‌ریزی شده است. دو کشور خواستار ایجاد و حفظ یک نظم جهانی چندقطبی هستند؛ در حالیکه روسیه این هدف را بیشتر در سطح جهانی می‌بیند و ایران بیشتر بر اجرای خوانش نظم بین‌المللی در منطقه تمرکز دارد. در همین چارچوب مقام رهبری در دیدار با ولادیمیر پوتین در نوامبر سال ۲۰۱۵ اشاره کردند «طرح بلندمدت ایالات‌متحده علیه منافع همه ملت‌ها به‌ویژه دو کشور ما است که می‌تواند توسط همکاری‌های نزدیک‌تر عقیم شود.» طرفداران این دیدگاه معتقدند روسیه با آگاهی کامل از مشکلات فزاینده ایران در عرصه بین‌المللی و تحریم‌های همه‌جانبه، از ایران برای پیروزی در جنگ اوکراین و پیشبرد سیاست‌های جهانی خویش، بهره می‌برد و درعین‌حال نگران افزایش قدرت ایران و تغییر توازن قدرت در منطقه به نفع ایران است و اینجا مرز همکاری با ایران خواهد بود. درواقع همکاری روسیه و ایران مبتنی بر یک گفتمان عمل‌گرایانه در روسیه است و نمی‌تواند استراتژیک باشد.(2) به‌طورکلی بر اساس این دیدگاه، روسیه، در همان پارادایم غرب تعریف می‌شود.

2. رابطه استراتژیک و بلندمدت؛

دیدگاه دوم این است که اگرچه دو کشور از برخی تصمیمات یکدیگر راضی نیستند و اختلافاتی در سیاست‌ها و اولویت‌ها نیز دارند، اما خاورمیانه منطقه‌ای است که برای هر دو کشور اولویت دارد و نه‌تنها تهدید مشترک دارند به‌ویژه بعد از جنگ اوکراین، بلکه منافع حیاتی مشترک نیز دارند. درواقع، تصمیم گیران ج. ا. ایران معتقدند که روابط با مسکو امروز تنها در سطح دفاعی و امنیتی نیست، بلکه در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، فناوری و فنّاورانه و دفاعی و امنیتی و سایر حوزه‌ها، تعامل نزدیکی دارند که عرضه کردن این روابط به‌ویژه قرارداد راهبردی بلندمدت 2025 به شاخص‌های رابطه استراتژیک، کاملاً شراکت ایران و روسیه را در زمره روابط استراتژیک قرار می‌دهد. البته این دیدگاه خواهان اعتماد یک‌جانبه و غیر محتاطانه نسبت به روسیه نیست؛ بلکه بر مبنای منافع ملی و اولویت‌های راهبردی و توازن، بر تأمین منافع طرفین، تأکید می‌کند و معتقد است 20 سال تلاش ناکام برای پیوستن به باشگاه غرب و اتحادیه اروپا و درنتیجه جنگ با آن‌ها از یک‌سو و اثبات صداقت و قابل‌اعتماد بودن ایران در سیاست خارجی و اتحاد استراتژیک از سوی دیگر و ظهور ایران به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای و جهانی، روسیه را به شراکت راهبردی با ایران کشانده است.(3) این دیدگاه روابط ایران و روسیه را، بهتر تبیین می‌کند و ارزیابی مجموع شرایط و روابط ایران و روسیه، توازن در تأمین منافع، گسترش همکاری از حوزه‌های دفاعی و امنیتی به سایر حوزه‌ها، داشتن منافع و تهدیدهای حیاتی مشترک، داشتن اولویت‌های مشترک، اقدامات مشترک و عوامل دیگر، نشان می‌دهد که روابط ایران و روسیه به سطح شراکت استراتژیک وارد شده است و این مسئله با تطبیق بر شاخص‌های تعامل استراتژیک، کاملاً روشن است. این واقعیت نه‌تنها در اظهارات کارشناسان ایران، بلکه در مواضع مقامات بلندپایه روسیه نیز به چشم می‌خورد. الکساندر دوگین در ارزیابی توافقنامه همکاری جامع راهبردی ایران و روسیه، می‌گوید: «این یک رویداد بسیار مهم و توافقی بر اساس اتحاد استراتژیک بین روسیه و ایران است. طی دهه گذشته روابط روسیه و ایران پویایی بسیار مثبتی داشته و روابط اقتصادی، سیاسی و راهبردی ما بهبود یافته است.» این مسئله با بررسی توافقنامه راهبردی 20 ساله بهتر قابل ارزیابی است؛ توافقنامه‌ای که مشتمل بر یک مقدمه و 47 ماده است و همه حوزه‌های مناسبات دوجانبه را در بر می‌گیرد(4) و به تعبیر دکتر کاظم جلالی(سفیر ایران در روسیه)، در نگارش این توافق، توازن، حفظ استقلال و تمامیت ارضی دو طرف رعایت شده است. به‌روزرسانی توافقنامه 20 ساله قبلی که از سال 2001 امضا شده بود و امکان تمدید 5 ساله نیز داشت، نشان می‌دهد که اولویت‌ها و سطح همکاری، بسیار گسترده و همه‌جانبه، شده است و امروز ایران و روسیه در بسیاری از حوزه‌ها، همگرا و شریک هستند. اگر زمانی این اتحاد، «اتحاد طبیعی» در حوزه اوراسیا بود، امروز ارتقا یافته و به «اتحاد استراتژیک» تبدیل شده است. روابط ایران و روسیه از بحران سوریه به سمت همگرایی پیش رفت و در جنگ اوکراین و تحریم روسیه، تقویت شد.(5)

