۱۳۹۸/۰۷/۱۵ ۱۸:۴۰ شناسه مطلب: 97920
با عرض سلام و خسته نباشيد. درسته که مادر امام سجاد يک شاهزاده خانم ايراني به نام شهربانو دختر يزدگرد پادشاه ساساني است؟
با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.
اختلاف در نام مادر امام سجاد علیه السلام
با رجوع به منابع مختلف شیعه و سنى درمىيابيم كه از ميان ائمه شيعى بيشترين اختلاف درباره نام مادر امام سجاد(ع) وجود دارد تا جایی که برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام[1] و برخى ديگر تا شانزده[2] نام براى مادر آن حضرت(ع) ذكر كردهاند که مجموع اين نامها چنين است: 1. شهربانو، 2. شهربانويه، 3. شاه زنان، 4. جهان شاه، 5. شه زنان، 6. شهرناز، 7. جهان بانويه، 8. خولة، 9. برّة، 10. سلافة، 11. غزالة، 12. سلامة، 13. حرار، 14. مريم، 15. فاطمة، 16. شهربان.
2. اختلافِ فراوانِ گزارشها در مورد زمان اسارت.
زمان اسارت او نيز يكى ديگر از اشكالات است. برخى اسارت ايشان را در زمان عمر، دستهاي ديگر در زمان عثمان و برخى آن را در زمان خلافت حضرت على(ع) دانستهاند.[3] اصولاً كتبى مانند: «تاريخ الامم و الملوک» طبرى و «الكامل» ابن اثير كه به صورت سالشمار جنگهاى مسلمانان با ايرانيان را تعقيب كرده و مسير فرار يزدگرد را به شهرهاى مختلف ايران نشان دادهاند، و در آن از ذکر جزئيات حادثه نيز غافل نشدهاند، در هيچ موردى اشاره به اسارت فرزندان او نکردهاند؛ با آنكه اين مسأله، بسيار مهمتر از حوادث جزئى است كه به آنها اشاره شده است. اين نكته جعلى بودن گزارش اسارت دختران يزدگرد را تقويت مىكند.
3.وجود اختلافات فراوان در اصل و نَسَب شهربانو.
درباره نَسَب مادر امام سجاد(ع) نيز منابع متقدم تاريخى و روايى دچار اختلاف گشتهاند: دستهاي وي را دختر يزگرد دانستهاند مانند: يعقوبى(متوفى281 ق)[4]، محمد بن حسن قمى[5]، كلينى (متوفى329 ق)،[6] محمد بن حسن صفار قمى (متوفى290 ق)،[7] شيخ صدوق (متوفى381 ق)[8] و شيخ مفيد (متوفى 413 ق)[9]، هرچند در نام او اتفاقنظر ندارند. اين نَسَب تقريباً در ميان منابع متأخر به عنوان يك شهرت فراگير جاى خود را بازکرده است؛ بهگونهای كه ميدان اظهار وجود براى ديدگاههاى مخالف نگذاشته است.[10[
و دستهاي ديگر نامهاى بزرگان ايرانى همچون: سبحان، سنجان، نوشجان و شيرويه را بهعنوان پدر او ذكر كردهاند.[11[
در مقابل دو قول فوق، برخى از منابع متقدم و متأخر بدون هيچگونه اشاره به «بزرگزاده» بودن وي ديدگاههاى ديگرى مانند: اهل سيستان بودن، سِندى بودن، كابلى بودن او را متذكر شدهاند.
