۱۳۹۶/۰۳/۱۷ ۱۲:۴۲ شناسه مطلب: 95749
قرآن در مورد ازدواج با زينب به روشني ميفرمايد:
ما او را به ازدواج تو در آورديم [با اينكه كراهت داشتي و ...] تا بر مؤمنان راجع به ازدواج با همسرانِ مطلّقه پسرخواندههايشان حرج و سختياي نباشد.(1)
در آيه ديگر پس از بيان زناني كه بر پيامبر حلال شمرده شده و ايشان حق ازدواج با آنها را دارد، ميفرمايد:
لكيلا يكون عليك حرج (2)
پس ازدواج پيامبر با زينب نه يك امتياز بلكه تكليفي بود بر عهده رسول خدا تا سنت غلطي كه دست و پاي مؤمنان را مي بست، شكسته گردد و قبحش از بين برود. اجازه دادنها در مورد رفتار با همسران هم براي برداشتن سختي و مشكل از پيامبر بود تا بهتر بتواند تكليف رسالت را بر دوش بكشد، نه براي خوشگذراني و رعايت هواي دل ايشان!
علاوه بر اين، در آيه قرآن اجازه ازدواجهاي مكرر به پيامبر با عنوان «نبوت» داده شده است، هم در ابتداي آيه از حضرت با عنوان «نبي» ياد كرده: «يا ايّها النبيّ ...» هم پس از بيان حلال بودن موهوبه( زني كه خود را به پيامبر بخشيده) ميفرمايد: «إنْ اراد النبيّ أنْ يستنكحها».
بدين جهت مخاطب را با عنوان «نبي» خطاب كرد تا اعلام كرده باشد اگر به ايشان اجازه ازدواجهاي متعدد دادهايم، و اگر محدوديت هايي را از ايشان برداشته ايم، به خاطر رعايت وجهه نبوت ايشان است و در جهت پيشبرد اهداف نبوت ميباشد، نه به جهت رعايت هواي دل پيامبر!
چقدر فرق است بين بيان قرآن و بيان آنان كه پيامبر را از دايره تنگ چشم خود ميبينند! خداوند ميفرمايد: اي رسولِ ما، تو براي مصالح اسلام و مسلمانان، نيز انجام بهتر وظايف رسالت و نبوت، لازم ميبيني با افرادي ازدواج كني و ما بر مسلمانان در مورد ازدواج، احكام محدودكننده نازل كردهايم اما محدوديتها را از تو برميداريم و اجازه ميدهيم براي انجام بهتر رسالت و نبوت و رعايت مصالح اسلام و مسلمانان، آزاد باشي و به مشكل و بنبست گرفتار نشوي.
بنابراين مطابق بيان قرآن، خداوند در دادن اجازه ازدواج هاي مكرر و در برداشتن بعض محدوديت ها از حضرت، در صدد برآوردن خواهش دل پيامبر نبوده، بلكه به جهت رعايت مصلحت اسلام و مسلمانان، به ايشان آزادي عمل داده است.
"از زنان خود، هر كدام را كه ميخواهي، در نوبت مؤخر دار و هر كدام را ميخواهي، با خود نگه دار....(3)
نكته مهم آن است كه رسول خدا با وجود اين اجازه ويژه، در آيه 51 سعي بسيار داشتند در ارتباط با همسران، عدالت را رعايت كنند و با وجود اينكه اختيار تمام داشتند اما بر خود سخت ميگرفتند و عدالت را در نهايت درجه ممكن، در حق آنان رعايت ميكردند.
بنا بر اين رسول خدا چون مسؤوليت سنگين رسالت را بر عهده داشتند، هم تكاليف خاص داشتند و هم بعض محدوديت ها از ايشان برداشته شده بود تا بهتر بتوانند بار رسالت را بر دوش بكشند.
از طرفي نماز شب بر ايشان واجب مي شود تا ظرفيت روحي براي تحمل قرآن و اداي رسالت بيابند و از طرفي حقوق ويژه مي يابند تا محدوديت ها و تكاليف، مانع انجام رسالت نگردد.
وضع قوانين ويژه براي شرايط و افراد ويژه، تبعيض و خلاف عدالت نمي باشد. پيامبر شرايط و مسؤوليت ويژه دارد پس بايد شرايط و احكام و اجازه هاي ويژه داشته باشد. اما اين احكام و اجازه هاي ويژه بايد در راستاي تكليف و شأن ويژه اش باشد نه در راستاي مهيا كردن اسباب عيش و راحتي و بهره مندي او.