مسئله سوم: نقش روابط ایران و روسیه در مقابله با بحران‌های پیش روی دو کشور

ایران و روسیه به‌عنوان دو قطب قدرت، با نظام سیاسی تک‌قطبی و یک‌جانبه‌گرا، مخالف‌اند و درصدد برهم زدن این نظام تک‌قطبی برآمده‌اند. این مسئله سبب تهدیدهای نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی جدی شده است؛ جمهوری اسلامی ایران با اخراج آمریکا از خاک ایران و سپس اقدام به اخراج آن از منطقه غرب آسیا و به چالش کشیدن اعتبار هژمونیک و منافع آمریکا، بیش از 4 دهه است که با بحران‌های امنیتی، جنگ تحمیلی هشت‌ساله، تجزیه‌طلبی، کودتا و تحریم اقتصادی همه‌جانبه مواجه شده است. روسیه نیز با ورود به نبرد سوریه در مقابل داعش و پیش‌دستی در جنگ اوکراین برای ممانعت از پیش روی ناتو و تغییر مرزها، با فشارهای سیاسی سنگین و تحریم‌های اقتصادی همه‌جانبه موجه گردید. ازآنجاکه دو کشور، منافع و تهدیدات مشترکی دارند؛ هم در سطح جهانی (نظام تک‌قطبی و یک‌جانبه‌گرایی آمریکا)، هم در سطح منطقه‌ای (تهدید ژئوپلیتیک و تلاش برای تغییر مرزها و تضعیف هم‌پیمانان) و هم در سطح ملی (تهدیدات امنیتی، اقتصادی و فنّاورانه)، هم‌افزایی این دو کشور می‌تواند با فعلیت بخشیدن به ظرفیت ژئوپلیتیک، فعال کردن کریدور اقتصادی، کنترل انرژی، هم‌افزایی فناورانه، پشتیبانی سیاسی و اقتصادی، نقش مهمی در خنثی‌سازی این تهدیدات داشته باشد که عمده این امور در توافقنامه جامع راهبردی موردتوجه قرار گرفته و اقداماتی نیز برای تحقق این امور در جریان است.

نتیجه‌گیری:

شراکت استراتژیک، شاخص‌ها و معیارهایی دارد که سنجش روابط ایران و روسیه با توجه به شاخص‌ها، این دو کشور را تبدیل به شریک و متحد استراتژیک نموده است؛ البته این امر به معنای استراتژیک بودن همه تعاملات و همکاری‌ها نیست ولی در بسیاری از موارد ازجمله عرصه‌های مورد تصریح توافقنامه جامع راهبردی، سطح روابط کاملاً راهبردی است. تهدیدات مشترک، منافع مشترک و اولویت‌های مشترک جهانی و منطقه‌ای، در ارتقاء این روابط به سطح راهبردی بسیار مؤثر بوده است. اثرگذاری این روابط در دفع بحران‌های ژئوپلیتیک، دفع فشارهای سیاسی و دیپلماتیک، دفع تهدیدات امنیتی و بی‌اثر کردن تحریم‌های اقتصادی پیش روی دو کشور، کاملاً جدی است.

