فرقه هاي شيعي

فرقه کیسانیه فرقه ای است که خود را به عنوان پیروان محمد حنفیه، فرزند امیرالمؤمنین علی علیه السلام می دانند ومعتقد به امامت وی بعد ازامام حسین علیه السلام هستند.
نقش مختار و محمد حنفیه در ایجاد فرقه کیسانیه

پرسش:
آیا به وجود آمدن فرقه‌ی «کیسانیه» کار مختار ثقفی بوده یا دیگران آن را به وی نسبت داده‌اند؟
 

پاسخ:
برخی «کیسانیه» را اولین فرقه منشعب از شیعه به شمار آورده‌اند. (1) نام این فرقه برگرفته از واژه «کیسان» است. در اینکه این واژه لقب یا اسم چه کسی بوده، اختلاف است. برخی «کیسان» را لقب مختار بن ابی عبیده ثقفی گرفته‌اند؛ زیرا امام علی علیه‌السلام وی را، در حالی که طفلی بیش نبود، کیّس خواند. (2) عده‌ای دیگر، «کیسان» را اسم ابو عمره رئیس محافظان مختار دانسته‌اند. (3) در بعضی منابع نیز این لقب برای یکی از وابستگان یا غلامان امام علی علیه‌السلام ذکرشده است. (4)

رابطه کیسانیه و مختار
افراد این فرقه را به‌عنوان پیروان محمد حنفیه می‌شناسند. از این فرقه، به دلیل دعوت مختار به نام محمد حنفیه و از جانب او، با نام «مختاریه» نیز یاد می‌شود. بعدها این فرقه شاخه‌های متعددی یافت که وجه مشترک همه آن‌ها، اعتقاد به امامت محمد حنفیه است. (5) گرچه پیروان مختار به دلیل مأذون بودن وی از طرف محمد بن حنفیه به قیام او پیوستند، اما این بدان معنا نیست که در زمان مختار فرقه‌ای به نام کیسانیه وجود داشته و یا اینکه اصحاب مختار در زمان قیام وی، کیسانیه خوانده شوند و اعتقاد به مهدویت او داشته باشند، اساساً نه مختار و نه محمد حنفیه در آن زمان، ادعای امامت نداشتند، بلکه هدف از این قیام، خون‌خواهی امام حسین علیه¬السلام بود.

محمد حنفیه و ادعای امامت
روایات مختلفی وارد شده است که محمد حنفیه به امامت امام سجاد علیه‌السلام معتقد بوده و ارادت خاصی به ایشان داشته است. حتی اگر بپذیریم که وی در آغاز ادعای امامت داشته، مسلّم است که بعدها به امامت حضرت سجاد علیه‌السلام اذعان کرد. (6) آیت‌الله خویی رحمه‌الله علیه محمد بن حنفیه را از کیسانیه و اعتقاد آنان مبرّا دانسته و معتقد است که کیسانیه بعد از وی پدید آمدند. (7)
مختار در سال 67 ھ. کشته شد و محمد بن حنفیه در سال 81 ھ. از دنیا رفت؛ اما قرائن و شواهد تاریخی حاکی از این است که کیسانیه پس از این تاریخ به وجود آمده است.  به نظر می‌رسد که جوان بودن امام سجاد علیه السلام، خلأ وجود رهبری برای شیعیان بعد از واقعه عاشورا و جوّ اختناق و فشار شدید و مراقبت ویژه بنی مروان از امام سجاد علیه‌السلام و از سوی دیگر، سفارش امام سجاد علیه‌السلام به شیعیان مبنی بر مراجعه به محمد حنفیه (که به لحاظ سنّی از حضرت بزرگ‌تر بودند) در امر قیام مختار، در ادامه برخی از هواداران مختار را به این باور رساند که محمد حنفیه امام بوده و یا وی نمرده و قائل به مهدویت وی شدند.

دست‌های مرموز
شاید بتوان قوّت گرفتن فرقه «کیسانیه» و گسترش اندیشه امامت و مهدویت محمد حنفیه در برهه‌ای از زمان را، با دست‌های مرموز بنی‌امیه و در ادامه بنی¬العباس به‌منظور خدشه‌دار کردن امامت اهل‌بیت علیهم السلام مرتبط دانست؛ به‌ویژه آنکه بنی‌عباس خود را میراث‌دار ابوهاشم عبدالله بن محمد حنفیه می‌دانستند. پس در واقع، بنی‌عباس وارث «کیسانیه» هستند.

