اعتقادات

برخي معتقدند كه در هيچ زمينه اي اعم از احكام و اعتقادات جاي تقليد نيست.از مجتهدين نبايد تقليد كرد چون دين بر محور فهم قرآن و برخي روايات متواتر استوار است.ازآيه هاي متعدد قرآن و از جمله آيه اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي بر مي ايد كه تمام احكام در قرآن آمده و پيامبر نيز هر آنچه مورد نياز بوده بيان فرموده است.با توجه به آيات قرآن كه دعوت به تدبر و تفكر كرده و بيان للناس است پس از دوران پيامبر بايد با فهم عميق از مفاهيم قراني به گوهر دين و احكام آن با تكيه برتدبر قراني دست يافت. قواعد و روش فقهاو منابع مورد استفاده انهانسبت دوري با قرآن داشته و تنها به روايات آن هم با انواع توجيهات و روش ها در اعتبار بخشيدن به انها و در مرحله بعد توجيه مخالفت احتمالي آنها با نص قرآن، استناد كرده اند.به علاوه برخي از علماي بزرگ هم اظهار داشته اند(علامه طباطبايي)كه حوزه هاي علميه و فقاهت ما از قران بدور افتاده اند. همچنين شهيد مطهري و امام خميني نيز اظهارات مشابهي داشته اند.قواعد اصول فقه جعل فقهاست و اعتباري ندارد و حداقل اين است كه نه اين قواعد و نه احكام مبتني بر آن قطعي و جزمي نيستند.محورهاي اصلي مورد سوال:فلسفه فقه و اصول فقه- جايگاه عقل در فهم دين (اعتقادات و احكام)و نقش معصوم در اين ميان-سنت فقهي شيعه(دلايل حجيت نهاد فقه شيعه و اجتهاد-مباني و منابع)-جايگاه فهم مفاهيم قرآني و نه صرف آيات الاحكام در استنباط احكام- جزميت بر روي روش استنباط حكم و روش تفسيري خاص- اسيب شناسي متد هاي اصولي رايج لطفابنده را به مقالات و كتب تخصصي درموضوعات فوق ارجاع دهيد.جواب اجمالي وافي به مقصود نيست.بنده با برخي دوستان جلسات بحثي داريم كه مايليم با استفاده از منابع معتبر،تقريبا تفصيلي و محققانه به نتايجي دست يابيم.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
به دليل تعدد فرازهاي پرسش جواب در چند محور تقديم مي‌شود:
1- همان طور که به حکم عقل و سيره عقلاي در هر کاري اگر انسان خودش متخصص و خبره نباشند، بايد به متخصصين و کساني مراجعه کند که در آن کار صاحب نظر و اهل تجربه‌اند، مثلا براي يک مريض عقل و عقلا حکم مي‌کند که بايد به پزشک مراجعه نمود و طبق نظر او دارو مصرف نمايد، و صدها مسئله ديگر از اين قيبل که در زندگي انسان وجود دارد، در مسئله تقليد نيز همين مبنا و معيار عقلي و عقلاي ملاک است از اين رو کساني که خود در استنباط احکام و تکاليف خود از منابع مربوطه ناتوان است، و به هر دليلي نمي‌تواند وظيفه شرعي خود را در ساحات مختلف زندگي فردي و اجتماعي و عبادي از قرآن و سنت و ساير منابع مربوط به دست بياورد، عقل حکمت مي کند که به مجتهد عادل و جامع الشرايط که در آن کار صاحب نظر و متخصص است، مراجع نمايد و طبق فتواي او رفتار کند. از اين روست که در رساله هاي عملي چنين آمده: تقليد در اصول دين جايز نيست و مسلمان بايد در اصول دين يقين داشته باشد و در احکام غير ضروري دين يا بايد مجتهد باشد و بر طبق اجتهاد خودش عمل نمايد، و از مجتهد تقليد کند يعني به دستور او رفتار نمايد. (1)
قرآن کريم در باب اين که اگر انسان چيزي را نمي داند بايد از کسي که مي‌داند بپرسد فرمود: «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» (2) پس اگر نمي‌دانيد از اهل ذکر و آنهايي که مي دانند سوال کنيد. اين آيه نيز مي‌تواند بيانگر يک اصل کلي در باب مراجعه در هر کاري به متخصصان مربوط به دست آورد. چه اين که در روايات نيز تاکيد شده که در عصر غيبت امام زمان (ع) مومنين بايد علماي دين براي دانستن احکام و تکاليف شرعي شان مراجعه کنند. (3)
2- در مسايل اعتقادي خود مراجع بزرگوار در اول رساله شان همواره تصريح دارند که تقليد نادرست است، ولي در امور فقهي و احکام براي کسي که مجتهد نيست، تقليد واجب است، اما اين نکته که گفته شده در قرآن و روايات متواتر همه چيزآمد..