پی‌نوشت‌ها

1. Sazhin, Vladimir. (2018. Strategic Partnership Between Russia And Iran At a New Phase: What Can The Two Countries Offer Each Other? Jan,12, Available in: www.Iras.ir.

2. اسعدی، بهروز و منوری، سید علی، بررسی روابط ایران و روسیه در قرن جدید؛ اتحاد استراتژیک یا همسویی منافع، فصلنامه علمی رهیافت‌های سیاسی و بین‌المللی، دوره 12، شماره 4، 1401، ص 12-13.

3. اسعدی، بهروز و منوری، سید علی، بررسی روابط ایران و روسیه در قرن جدید؛ اتحاد استراتژیک یا همسویی منافع، فصلنامه علمی رهیافت‌های سیاسی و بین‌المللی، دوره 12، شماره 4، 1401، ص 10-11.

4. پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری، متن کامل توافقنامه جامع راهبردی ایران و روسیه، سایت اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری، 28 دی 1403، شماره 156872، https://president.ir/fa/156872.

مهم‌ترین هدفی که همه حامیان اوکراین در جنگ با روسیه دنبال می‌کنند، تحقق روسیه‌ای ضعیف و فروپاشیده است.

پرسش:

علت حمایت فراوان امریکا و کشورهای غربی از اوکراین در مقابل روسیه چیست؟ آیا مسئله فقط رقابت بین قدرت‌هاست یا فراتر از این مسائل است و پشت‌صحنه اتفاقات دیگری در حال رقم خوردن است؟

پاسخ:
آنچه این روزها در میان اخبار رسانه‌های جهان درباره جنگ روسیه و اوکراین می‌بینیم و می‌شنویم، اخبار حمایت غربی‌ها به‌خصوص امریکا از اوکراین در برابر روسیه و ارسال تسلیحات نظامی و کمک‌های مالی برای اوکراین است. سؤالی که با مشاهده این اخبار به  وجود می‌آید این است که باوجود بحران‌های مالی که کم‌وبیش در کشورهای غربی وجود دارد و تورمی که مردم کشورهای اروپایی و امریکا را آزار می‌دهد، علت حمایت امریکا و کشورهای غربی از اوکراین چیست؟ آیا مسئله تنها رقابت میان ابرقدرت‌هاست یا این حمایت‌ها پشت‌صحنه‌های دیگری نیز دارد؟

برای پاسخ به این پرسش، ابتدا لازم است، به‌طور مختصر، درباره عوامل آغاز این جنگ صبحت کنیم و سپس به علت حمایت‌های غربی از اوکراین بپردازیم. پرداختن به عوامل آغاز جنگ تا حدودی اتفاقات و ابهامات موجود را روشن می‌کند.

پس از فروپاشی نظام دوقطبی در دوره جنگ سرد و آغاز دوره گذار جهان، دو بلوک در پهنه قدرت جهانی هویدا شدند. کشورهای محوری مستقر در حاشیه شرقی، یعنی چین، روسیه و متحدان آن‌ها و کشورهای محوری مستقر در حاشیه غربی، یعنی ایالات‌متحده، اتحادیه اروپا و ناتو با اتخاذ دو راهبرد دریا‌ محور و زمین ‌محور در حال رقابت تنگاتنگ در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی هستند که هرکدام مصرانه در حال تلاش برای گسترش هژمونی و بسط و توسعه شرایط برای خود و ایجاد محدودیت و انقباض برای دیگری است تا رقیب را در شرایط ضعف ژئوپلیتیکی قرار دهد. ادراک و فهم ماهیت و منشأ بحران اوکراین در چارچوب و الگوی رقابت‌های ائتلاف‌های جهانی مذکور قابل‌درک است. (1)

تلاش برای دور ساختن اوکراین از مدار روسیه و ادغام اوکراین در دو بال نظامی و اقتصادی غرب ‌محور، واضح بود که واکنش‌های بسیار منفی در میان رهبران روسیه به وجود آورد. الزامات

