استکبارستیزی

مسئله ما با اسرائیل یک تنش دوطرفه نیست، بلکه دشمنی و تجاوزگری اسرائیل با ما و کل جهان اسلام است. این صهیونیست‌ها هستند که دست از سر جهان اسلام برنمی‌دارند.
چرایی عدم مسابقه با ورزشکاران اسرائیلی

پرسش:
چرا با تنش با اسرائیل این‌همه هزینه برای کشور می‌سازیم؟ کم‌ترین آسیب این مسئله، حذف شدن ورزشکاران و نابودی عمر ورزشی آنان در کنار کشیدن در مسابقه با ورزشکاران اسرائیلی و اثر سوء آن بر مردم در اسرائیل ستیزی است. اصلاً مگر ورزش سیاسی است؟ حتی امروزه اعراب نیز با اسرائیل کنار آمده‌اند و ما کاسه داغ‌تر از آش شده‌ایم.
 

پاسخ:
اسرائیل در یک منطقه جغرافیایی در خاورمیانه محدود نشده است و لابی‌های صهیونیستی، قدرتمندترین لابی‌های جهانی هستند. صهیونیسم بین‌المللی از سیاستمداران مشهور آمریکایی و اروپایی تا کمپانی‌های اثرگذار و قدرتمند جهانی را در اختیار دارد و از این طریق دامنه قدرت وسیعی برای آسیب زدن به ما دارد. برخی معتقد هستند که اسرائیل ستیزی ج.ا.ا، آورده‌ای جز خطر و آسیب ندارد و به‌جای اسرائیل، این ما هستیم که همیشه در منطقه تهدید باقی خواهیم ماند. از طرفی حذف کردن اسرائیل از جامعه جهانی ممکن نیست و ما با به رسمیت نشناختن اسرائیل و ترک میدان‌های مشترک، عملاً خودمان از عرصه حذف می‌شویم. غیرازاینکه جهان اسلام کم‌کم به این نتیجه رسیده است که با اسرائیل کنار بیاید.

1. سیاست جمهوری اسلامی، عدم کوتاه آمدن در شناسایی اسرائیل به‌عنوان کشوری مستقل است. اسرائیل دولتی است که مفهوم ملت و سرزمین را با خون‌ریزی گسترده مسلمین با ادعای مضحک سرزمین موعود جعل کرده است. هرگونه برنامه مشترک رسمی و بین‌المللی با این رژیم، به معنای به رسمیت شناختن آن است؛ به‌عبارت‌دیگر نمی‌توان با اسرائیل وارد مسابقه رسمی ملی در مجامع بین‌المللی شد و این کشور را به رسمیت نشناخت. این امر به معنای به رسمیت شناختن این دولت و نادیده گرفتن جنایتی غیرقابل‌اغماض علیه جهان اسلام است.

2. در راه و برای رسیدن به هدفی مقدس، باید هزینه‌ها را تحمل کرد. ما نه با یک دولت، بلکه با تفکر و مکتبی متجاوز، نژادپرست و خون‌خوار مواجه هستیم که برای رسیدن به اهداف خود از جاری ساختن سیل خون درگذشته و آینده هیچ قید و محدودیتی نداشته و ندارد.(1)  یک ورزشکار هم بین مسئله شخصی با مسئله ملی باید مسئله ملی را در اولویت قرار دهد چراکه وی به پشتوانه همین دولت و ملت در میادین بین‌المللی فرصت عرض‌اندام یافته است و بزرگ‌تریم میدان برای قهرمانی او سربلندی و اقتدار کشور او است.

3. اتفاقاً بارها و بارها دولت‌های استکباری اثبات کرده‌اند که نه‌تنها خلاف شعارشان، ورزش امری سیاسی است، بلکه ملت ما را نیز بارها در تحریم‌های ورزشی قرار داده‌اند. روسیه به دلیل جنگ با اوکراین از تمام رقابت‌های مهم بین‌المللی مانند جام جهانی کشتی و جام جهانی فوتبال کنار گذاشته شد.(2)  بلاروس هم در همین رابطه با تحریم ورزشی مواجه گردید. درحالی‌که جنگ‌های مکرر آمریکا و هم‌پیمانانش در سراسر جهان هرگز با کوچک‌ترین مسئله‌ای در مسابقات بین‌المللی مواجه نگردید. آفریقای جنوبی از سال 1964 تا 1992 میلادی به دلیل شکل‌گیری نظام آپارتایدی از المپیک اخراج شد، اما رژیم اسرائیل بااینکه بارها از سوی کشورهای متعدد و سازمان‌های بین‌المللی به این جنایت و نسل‌کشی محکوم‌شده بود هرگز طعم تحریم سیاسی در ورزش را نچشید. افغانستان، به دلیل روی کار آمدن طالبان از سال 1999 تا 2002 م از المپیک کنار گذاشته شد.
آن‌ها در این رویکرد با استاندارد دوگانه خود باافتخار پیش می‌روند و ما باید از یک ترک رقابت عادی احساس خجالت و ضعف کنیم؟