بايد گفت: اولا اين سخن مثل سخن کسي است که معتقد به خود درماني است و مي‌گويد همه چيز در کتاب هاي پزشکي بيان شده لازم نيست براي معالجه نزد پزشک رفت و پول مصرف نمود، اين سخن را هيچ عاقلي نخواهد پذيرفت.
ثانيا: جاي ترديد نيست که در قرآن کريم همه چيز بيان شده و تمام احکام مربوط به نيازهاي گوناگون زندگي انسان در قرآن و سنت بازگو شده ولي آن آيات نياز به کارشناس دارد تا آن را خوب طرح و تبيين کند د راين باره کلام امير مومنان بسيار زيبا و گوياست که فرمود:
«و قد کان يکون من رسول الله الکلام له و ... : فکلام خاص، و کلام عام، فيسمعه من لا يعرف ما عني الله، به و لا ما عني رسول الله .... السامع و يوجهه علي غير معرفه بمعناه و ما قصده و ما خرج من اجله» (4) گاهي سخن از رسول خدا داراي دو معنا بود، سخن عام و سخن خاص، کسي آن را مي شنيد که مقصود خدا و پيامبرش را از آن کلام نمي فهميد، پس به معناي دلخواه خود تفسير مي‌کرد، بدون آن که معناي واقعي آن را بداند که براي چه هدفي صادر شد، بنابراين در آيات قرآن و روايات گر چه همه چيز بيان شده، ولي در ميان آنها، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقيد، عام و خاص و مانند آن وجود دارد که متخصص و اسلام شناس متبحر لازم دارد تا آن امور را از هم تفکيک و بازشناسي و از مجموع آنها احکام شرعي را به دست آورد، و در عصر غيبت امام زمان اين کار بر عهده مجتهد عادل و جامع الشرايط است و کسي که از موهبت اجتهاد برخوردار نيست به حکم شرع و عقل مکلف است از متخصص مربوط پيروي و طبق نظر او عمل نمايد وگرنه خلاف وظيفه شرعي خود رفتار کرده است.
3- آنچه را مراجع شيعه در طول تاريخ به عنوان منابع استنباط احکام شرعي در اختيار داشته قرآن و سنت و عقل و اجماع بوده است و آنها از خود چيزي را نگفته و نمي‌گويند بلکه آنچه از منابع ياد شده به دست مي آورند به مردم بازگو مي کنند، و آنچه در پرسش به آنان نسبت داده شده دور از واقع است.
4- آنچه به علامه طباطبايي و امام خميني و شهيد مطهري نسبت داده شده، نادرست است و يا قابل توجيه، آنها خودشان مجتهد و فقيه و صاحب نظر در استنباط احکام بوده‌اند و علامه خودش در علم اصول کتابي عميق دارد، امام که معلوم است و کتاب هاي متعدد در علم اصول دارد و شهيد مطهري نيز درباره نقش و جايگاه علم اصول فقه در کتاب‌هاي خود از جمله کتاب آشنايي با علوم اسلامي، بخش فقه و اصول فقه و نيز مجموعه آثار 20 درباره اصول فقه، فقه، اصل اجتهاد در اسلام، به تفصيل بحث کرده
و پرسشگر محترم ديدگاه ايشان را در آن کتاب به تفصيل مي تواند مطالعه و به ديگران بازگو نمايد.
ظرفيت پاسخنامه اجازه بحث و تحليل بيشتر را در اين خصوص نمي دهد تفصيل مسئله را در کتاب مجموعه آثار شماره 20 شهيد مطهري ملاحظه فرماييد.
پي نوشت‌ها:
1. توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 14.
2. نحل (16) آيه 43.
3. ر. ک: آيت الله جوادي آملي، ولايت فقيه، ص 191.
4. نهج البلاغه خطبه 210.