ژئوپولیتیک که برای حاکمیت منطق زمینی قدرت میان

تصمیم‌گیرندگان روسی از اهمیت فراوان برخوردار است، به همراه گره‌های فراوان تاریخی و فرهنگی میان مسکو و کیف، حساسیت‌های فراوان روسیه در مقابل تلاش‌های امریکا و اتحادیه اروپا در رابطه با اوکراین را گریزناپذیر می‌سازد. برای ولادیمیر پوتین که در بیشتر مواقع، واقعیت‌های ژئوپولیتیک و الزامات ناشی از مسائل تاریخی و فرهنگی، متن اصلیِ شکل‌گیری سیاست‌هاست، تلاش امریکا برای به حاشیه راندن روسیه در اوکراین و سیاست‌های بروکسل به‌عنوان مقر اتحادیه اروپا، برای بسط یکپارچگی اقتصادی اروپا از طریق ادغام اوکراین، به‌عنوان خطری علیه منافع ملی روسیه دریافت شد. (2)

همچنین به اذعان برخی کارشناسان، تلاش ائتلاف غربی برای گسترش ناتو در اطراف روسیه و نزدیک شدن به حیات خلوت و مرزهای روسیه، این کشور را مجبور به واکنش کرده است. جان مرشایمر، نظریه‌پرداز آمریکایی در‌این‌باره می‌نویسد: «امریکا و شرکای اروپایی‌اش، مسئولان بزرگ این بحران به شمار می‌‌روند و اساس آن، از تفکر بسط ناتو به‌عنوان هسته اصلی استراتژی خارج کردن اوکراین از دایره حاکمیتی روسیه و ادغام آن در غرب نشئت می‌‌گیرد. ...مخالفت رهبران روسیه با گسترش ناتو از اواسط دهه 90 تاکنون تداوم دارد و آن‌ها به‌وضوح اعلام کرده‌اند که هرگز بدل شدن همسایگان مهم‌شان به سنگر غرب را تاب نخواهند آورد و درواقع الحاق کریمه نیز پس از برکناری دولت حامی روسیه از اوکراین، پاسخی بود که پوتین با نگرانی از بدل شدن این منطقه به پایگاه دریایی ناتو داده بود». (3)

بنا بر آنچه به‌اختصار بیان شد، مجموعه اقدامات امریکا و اتحادیه اروپا در راستای نفوذ در حیات خلوت روسیه و نزدیک شدن به مرزهای آن باوجود تعهد امریکا در زمینه نزدیک نشدن ناتو به مرزهای روسیه، (4) از نگاه رهبران روسیه تهدید منافع ملی روسیه تلقی شده و این کشور وارد جنگ با اوکراین شد؛ اوکراینی که با رئیس‌جمهور متمایل به غربش، از بازی کردن در زمین کشورهای غربی راضی به نظر می‌رسید.

پس از توضیح مسائل زمینه‌ساز آغاز جنگ، می‌توان به این پرسش پرداخت که هدف امریکا و کشورهای غربی در حمایت از اوکراین چیست؟ آنچه در پشت پرده این حمایت‌ها دنبال می‌شود، چه چیزی است؟
کارشناسان در جنگ اوکراین با روسیه برای امریکا منافعی برشمرده‌اند که برخی از آن‌ها بدین قرار است:

1. شرکت‌های انرژی امریکا بخش مهمی از بازار اروپا را که پیش از این در دست روسیه بود، در اختیار گرفتند. با توجه به بحران انرژی ناشی از جنگ تحریم‌ها، این موضوع، سودهای کلانی را برای آن‌ها به همراه داشت و برای سال‌های آینده نیز این سود را تضمین می‌کند.
2. شرکت‌های صنایع دفاعی امریکا از قِبَل سفارش‌های دولتی تسلیحات برای نیروهای مسلح اوکراین سود بسیاری می‌برند.
3. افزایش وابستگی اقتصادی و سیاسی اتحادیه اروپا به واشنگتن امتیاز دیگر این درگیری است. با ادامه درگیری نظامی در شرق اروپا، ایالات‌متحده صفوف متحدان خود در این قاره را در وضعیت خوبی نگه‌داشته و آن‌ها را به تبعیت از خود وادار کرده است.
4. تضعیف روسیه به‌عنوان قدرتی که جرئت به چالش کشیدن سلطه جهانی ایالات‌متحده را دارد. (5)