نتیجه:
کیسانیه گروهی بودند که بعد از کشته شدن مختار و بعد از مرگ محمد حنفیه و یا اواخر عمر ایشان، به امامت وی اعتقاد یافتند. پس نه مختار و نه محمد حنفیه قائل به امامت نبودند و برای این امر نیز دعوت نمی‌کردند. به تعبیر دیگر، پیدایش کیسانیه، هرچند از آثار قیام مختار است؛ ولی مستند به خود او نیست و در زمان حیات او، فرقه‌ای به این نام وجود نداشته است؛ اما علت انتساب کیسانیه به مختار این است که امام سجاد علیه¬السلام به اقتضای شرایط، نمی‌توانست به‌طور آشکار و صریح با این قیام همراهی و همکاری داشته باشد و این مسئله را به عموی خود محمد بن حنفیه واگذار کرد و چون محمد حنفیه فرزند ارشد امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود، برخی شیعیان بعدها قائل به امامت و بعضاً قائل به مهدویت وی شدند؛ و از سوی دیگر، چون محمد بن حنفیه قیام مختار را تأیید کرده بود و هسته اولیه تفکر با مختار خروج کرده بودند، این تفکر به مختار نیز منسوب شد؛ در حالی که خود او چنین عقایدی نداشت.

منابعی برای مطالعات بیشتر:
-کتاب «بررسی شخصیت محمد حنفیه و نقش او در قیام مختار و فرقه کیسانیه»، اثر داوود کاظم پور امیرآبادی، نشر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
ـ «قیام مختار»، نوشته سید ابو فاضل رضوی اردکانی.

پی‌نوشت‌ها:
1. مفید، محمد بن محمد، الفصول المختاره، تحقیق علی میر شریفی، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ص ۲۹۶.
2. مسعودی، ابوالحسن على بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ پنجم، 1374 ش؛   شیخ مفید، همان، ص 296.
3. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی (اختیار معرفه الرجال)، تحقیق طوسى، محمد بن الحسن / مصطفوى، حسن‏، مشهد، نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409 ق، ص 27.
4. بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ دوم، 1977 م، ج 1، ص 27.
5. بغدادی، همان؛  مفید، پیشین، ص 297.
6. برای اطلاع بیشتر از این روایات و ارتباط قیام مختار با محمد حنفیه و امام سجاد
علیه¬السلام، ر.ک. به: کتاب «ماهیت قیام مختار»، نوشته سید ابو فاضل اردکانی.
7. خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی‌جا، مؤسسه الخویی الاسلامیه، ج 19، ص 110.

 

چرا شیعیان به چند دسته تقسیم می شوند؟
مهم ترین عامل انشعاب مذهبی، اختلافات كلامی و سیاسی و برداشت های متفاوت از متون دینی است كه در طول زمان میان پیروان یك مذهب ایجاد می شود...

چرا شیعیان به چند دسته تقسیم می شوند؟ (مثلا هفت امامی، دوازده امامی)

مهم ترین عامل انشعاب مذهبی، اختلافات كلامی و سیاسی و برداشت های متفاوت از متون دینی است كه در طول زمان میان پیروان یك مذهب ایجاد می شود. مذهب شیعه نیز از این قاعده مستثنی نیست، از این رو انشعاب آن امری ناگزیر می نماید. گروه های شیعی نیزاز متون دینی بر داشت های متفاوت دارند كه عمده این بر داشت بر می گردد به مساله امامت ، كه در این جا به عقاید برخی این گروها درباره امامت اشاره می گردد:

1 . اثنی عشریه "دوازده امامی ها" :

 مهم ترین و بزرگ ترین گروه شیعه است كه قائل به خلافت بلافصل امام علی(ع) بعد از پیامبر از طریق "نصب" و "نص" است.

نیز امامت امام حسن و امام حسین(ع) و نه فرزند از سلاله حضرت سیدالشهدا، كه پیامبر آنان را نام برده و معین كرده ، كه آخرین ایشان امام غایب و منجی عالم بشر حضرت مهدی (عج) است.

2 . فرقه زیدیه:

منظور از زیدیه كسانی هستند كه خود را پیروان زید بن علی بن حسین(ع) می دانند، پس از شهادت زید، بین پیروان او دانشمندانی به وجود آمدند كه به تنظیم عقاید و احكام زیدیه پرداختند، بدین ترتیب، این فرقه را پدید آوردند. گرچه دانشمندان زیدیه به سیره عملی و نوشته های زید توجه داشتند ، اما در عقاید از معتزله و در فقه از مكتب ابوحنیفه تاثیر پذیرفته اند.