4. مسئله ما در ماجرای اسرائیل، فراتر از مسئله فلسطین و حتی دولت اسرائیل است، مسئله ما مهار دشمنی قسم‌خورده، متجاوز و غارتگر به نام صهیونیسم است که نماد آن دولت جعلی اسرائیل است. این ما نیستیم که باید صهیونیست‌ها را رها کنیم بلکه این صهیونیست‌ها هستند که بیش از صدسال است که قتل و غارت و انواع تهاجم به مسلمانان را رها نمی‌کنند. بر پرچم اسرائیل دو نوار آبی به معنای مالکیت صهیونیست‌ها بر سرزمین‌های میان نیل تا فرات است.(3) ماهیت این تفکر، تجاوز و اشغال است که اگر توسط ما و سایر نیروهای مقاومت محدود نشده بود، جنایات و فجایع بزرگ‌تری را رقم زده بود.

5. موضوع اسرائیل برای ما دفاع از جهان عرب نیست که با صلح اعراب کاسه داغ‌تر از آش باشیم، بلکه دفاع از جهان اسلام است. اعراب می‌توانند به میزانی که در سایر دستورات الهی و انسانی مقاومت دارند، در این مورد مقاومت کنند یا در دامن استکبار و متجاوزان به جوامع اسلامی بیفتند؛ اما جمهوری اسلامی ایران با پشتوانه و توانمندی عظیمی که از جانب دولت و ملت دارا است تا زمانی که بتواند، تن به چنین ننگ و خیانتی به جهان اسلام نمی‌دهد.

6. سایر کشورهای اسلامی یا عربی هم در پرتو رعب ناشی از مقاومت جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورها و گروهای محور مقاومت مانند لبنان، عراق، سوریه، یمن و ... از شر چنگال اسرائیل در امان مانده‌اند، وگرنه طبق سیاست‌های متجاوزانه اسرائیلی تابه‌حال بارها بلعیده‌شده بودند. اگر اسرائیل از تهدید بخش قدرتمندی از جهان اسلام (ایران و متحدانش) آسوده شود، آش و کاسه‌ای برای ساز¬شکاران باقی نخواهد گذاشت تا با آن عیار صلح و کنار آمدن را بتوانند بسنجند.

7. فعلاً آنکه در حال حذف شدن به دلیل مقاومت ما است، دولت جعلی اسرائیل است که با حمایت ایران از محور مقاومت مجبور به عقب‌نشینی گسترده‌ای از سرزمین‌های اشغالی در لبنان و ... شده است. درحالی‌که سودای اشغال نیل تا فرات را داشت. اگر ما در مقابل اسرائیل ناموفق بوده و در حال حذف شدن هستیم، چرا اسرائیل در هر فرصتی برای نشان دادن خطر ایران برای خود و دیگران فروگذار نمی‌کند و بارها به ایران به‌عنوان تهدیدی برای اصل موجودیت خود اشاره می‌کند؟

8. شیوه مبارزه با اسرائیل، وحی منزل نیست. قطعاً طبق قاعده‌های قدر مقدور و میسور،(4)  ما تا زمانی که ممکن است، هزینه‌های مبارزه با استکبار و تجاوز را تحمل می‌کنیم. نه اینکه به‌صورت غیرعقلانی و غیرشرعی، به قیمت سقوط خودمان به این مبارزه ادامه بدهیم. ضمن اینکه در شیوه مبارزه با اسرائیل هم باید عقلانی عمل کرد.

نتیجه:
مسئله ما با اسرائیل یک تنش دوطرفه نیست، بلکه دشمنی و تجاوزگری اسرائیل با ما و کل جهان اسلام است. این صهیونیست‌ها هستند که دست از سر جهان اسلام برنمی‌دارند. ما نمی‌توانیم در هیچ مناسبت بین‌المللی چنین رژیمی را به رسمیت بشناسیم و به رسمیت شناختن چنین رژیمی به معنای پذیرش یک رژیم جعلی و متخاصم است. اسرائیل ایران را همیشه به‌عنوان تهدیدی جدی علیه موجودیت خود برشمرده و می‌شمرد و تبلیغات سنگینی برای وارونه جلوه دادن این حقیقت در ایران وجود دارد.

