۱۳۸۹/۱۰/۰۳ ۱۶:۴۶ شناسه مطلب: 23399
1- عالم ذر یعنی چه؟ یا فرشته مفرب خداوند (حجرالاسود) مسئول چه کاری در عالم زر بوده اند؟
2- دلیل اینکه در طواف کعبه رو به سنگ حجرالاسود دست بلند می کنیم چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پرسش1: عالم ذر یعنی چه؟ یا فرشته مفرب خداوند (حجرالاسود) مسئول چه کاری در عالم ذر بوده اند؟
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با این مرکز.
در خصوص عالم "ذر" می توان گفت که در قرآن، آیاتی(1) وجود دارد که مفادش آن است که از فرزندان آدم پیمانی بر ربوبیت خدا گرفته شده، اما این پیمان چگونه و در چه زمان بوده است، در این آیات توضیحی ارائه نمی شود. برخي اين عالم را همان عالم پيش از حيات دنيا يا به اصطلاح عالم ذر دانسته اند؛ در هر حال مفسران درباره این پیمان و زمان و مکان، بلکه حقیقت آن اختلاف کردهاند که در ذیل به برخی از این نظریه ها اشاره می کنیم:
أ) نظریه محدّثان اسلامی
محدثان اسلامی بر اساس فهم برخی از روایات بر این باورند که خداوند به هنگام آفرینش آدم، تمام فرزندان آینده او را به صورت موجودات ریز درآورد و به آنان گفت: «ألست بربّکم» آنان گفتند «بلی» سپس همگی را به صلب و پشت آدم بازگردانید. آنان هنگام خطاب الهی دارای عقل و شعور کافی بودند و سخن خدا را شنیدند و پاسخ او را گفتند. این پیمان به این خاطر از آنان گرفته شد که راههای عذر در روز رستاخیز را روی آنان ببندد.(2)
اشکالاتی بر این نظر وارد شده است که محققان به آن اشاره کرده اند. (3)
ب) نظریه برخی مفسران
گروهی از مفسران معتقدند باید آیه را بر توحید فطری حمل نمود. در توضیح نظریه خود گفته اند: انسان با رشته غرائز و استعدادها و انواع تقاضاها و درخواست های طبیعی و فطری به جهان گام می نهد. آدمی هنگام تولد و خروج از صلب پدر و دخول به رحم مادر و در وقت انعقاد نطفه، ذرهای بیش نیست، ولی در این ذره استعدادهای فراوان و لیاقتهای قابل توجهی است، از آن جمله استعداد و فطرت خداشناسی. با تکامل این ذره در بیرون رحم، تمام استعدادها شکفته شده و به مرحله کمال و فعلیت می رسد.
خدا انسانها را از پشت پدران و رحم مادران بیرون آورد و آفرینش آنها را با خصوصیاتی ترکیب داد که پیوسته پروردگار خود را بشناسند و نیاز خود را به او احساس کنند.
هنگامی که انسانها به نیاز خود به خدا توجه پیدا کردند و خود را غرق در نیاز دیدند، گویی به آنان گفته می شود:
من خدای شما نیستم؟ آنان می گویند: چرا گواهی می دهیم که خدای ما هستی.(4)
ج) نظریه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی معتقدند این آیه ناظر به وجود و حضور جمعی انسانها در حضور خدا است؛ حضوری که غیبت در آن متصور نیست، گویی همه فرزندان آدم یک جا از پشت پدران گرفته شده، گرد هم جمع آمدهاند و در برابر خدا حضور دارند. در این حالت هر انسانی خود را حضوری می یابد و یافته اش گواهی روشن بر وجود خدا و خداوندگاری او است، ولی قرار گرفتن انسانها در گردونه زمان و تحولات جهان، آدمی را چنان مشغول و از خود بی خود می کند که از آن علم حضوری که به آفریدگار خود داشت، غافل می گردد.(5)
آن چه تا این جا آوردیم، دیدگاه های برخی از محدثان، متکلمان و مفسران راجع به تفسیر آیه ذر بود.
پس از بیان نظریات مختلف می گوییم:
ظاهراً آیه گفت و گویی بین خدا و انسان می باشد. در این گفت و گو خداوند از انسانها اقرار می گیرد که پروردگار آنان است. اقرار گرفتن برای اتمام حجت بر انسان می باشد که درآینده ادعای غفلت نکند.
آیا گفت و گو به همین صورت که در آیه آمده، اتفاق افتاده؟ موطن و عالمی که این میثاق گرفته شده، کجا است؟ دنیا یا غیر آن؟ آیا این میثاق قبل از تولد انسان گرفته شده یا بعد از آن؟
در پاسخ به این سئوالات نظریات مختلفی ارائه شده است.
آیت الله جوادی آملی بعد از بررسی نظریات مفسران در آیه، دو احتمال را موجه دانسته اند.
أ) بیان تمثیلی:
هر چند ظاهر آیه حاکی از گفت و گویی بین خدا و انسان و گرفتن اقرار است، ولی این آیه در مقام بیان واقع نیست، بلکه مقصود صرفاً تمثیل است.