چگونگی رفع تردیدهای اعتقادی

پرسش:

مرتبا دچار مسائل اعتقادي خودجوش مي شوم؟ آيا راهي براي از بين بردن اين مسئله وجود دارد؟ مرکز آموزش اعتقادات در مشهد سراغ داريد؟
پاسخ: پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز؛
منظور شما از مسائل اعتقادي خود جوش چندان روشن نيست . اي كاش توضيح بيش تري در اين رابطه مي داديد ؛ اما به نظر مي رسد مشكل شما سوالات و ابهامات و ترديدهايي است كه در زمينه اصول و مباني فكري و عقيدتي براي تان به وجود ميآيد ؛ مي توانيم به چند نكته اشاره كنيم :
1- سوالات و ابهامات شما امري كاملاً عادي و طبيعي در خصوص عقايد ديني است كه براي هر انسان عاقل و بالغي كه مي خواهد دين خود را از روي اعتقاد و باور عقلي و قلبي بپذيرد ، مطرح است . بدون اين سوالات و ابهامات نمي توان به حقيقت اعتقاد ناب ديني رسيد .
چه بسا بتوان گفت نداشتن اين گونه سوالات براي جواني جوياي حقيقت، قابل تامل و غير منطقي است، هر چند با همه ارزشي كه ترديدها و ابهامات دارد ، توقف و سردرگمي و ماندگاري در آن ها بسيار خطرناك است. به قول شهيد مطهري : «شك پل خوبي است اما منزلگاه خوبي نيست » ؛ همچنين منتهي شدن اين امر به نوعي وسواس فكري و سوالات دائم و بي پايان و ترديد مطلقي كه با هيچ برهاني برطرف نشود از خطرناك ترين آفات فكري محسوب مي شود .
2-در حالت عادي نمي توان جلوي اين سوالات و ترديدهارا گرفت و يا مانع آن ها شد ، اما بهترين راه براي كنترل آن ها يافتن پاسخي منطقي و درخور براي آن ها و دستيابي به باوري عميق در اصول عقيدتي است كه باعث رسيدن به نوعي ثبات و آرامش در انسان شده مانع شكل گيري سوالات مجدد در اين زمينه مي شود .
3- رسيدن به اعتقادي عميق و كامل و رفع همه شبهات و سوالات در خصوص اصول و عقايد ديني نياز به تلاش مستمر و جامعي دارد. نبايد توقع داشته باشيد كه با تحقيقي مختصر اين نتيجه براي شما حاصل شود؛ جواناني همچون شما سال هاست كه با اين مركز در تماسند . سوالات و شبهات خود را مطرح مي نمايند تا به ايماني عميق تر و اعتقادي كامل تر برسند . شما هم در اين مسير بايد تلاش هاي بيش تري داشته باشيد .
4- ظاهرا استان قدس بخشي تحت عنوان پاسخگويي به سوالات و شبهات ديني دارد، اما ما مركز مستقلي در مشهد دراين باره سراغ نداريم ؛ در هر حال مي توانيد با دوستان خود در مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني در ارتباط بوده و سوالات خود را مطرح نماييد ؛ پيشنهاد مي شود قبل از هرچيز ابتدا يك دوره آموزش عقايد مانند كتاب «آموزش عقايد آيه الله مصباح يزدي» را تهيه نموده و به دقت مطالعه نماييد . در هر بخشي كه سوال و ابهامي برايتان باقي ماند، به بررسي و تحقيق بيش تر اقدام كنيد .

با سلام راجع به اعتقادات علی اللهیون توضیح دهید.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
علي‌اللهي كه‌ آن را اهل حق نيز گفته اند، مذهب و مسلکي است با گرايش هاي عرفاني و آداب و متون مذهبي خاص که در موارد زيادي با اعتقادات و سنن اسلامي مطابقت ندارد.
اين مسلک در ميان طوايفي از کردها، لرها، ترک ها، پيرواني دارد. آنان نسبت به حضرت علي(ع) غلو مي کنند و براي او مقام خداوندگاري اعتقاد دارند.
آنان به جز سلطان اسحاق، که پايه‌گذار اين مذهب به حساب مي آيد، مهم‌ترين مظهر خدا روي زمين را حضرت علي(ع) مي دانند. در بسياري از آثار اهل حق بر الوهيت حضرت علي(ع) تأکيد شده است. آنان تصور مي کنند که در زمان حضرت محمد(ص) خدا، در وجود علي(ع) تجلّي کرد و حضرت محمد به الوهيت حضرت علي آگاهي داشت اما به خواست حضرت علي اين سر را فاش نکرد.