و در آخر آنکه بسيارى از منابع بدون ذكر محل اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (كنيز صاحب فرزند) از او ياد كردهاند.[12[
4. برخى از نويسندگان متقدم همانند مسعودى، هنگام ذكر فرزندان يزدگرد سوم، دخترانى با نامهاى: ادرك، شاهين و مردآوند براى او ذكر مىكنند كه: اولاً با هيچيك از نامهايى كه براى مادر امام سجاد(ع) گفته شده، هماهنگى ندارد. ثانياً خبرى از اسارت آنها در نوشتههاى خود به ميان نمىآورد.[13}
5. از مهمترين اسناد تاريخى كه مىتوان درباره مادر امام سجاد(ع) به آن استناد كرد، نامههاى منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زكيه» است كه رهبرى مخالفان علوى و طالبى (اولاد ابوطالب) را در مدينه بر عهده داشت و هميشه ميان او و منصور نزاع و درگيرى بود. در يكى از اين نامهها كه منصور قصد ردّ ادعاهاى محمد مبنى بر افتخار به نَسَب خود را دارد، چنين مىنگارد: «ما وُلِدَ فيكم بعد وفاة رسول الله(ص) افضل من على بن الحسين و هو لِاُم ولد».[14] يعنى: بعد از رحلت پيامبر خدا(ص)در ميان شما شخصيتى برتر از على بنحسين (امام سجاد(ع)) ظهور نكرده، درحالیکه او فرزند ام ولد (كنيز داراى فرزند) بود. جالب آن است كه هيچ اعتراضى - نه از سوى محمد و نه از سوى ديگران - به اين فقره شنيده نمىشود كه على بن حسين(ع) فرزند كنيز نبود؛ بلكه فرزند شاهزادهاى ايرانى بود! درحالیکه اگر اين داستان واقعيت داشت، حتماً محمد بنعبدالله براى پاسخ دادن، به آن استناد مىكرد. مجموعه اين قرينهها ما را به اين نتيجه مىرساند كه دست جعل در ساختن مادرى ايرانى با اين اوصاف براى امام سجاد(ع) دخالت داشته و عمداً ديدگاههاى ديگر درباره مادر آن حضرت(ع) - بهویژه ديدگاههايى كه او را از كنيزكان بلاد ديگر همانند «سِند» مىداند - ناديده گرفته شده است. درحالیکه تا قبل از اواخر قرن سوم بيشتر ناقلان، او را از كنيزان سِند يا كابل مىدانستند. [15]
در مورد مادر امام سجاد(ع) به گفته بسياري از مورخان، هنگام تولد امام از دنيا رفته است[16] و در مدينه دفن شدند.لذا بقعهای که در شهرری بنام ايشان است متعلق به ايشان نيست .
بهترين کتابي که در اين زمينه ميتواند به شما کمک کند کتاب استاد «سيد جعفر شهيدي» به نام ، زندگانى على بن الحسين(ع) (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،1374 ش، چاپ ششم) است که در صفحات نخستين اين کتاب با قلمي زيبا به بيان اين مسئله پرداخته است.
پینوشتها:
1.شهيدي، زندگانى على بن الحسين(ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،1374 ش، چاپ ششم، ص 10 و 11.
2. محمد هادى يوسفى غروي، مقاله «حول السيدة شهربانو»، مجله رسالة الحسين(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ربيعالاول 1412.
3. محمود افتخارزاده، شعوبيه ناسيوناليسم ايرانى، معارف اسلامي، قم،1376ه، ص324.4. احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، تاريخ اليعقوبى، بيروت ، دار صادر، بى تا.، ج 2، ص 303.
5. حسن بن محمد بن حسن قمى، تاريخ قم، 1جلد، توس - تهران، چاپ، 1361ش، ص 195.
6. حسن بن محمد بن حسن قمى، تاريخ قم، 1جلد، توس - تهران، چاپ، 1361ش، ج 2، ص 369.
7. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار،دار احياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، ج 46، ص9.
8.شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا،جهان ،تهران چاپ اول، 1378ق، ج 2، ص 128.
9. شيخ مفيد، الارشاد،ترجمه ساعدي ،اسلاميه، تهران چاپ اول، 1380ه، ص 492.
10. جعفر شهيدي، زندگانى على ابن الحسين(ع)، ص 12.
11. محمد هادى يوسفى غروي، مقاله «حول السيدة شهربانو»، مجله رسالة الحسين(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ص 28.
12. محمود افتخارزاده، شعوبيه ناسيوناليسم ايرانى، معارف اسلامي، قم،1376ه، ص305.
13. مسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، ج1، ص314.
14. ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دار صادر - دار بيروت، ج 5، ص539.
15. محمد هادى يوسفى غروي، مقاله «حول السيدة شهربانو»، مجله رسالة الحسين(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ص 28.
16. مسعودي، اثبات الوصيه، منشورات الرضي، قم، ص145.