خلاصه آن كه يك رهبر بزرگ الهي همچون پيامبر (ص) آن هم در زماني كه در كوره حوادث سخت گرفتار است، و توطئههاي خطرناكي از داخل و خارج براي او ميچينند، نميتواند فكر خود را زياد مشغول زندگي شخصي و خصوصيش كند، بايد در زندگي داخلي خود داراي آرامش نسبي باشد تا بتواند به حل انبوه مشكلاتي كه از هر سو او را احاطه كرده است با فراغت خاطر بپردازد.
آشفتگي زندگي شخصي و دل مشغول بودن او به وضع خانوادگي در اين لحظات بحراني و طوفاني سخت خطرناك است.
با اينكه ازدواجهاي متعدد پيامبر (ص) غالبا جنبههاي سياسي و اجتماعي و عاطفي داشته، و در حقيقت جزئي از برنامه انجام رسالت الهي او بوده، ولي در عين حال گاه اختلاف ميان همسران و رقابتهاي زنانه متداول آنها، طوفاني در درون خانه پيامبر ص برميانگيخته، و فكر او را به خود مشغول ميداشته است.
اينجا است كه خداوند يكي ديگر از ويژگيها را براي پيامبرش قائل شده، و براي هميشه به اين ماجراها و كشمكشها پايان داد، و پيامبر (ص) را ازاين نظر آسوده خاطر و فارغ البال كرد.
ميدانيم يكي از احكام اسلام در مورد همسران متعدد آن است كه شوهر اوقات خود را در ميان آنها به طور عادلانه تقسيم كند، اگر يك شب نزد يكي از آنها است، شب ديگر نزد ديگري باشد تفاوتي در ميان زنان از اين نظر وجود ندارد، و اين موضوع را در كتب فقه اسلامي به عنوان" حق قسم" تعبير ميكنند.
يكي از خصايص پيامبر (ص) اين بود كه به خاطر شرائط خاص زندگي طوفاني و بحرانيش مخصوصا در زماني كه در مدينه بود و در هر ماه تقريبا يك جنگ بر او تحميل ميشد و در همين زمان همسران متعدد داشت، رعايت حق قسم به حكم آيه فوق از او ساقط بود، و ميتوانست هر گونه اوقات خود را تقسيم كند هر چند او با اين حال حتي الامكان مساوات و عدالت را- چنان كه در تواريخ اسلامي صريحا آمده است- رعايت ميكرد.
ولي وجود همين حكم الهي آرامشي به همسران پيامبر (ص) و محيط زندگي داخلي او ميداد.
و براي اينكه همسران پيامبر نيز بدانند گذشته از افتخاري كه از ناحيه همسري با او كسب ميكنند با تسليم در برابر اين برنامه خاص در مورد تقسيم اوقات پيامبر (ص) يك نوع ايثار و فداكاري از خود نشان داده، و به هيچ وجه عيب و ايرادي متوجه آنها نيست، چرا كه در برابر حكم خدا تسليم شدهاند اضافه ميكند:
" اين حكم الهي براي روشني چشم آنها و اينكه غمگين نشوند و همه آنها راضي به آنچه در اختيارشان ميگذاري گردند نزديكتر است (ذلِكَ أَدْني أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَ لا يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِما آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ).
زيرا اولا اين يك حكم عمومي در باره همه آنها است و تفاوتي در كار نيست، و ثانيا حكمي است از ناحيه خدا كه براي مصالح مهمي تشريع شده، بنا بر اين آنها بايد با رضا و رغبت به آن تن دهند و نه تنها نگران نباشند بلكه خشنود گردند.
ولي در عين حال همانگونه كه در بالا نيز اشاره كرديم پيامبر ص حتي الامكان تساوي را در تقسيم اوقات خود رعايت ميكرد جز در مواردي كه شرائط خاصي عدم مساوات را ايجاب ميكرد، و اين خود مطلب ديگري بود كه موجب خشنودي آنها ميشد، زيرا مشاهده ميكردند كه پيامبر(ص) با اينكه مخير است سعي در برقراري مساوات دارد.
در پايان آيه مطلب را با اين جمله ختم ميكند:" خدا آنچه را در قلوب شما است ميداند، و خداوند از همه اعمال و مصالح بندگان با خبر است، و در عين حال حليم است و در كيفر آنها عجله نميكند" (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً).
آري خدا ميداند شما در برابر كدامين حكم قلبا رضا و تسليم داريد، و در برابر كدامين ناخشنود هستيد.
همچنين او ميداند چه كساني در گوشه و كنار مينشينند و به اينگونه احكام الهي در مورد شخص پيامبر(ص) خردهگيري ميكنند، و در دل نسبت به آن معترضند و چه كساني با آغوش باز همه را پذيرا ميشوند.(4)
پي نوشت ها:
1. احزاب(33)، آيه37.
2. همان، آيه 50.
3. همان، آيه51.
4. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه، ج 17، ص 387و 388.