در واقع اهل حق، علي(ع) را مظهر ذات الهي و حضرت محمد(ص) را مظهر صفات الهي به حساب مي آورند. اهل حق، هنگام برخورد با يکديگر به جاي «سلام» «يا علي» مي گويند. تراشيدن يا کوتاه کردن شارب (سبيل) را گناهي بزرگ به حساب مي آورند و حرام مي دانند. به سبب مقدس بودن سبيل، تارهاي جدا شده از آن را در جايي محفوظ نگه مي دارند.
از شعائر مخصوص ديگر آنان، گرفتن روزه مخصوص است. آنان روزه ماه رمضان را ممنوع مي دانند و بر اين باورند که هر کس روزه يک ماه رمضان را به جا آورد، از اين طايفه خارج شده است. سه روز پياپي روزه مي گيرند و زمان آن مصادف با چله زمستان کُردي مي باشد، پس از سه روز، روزه مداوم ،روزه چهارم را که مصادف با پانزدهم ماه است ، جشن مي گيرند که آن را «عيد خاوندگاري» مي نامند . نام اين روز، روز «غار» است .اين روزه را به ياد روزها و ساعاتي که سلطان اسحاق و يارانش در غاري سپري کرده‌اند، انجام مي‌دهند.
براي اهل حق مقدس‌ترين جايگاه و کعبه مقصود «پرديوَر» مي باشد. در روستاي شيخان، کنار رودخانه «سيروان» در اورامان کردستان، قطعه سنگ بزرگي است که جايگاه سلطان اسحاق و يارانش را مشخص مي کند. اين محل را «پرديوَر» مي‌نامند که زيارتگاه و محل دعا و نياز آنان است. گويند سلطان اسحاق، در همين مکان با يارانش پيمان بست.
اهل حق معتقدند که خداوند به صورت انسان در زمان هايي تجلي يافته است .به تصور آنان، سلطان اسحاق، برترين مظهر تجلي خدا در روي زمين است.
در تاريخ ولادت سلطان اسحاق اختلاف کرده‌اند. برخي ولادت او را در سال 612، و گروهي در سال 675 ذکر کرده‌اند. محل ولادت او را روستاي «برزنجه» از توابع «حلبچه» در استان «سليمانيه» عراق دانسته‌اند.
به عقيده اهل حق، چون سلطان اسحاق، عقائد خود را آشکار کرد، مردم از جمله پدر و برادران اسحاق با وي به مخالفت برخاستند و قصد جان او را کردند. او با ياران خود در غاري پناه گرفت و سه روز در آن جا پنهان شد تا اينکه مهاجمان محل را ترک کردند . سلطان و همراهان به سلامت بيرون آمدند. سلطان اسحاق سپس به روستاي «شيخان» رفت و در آن جا «پرديوَر» را که به منزله مرکزي روحاني و معنوي بود، براي ياران خود بنا کرد . به تقويت و نشر مذهب خود پرداخت ،سپس در روستاي «شيخان» مرگ او فرا رسيد. گروهي از پيروان اهل حق نوشته‌اند که وي سيصد سال عمر کرد که امري غريب به حساب مي آيد.
آنان بعد از سلطان اسحاق به هفت تن که برخي جزء مريدان سلطان اسحاق بوده‌اند، اعتقاد دارند . اين هفت تن را جزئي از ذات سلطان اسحاق مي دانند.(1) آنان داراي عقائد خاص و پيچيده‌اي هستند که خيلي از عقائد خود را به ديگران نمي‌گويند.
راه و روش اهل حق نادرست باطل است چون آنان خيلي از معارف و احکام غير منطقي را براي خود به وجود آورده‌اند، همچنين افرادي چون سلطان اسحاق و حضرت علي(ع) و... را به عنوان خدا و افرادي که خدا در آنان تجلي کرده و به صورت و شکل آنان در زمين آشکار شده، به حساب مي آورند. به قيامت به صورتي که اسلام و قرآن مي گويد، عقيده ندارند.
با دقت در افکار و عقائد آنان به خوبي روشن مي گردد که مسلک و مذهب آنان بي‌پايه و اساس و باطل است.
البته ممکن است برخي از افراد اهل حق اين عقايد را نداشته باشد ، اما عقايد مشهور آن ها همان است که بيان شد.
براي آگاهي بيش تر از عقائد و افکار آنان به دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10 و کتاب سخن با اهل حق، سيد عباس طباطبايي‌فر مراجعه فرماييد.
پي‌نوشت‌:
1. دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10، ص 467 ـ 474.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.