علت به وجود آمدن فرقه زیدیه

اینان كسانی كه به امامت حسین بن علی (ع) معتقد بودند، پس از او پسرش علی بن الحسین(ع) را امام دانستند. پس از رحلت او شیعیان حسنی و حسینی درباره جانشینی وی اختلاف نمودند.

زیدیه گفتند كه پس از او "زید" امام است، چون به شمشیر رو آورده و جهاد نموده است.(1) به عقیده آنان یكی از این شرایط امام، جهاد علنی و مبارزه مسلحانه با ستمكاران است . دومین آن فاطمی بودن است، یعنی امام از طریق پدر به یكی از حسن و حسین (ع) برسد.

3. اسماعیلیه:

 اسماعیلیه فرقه ای هستند كه به امامت شش امام اول شیعیان اثنی عشر معتقدند، اما پس از امام صادق(ع) بزرگ ترین فرزند او اسماعیل یا فرزند اسماعیل محمد را به امامت می پذیرند.

شاید بتوان گفت كه علت یا زمینه پیدایش شیعه اسماعیلیه این باشد كه او پسر بزرگ امام صادق(ع) بود. برخی گمان می كردند كه حتماً پسر بزرگ می بایست امام باشد، نیز تلاش برخی از غلات همانند ابی الخطاب و پیروانش كه حاضر نشدند مرگ اسماعیل را در زمان حیات امام صادق (ع) بپذیرند. این ها گفتند اسماعیل نمرده است. او یا پسرش محمد امام است.(2)

پی نوشت ها:

1. محمد جواد مشكور.ترجمه فرق الشیعه نوبختی، ص 89 (مقدمه)، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، تهران، عبدالله مبلغی تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 3 ، ص 1215،

2. جواد مشكور، فرهنگ فرق اسلامی، ص47، موسسه چاپ و انتشارات استان قدس رضوی، مشهد، چاپ سوم، 1375.

اگه ميخونن چجوري وچه وقت؟
فرقه اهل حق به جاي نماز خواندن مانند ساير مسلمانان، نياز يا كردار دارند، نماز (نياز يا كردار) ايشان به جماعت است، و نماز فرادي درست نيست. عبادت با نواختن ...

آيا اهل حق نماز ميخونن يا نه؟ اگه ميخونن چجوري وچه وقت؟

فرقه اهل حق به جاي نماز خواندن مانند ساير مسلمانان، نياز يا كردار دارند، نماز (نياز يا كردار) ايشان به جماعت است، و نماز فرادي درست نيست. عبادت با نواختن طنبور و آلات موسيقي و خواندن سرود و دعاهاي مذهبي انجام مي‏پذيرد. گاهي هنگام دعا چنان از خود بي خود مي‏شوند كه خويشتن را بر روي آتش افروخته افكنده و در آن حال جذبه، به ايشان صدمه‏اي نمي‏رسد.(1)

پي نوشت:  

 1. محمد جواد مشكور،فرهنگ فرق اسلامي، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ چهارم، مشهد، ۱۳۸۴ش، ص 78