خداوند در واقع از فرزندان آدم اقرار نگرفته، بلکه مراد آن است که گویا خداوند از همه انسانها اقرار گرفته است. مسئله ربوبیت خدا و عبودیت انسان به قدری روشن است که گویا همه انسانها گفتند «بلی». شیوه بیان این آیه بیان تمثیلی است مانند آیه یازدهم سوره فصلت که فرمود: «سپس آهنگ آفرینش آسمان کرد و آن بخاری بود، پس از آن
به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند: فرمانپذیر آمدیم»(6) آن دو گفتند با رغبت میآییم، در حالی که در واقع گفت و گویی بین خدا و آسمان و زمین واقع نشده است.
پس در آیه میثاق (عالم ذر) امر و نهی لفظی نیست، بلکه در حقیقت تمثیل است.
قرآن بیان نموده که درصدد تمثیل است.
«اگر قرآن را بر کوهی فرو می فرستادیم، یقیناً آن کوه را از بیم خدا فروتن و از هم پاشیده می دیدی. این مثل ها را برای مردم میزنیم؛ باشد که آنان بیندیشند».(7)
در این آیه خداوند می فرماید که انزال قرآن بر کوه مثلی است که برای به تفکر واداشتن انسان به کار رفته است، بنابراین احتمال گفت و گوی ذکر شده در آیه میثاق، صرفاً تمثیلی است برای بیان وضوح ربوبیت خدا و عبودیت انسان.(8)
ب)بیان واقعی:
معنای دوم که بیش تر مورد نظر است، این میباشد که آیه صرفاً تمثیل نیست، بلکه به لسان گفت و گو از واقعیتی سخن میگوید که در خارج رخ داده و واقعیت این است که خداوند با زبان دو حجت خود با انسان سخن گفته است:
یکی زبان عقل (پیمبر درونی انسان) و دیگری زبان وحی از طریق انبیا (پیامبران بیرونی). این دو حجت، خدا را به انسان می نمایانند و ربوبیت او را بیان می کنند. این دو از هیچ انسانی دریغ نشده است؛ با وجود این دو حجت، دیگر انسان نمی تواند ادعای فراموشی و غفلت کند.
نکته ای که از آیه به دست می آید، نوعی تقدم این میثاق بر زندگی انسان می باشد. از این رو حجت باطنی (عقل) و ظاهری(وحی) هر چند تقدم زمانی بر انسان و اعمال ارادی او ندارد، ولی بر مکلف شدن انسان حداقل تقدم رتبی دارد؛ یعنی ابتدا حجت بر عبد تمام می شود، سپس مکلف به تکالیف الهی می گردد. بنابراین مقصود آیه، گفت و گوی لفظی بین خدا و انسان نیست، بلکه اعطای دو حجت محکم الهی به انسان است.
با توجه به معنای فوق موطن و عالمی که این میثاق الهی در آن رخ داده، دنیا می باشد و برای هر انسانی بعد از تولد او چنین چیزی رخ می دهد؛ بنابراین آیه میثاق هیچ دلالتی بر ازلی بودن انسان یا حتی هرگونه وجودی قبل از تولد برای آدمی ندارد، بلکه آیه یا صرفاً یک تمثیل است، نه بیان واقع و یا از واقعیت اعطای حجت باطنی و ظاهری سخن میگوید که مربوط به بعد از تولد انسان می باشد.(9)
برای آگاهی بیش تر ر.ک: فطرت در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن کریم، آیتالله جوادی آملی، نشر اسراء قم، فصل سوم. این کتاب به اقوال مختلف درباره آیه میثاق پرداخته و بعد از نقل اقوال مختلف، دو نظر فوق را پذیرفته است.
با توجه به مطالب ذكر شده روشن مي شود كه وجود چنين عالمي اثبات شده نيست تا چه رسد به جزييات آن و مسئوليت هاي فرشتگان در اين عالم ؛ به علاوه كه فرشته اي به نام حجرالاسود نداريم و اين نام نام سنگي مقدس است كه بر كعبه نصب شده.
پی نوشتها:
1. اعراف(7) آیه 172 - 174.
2. مجمعالبیان، ج5، ص 390، بیروت، مؤسسه اعلمی؛ تفسیر فخررازی، ج15، ص 47 - 46، چ داراحیاءالتراث، بیروت.
3. تفسیر تبیان، ج5، ص 28؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 390.
4. مجمعالبیان، ج4، ص 391؛ تفسیر ظلال القرآن، ج9، ص 59 - 58؛ تفسیر رازی، ج15، ص 53.
5. تفسیر المیزان، ج8، ص 455.
6. فصلت(41) آیه 16.
7. حشر(59) آیه21.
8. جوادی آملی ، فطرت در قرآن، ص 123 - 126 و 135.
9.همان.
----------------------------
پرسش2: دلیل اینکه در طواف کعبه رو به سنگ حجرالاسود دست بلند می کنیم چیست؟
پاسخ:
چون این کار مستحب است.
کسی که طواف می کند، مستحب است وقتی مقابل حجر الاسود رسید، حجر الاسود را ببوسد؛ اگر به خاطر ازدحام جمعیت نتواست ببوسد، مستحب است دستش را به آن بمالد و اگر این هم نشد، مستحب است از دور با دستش به حجر الاسود اشاره کند.(1)
پی نوشت:
1. وسائل الشیعه ،ج9 ،ص 402.