برای حضور پررنگ برخی کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا در حمایت از این مناقشه نیز می‌توان دلایلی را برشمرد. یکی از دلایل این همراهی، وابستگی اروپا به امریکا در حوزه اقتصادی و سیاسی است که آن‌ها را به همراهی باسیاست‌های امریکا وا‌داشته است. همچنین برخی کشورها همچون آلمان نیز به بهانه جنگ اوکراین در حال اختصاص بودجه کلان برای بالا بردن توان ارتش آلمان و خریدهای تسلیحاتی تازه از امریکاست؛ کشوری که به دلیل آغازگری جنگ‌های جهانی اول و دوم، همواره با محدودیت برخورداری از ارتش نیرومند مواجه بوده است. هدف دیگر اتحادیه اروپا به‌خصوص کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان، اضمحلال و فروپاشی روسیه و تبدیل آن به جمهوری کوچک روسیه است؛ به‌گونه‌ای که حتی برای فروش گاز خود، ملتمسانه به دولت‌های اروپایی رجوع کند. ازجمله اهداف اتحادیه اروپا که امریکا نیز در آن مشترک است، تعدیل سیاست‌های پوتین و رهبران روسیه با افزایش فشارهای بین‌المللی و داخلی است. (6) آن‌ها می‌دانند که شکست اوکراین که دست‌کم حمایت تمام‌عیار رسانه‌ای غرب را به دنبال خود دارد در مقابل روسیه، شکست دنیای غرب خواهد بود که فصل تازه‌ای پیش روی نظام بین‌الملل خواهد گشود که در آن، حامیان غربی اوکراین جایگاه فعلی خود در نظام بین‌الملل را نخواهند داشت.

درمجموع، آنچه می‌توان از آن به‌عنوان مهم‌ترین هدف امریکا و سایر کشورهای غربی برای حمایت از اوکراین در جنگ با روسیه نام برد، تضعیف، فروپاشی و تجزیه روسیه یا دست‌کم تعدیل سیاست‌های آن است. هدفی که در بُعد رسانه‌ای نیز به دنبال القای آن هستند و آن را برجسته می‌کنند. (7)

نتیجه
با توجه به آنچه در متن به‌طور مختصر بدان‌ها پرداخته شد، باید گفت، افزون بر منافعی اقتصادی‌ای که حمایت از اوکراین برای حامیانش به‌خصوص امریکا دارد، مهم‌ترین هدفی که همه حامیان اوکراین در جنگ با روسیه دنبال می‌کنند، تحقق روسیه‌ای ضعیف و فروپاشیده است که قدرت کنشگری فعال و گسترده در مقابل سیاست‌های غرب را نداشته باشد یا دست‌کم سیاست‌های فعلی رهبران روسیه را تعدیل کند. هدفی که سعی کردند با گسترش ناتو به سمت مرزهای روسیه آن را دنبال کنند، اما روسیه ازآنجایی‌که این سیاست را تهدیدی برای منافع ملی خود دانست، با آغاز جنگ اوکراین کوشید مانع تحقق آن شود.

کلیدواژگان

 روسیه، اوکراین، اتحادیه اروپا، غرب، جنگ اوکراین.

پی‌نوشت‌ها:
1. ر.ک: کریمی، غفور، «جنگ اوکراین، اهداف غرب و تهدیدهای روسیه»، دیپلماسی ایرانی، کد خبر: ۲۰۱۷۹۸۸،

آدرس: https://b2n.ir/d71840
2. ر.ک: دهشیار، حسین، «ریشه‌های رویارویی آمریکا و روسیه در بحران اوکراین»، فصلنامه سیاست جهانی، شماره دوم، 1393، ص 187.
3. مرشایمر، جان، «چرا غرب مقصر بحران اوکراین است؟»، ترجمه زهره صفاری، مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران،