با سلام راجع به اعتقادات علی اللهیون توضیح دهید.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
علي‌اللهي كه‌ آن را اهل حق نيز گفته اند، مذهب و مسلکي است با گرايش هاي عرفاني و آداب و متون مذهبي خاص که در موارد زيادي با اعتقادات و سنن اسلامي مطابقت ندارد.
اين مسلک در ميان طوايفي از کردها، لرها، ترک ها، پيرواني دارد. آنان نسبت به حضرت علي(ع) غلو مي کنند و براي او مقام خداوندگاري اعتقاد دارند.
آنان به جز سلطان اسحاق، که پايه‌گذار اين مذهب به حساب مي آيد، مهم‌ترين مظهر خدا روي زمين را حضرت علي(ع) مي دانند. در بسياري از آثار اهل حق بر الوهيت حضرت علي(ع) تأکيد شده است. آنان تصور مي کنند که در زمان حضرت محمد(ص) خدا، در وجود علي(ع) تجلّي کرد و حضرت محمد به الوهيت حضرت علي آگاهي داشت اما به خواست حضرت علي اين سر را فاش نکرد.
در واقع اهل حق، علي(ع) را مظهر ذات الهي و حضرت محمد(ص) را مظهر صفات الهي به حساب مي آورند. اهل حق، هنگام برخورد با يکديگر به جاي «سلام» «يا علي» مي گويند. تراشيدن يا کوتاه کردن شارب (سبيل) را گناهي بزرگ به حساب مي آورند و حرام مي دانند. به سبب مقدس بودن سبيل، تارهاي جدا شده از آن را در جايي محفوظ نگه مي دارند.
از شعائر مخصوص ديگر آنان، گرفتن روزه مخصوص است. آنان روزه ماه رمضان را ممنوع مي دانند و بر اين باورند که هر کس روزه يک ماه رمضان را به جا آورد، از اين طايفه خارج شده است. سه روز پياپي روزه مي گيرند و زمان آن مصادف با چله زمستان کُردي مي باشد، پس از سه روز، روزه مداوم ،روزه چهارم را که مصادف با پانزدهم ماه است ، جشن مي گيرند که آن را «عيد خاوندگاري» مي نامند . نام اين روز، روز «غار» است .اين روزه را به ياد روزها و ساعاتي که سلطان اسحاق و يارانش در غاري سپري کرده‌اند، انجام مي‌دهند.
براي اهل حق مقدس‌ترين جايگاه و کعبه مقصود «پرديوَر» مي باشد. در روستاي شيخان، کنار رودخانه «سيروان» در اورامان کردستان، قطعه سنگ بزرگي است که جايگاه سلطان اسحاق و يارانش را مشخص مي کند. اين محل را «پرديوَر» مي‌نامند که زيارتگاه و محل دعا و نياز آنان است. گويند سلطان اسحاق، در همين مکان با يارانش پيمان بست.
اهل حق معتقدند که خداوند به صورت انسان در زمان هايي تجلي يافته است .به تصور آنان، سلطان اسحاق، برترين مظهر تجلي خدا در روي زمين است.
در تاريخ ولادت سلطان اسحاق اختلاف کرده‌اند. برخي ولادت او را در سال 612، و گروهي در سال 675 ذکر کرده‌اند. محل ولادت او را روستاي «برزنجه» از توابع «حلبچه» در استان «سليمانيه» عراق دانسته‌اند.
به عقيده اهل حق، چون سلطان اسحاق، عقائد خود را آشکار کرد، مردم از جمله پدر و برادران اسحاق با وي به مخالفت برخاستند و قصد جان او را کردند. او با ياران خود در غاري پناه گرفت و سه روز در آن جا پنهان شد تا اينکه مهاجمان محل را ترک کردند . سلطان و همراهان به سلامت بيرون آمدند. سلطان اسحاق سپس به روستاي «شيخان» رفت و در آن جا «پرديوَر» را که به منزله مرکزي روحاني و معنوي بود، براي ياران خود بنا کرد . به تقويت و نشر مذهب خود پرداخت ،سپس در روستاي «شيخان» مرگ او فرا رسيد. گروهي از پيروان اهل حق نوشته‌اند که وي سيصد سال عمر کرد که امري غريب به حساب مي آيد.
آنان بعد از سلطان اسحاق به هفت تن که برخي جزء مريدان سلطان اسحاق بوده‌اند، اعتقاد دارند . اين هفت تن را جزئي از ذات سلطان اسحاق مي دانند.(1) آنان داراي عقائد خاص و پيچيده‌اي هستند که خيلي از عقائد خود را به ديگران نمي‌گويند.
راه و روش اهل حق نادرست باطل است چون آنان خيلي از معارف و احکام غير منطقي را براي خود به وجود آورده‌اند، همچنين افرادي چون سلطان اسحاق و حضرت علي(ع) و... را به عنوان خدا و افرادي که خدا در آنان تجلي کرده و به صورت و شکل آنان در زمين آشکار شده، به حساب مي آورند. به قيامت به صورتي که اسلام و قرآن مي گويد، عقيده ندارند.
با دقت در افکار و عقائد آنان به خوبي روشن مي گردد که مسلک و مذهب آنان بي‌پايه و اساس و باطل است.
البته ممکن است برخي از افراد اهل حق اين عقايد را نداشته باشد ، اما عقايد مشهور آن ها همان است که بيان شد.
براي آگاهي بيش تر از عقائد و افکار آنان به دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10 و کتاب سخن با اهل حق، سيد عباس طباطبايي‌فر مراجعه فرماييد.
پي‌نوشت‌:
1. دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10، ص 467 ـ 474.