آدرس: https://b2n.ir/t80408

4. ولادیمیر پوتین در سخنرانی‌اش پس از به رسمیت شناختن استقلال دو جمهوری لوهانسک و دونتسک: «در سال ۱۹۹۰، وقتی‌که مذاکرات اتحاد دو آلمان مطرح بود، ایالات‌متحده به سران شوروی قول داد که قلمرو ناتو یا حضور نظامی‌اش یک اینچ به سمت شرق حرکت نخواهد کرد و اتحاد دو آلمان به گسترش سازمان نظامی ناتو به سمت شرق منجر نخواهد شد. این عین حرف آن‌هاست. کلی تضمین‌های کلامی دادند که همه‌شان پوچ از آب درآمد»، «خلف وعده امریکا  درباره عدم گسترش ناتو؛ چرا و چگونه؟»، خبرگزاری فارس، آدرس: http://fna.ir/7634j
5. «اهداف پشت پرده امریکا از جنگ اوکراین و مقابله با روسیه»، خبرگزاری تسنیم، آدرس: https://tn.ai/2906012
6. ر.ک: «پشت پرده آتش‌افروزی تروئیکا در اوکراین»، خبر آنلاین، کد خبر: 1766524، آدرس:  khabaronline.ir/xk2Lx؛

کریمی، غفور، «جنگ اوکراین، اهداف غرب و تهدیدهای روسیه»، دیپلماسی ایرانی، کد خبر: ۲۰۱۷۹۸۸،

آدرس: https://b2n.ir/d71840؛ «پشت پرده آماده شدن غرب برای سقوط پوتین و فروپاشی روسیه»، فرارو، کد خبر:

۶۲۶۲۵۷، https://b2n.ir/w91814.

7. ر.ک: «پشت پرده آماده شدن غرب برای سقوط پوتین و فروپاشی روسیه»، فرارو، کد خبر: ۶۲۶۲۵۷، https://b2n.ir/w91814.

 

باسلام. به اعتقاد ما مسلمانان دین و کتاب آسمانیمان کاملترین هستند.پس چرا باید در زمینه هایی مثل روانشناسی از افرادی غیر مسلمان وبیگانه تبعیت کنیم؟ آیا کتابهایی در این موضوع هستند که با استفاده ازآیات و روایات به ریشه یابی ودرمان مشکلات عصر حاضر و ترک عملی گناهان بپردازند؟باتشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
گرفتن علم و دانش از ديگران به معناي تبعيت از آن ها نيست بلکه اساسا اسلام به دليل اهميت و ارزشي که براي علم و دانش‌‌اندوزي قايل است، پيروان خود را همواره توصيه مي‌کند که بر معلومات علمي خود بيافزايند و همواره در پي دانش‌اندوزي باشند ،گر چه از افراد کافر و يا هر کس ديگر باشد. رسول خدا (ص) فرمود:
«الحکمه ضاله المومن ياخذها حيث يجد؛ (1) دانش و معرفت گمشده مومن است. آن را مي‌گيرد هر کجا بيابد».
امير مومنان فرمود: «الحکمه ضاله المومن ياخذه و من يد المشرک؛ (2) دانش و معرفت گمشده مومن است. آن را مي‌گيرد گر چه از دست مشرک باشد».
بنابراين فراگيري دانش و علم هرگز با کامل بودن دين اسلام منافات ندارد، بلکه عمل به توصيه هاي علم آموزي اوست.
گر چه در آموزه هاي اسلامي درباره معرفت نفس و روان شناسي مباحث عميق بسياري آمده، ولي آن طور که شايسته است پژوهش در خور توجه در آن آموزه‌ها انجام نشده ، مثل گنجينه‌هاي گرانبها همچنان دست نخورده باقي مانده است. در عين حال در برخي آثار تحقيقاتي سودمندي در اين باره صورت گرفته، از جمله به دو نمونه مي‌توان اشاره کرد:
1- روان شناسي از ديدگاه غزالي و دانشمندان اسلامي، دفتر اول و دوم، نگارش دکتر سيد محمد باقر حجتي، نشر فرهنگ اسلامي، 1378 ش.
2- دروس معرفت النفس، تاليف استاد حسن زاده آملي.
پي‌نوشت‌ها:
1. بحار الانوار، ج 2، ص 105.
2. همان .