پی نوشت:
1. ر.ک: عقل، عبدالسلام، کتاب سیاه: جنایات اسرائیل در قرن بیستم.
2. دادگاه عالی ورزش تحریم ورزشی روسی را تأیید کرد، خبرگزاری ایسنا، 25 اسفند 1400، کد خبر:1400122520003: isna.ir/xdLj3X.
3. ر.ک: موسوی مطلق، سید علی، بلوای صهیون، از نیل تا هامون: به‌ضمیمه ناگفته‌های حضور اسرائیل در جنگ عراق.
4. اصل «قدر مقدور» یا قاعده میسور؛ به زبان ساده به معنای در نظر گرفتن واقعیت‌ها در رسیدن به خواسته‌ها است. همیشه نمی‌توان به همه‌چیز دست یافت و بر کامل بودن مطالبات و تحقق عینیات پای فشاری کرد. مفهوم قدر مقدور در مورد میزان عینیت پذیری و حاکمیت یافتن اصول، باورها و قوانین یا میزان توانایی در رفع و مقابله با مفاسد و ناهنجاری‌ها به کار می‌رود.

آموزه‌های اسلامی، در مورد تعامل با بیگانگان، در عین تأکید بر استکبارستیزی، ارتباط و تعامل با دشمن غیرمستکبر را با شرایط و ضوابطی امضا کرده‌اند.

پرسش:

براساس روایات، آیا مذاکره با دشمن، کافر و ظالم اشکال دارد یا ندارد؟ در چه صورت می‌توانیم به آنها امتیاز بدهیم؟

پاسخ:

مقدمه

از مهم‌ترین ابزار دیپلماسی، مذاکره است. مذاکره به مفهوم چانه‌زنی، استدلال و متقاعد کردن طرف مقابل، یکی از رایج‌ترین و عمومی‌ترین ابزارهای ارتباط در روابط خارجی و اقدامات دیپلماتیک محسوب می‌شود. مذاکره سیاسی، ابزاری کارآمد از طریق گفت‌وگو برای حل مسالمت‌آمیز اختلافات است و نقشی اساسی در دستیابی به اهداف، مصالح و منافع حکومت‌‌ها یا دو جریان متخاصم دارد. مذاکره با دشمن، نیازمند دقت در اصول کلی اسلام درباره تعامل با مخالفان و دشمنان است. این نوشتار به بررسی مشروعیت و شرایط مذاکره با دشمن، از منظر روایات معصومان علیهم‌السلام می‌پردازد.

پاسخ تفصیلی

1. مشروعیت مذاکره

مذاکره به‌ عنوان یک ابزار سیاسی در شرایط خاص مجاز شمرده شده است. در تاریخ اسلام مواردی از مذاکره پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان علیهم‌السلام با کفار و حتی ظالمان وجود دارد. برخی از مهم‌ترین روایات و گزارش‌های تاریخی که در این زمینه مطرح شده‌اند عبارتند از:

1.1. صلح حدیبیه

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با مشرکان مکه وارد مذاکره شد و پیمان صلحی در منطقه حدیبیه در سال ششم هجری بین ایشان صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ و مشرکان مکه امضا شد و در سوره فتح از آن به عنوان «فتح المبین» یاد شده است؛ «إِنَّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبِیناً؛(1) به راستی ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم آوردیم.»(2)

2.1. مذاکره امام علی علیه‌السلام

امام علی علیه‌السلام در دوران خلافت خود بارها با معاویه، خوارج و سایر گروه‌‌های مخالف، گفت‌وگو کرده‌اند. برخی از مهم‌ترین موارد مذاکره نقل می‌‌شود:

1.2.1. مذاکره امام علی علیه‌السلام با معاویه

یکی از اصلی‌ترین موارد مذاکره در نهج‌البلاغه، نامه‌نگاری‌‌های امام علی علیه‌السلام با معاویه است. امام علی علیه‌السلام ابتدا سعی کردند از طریق مذاکره، معاویه را به بیعت با خود دعوت کنند. ایشان در نامه‌ای به معاویه می‌‌نویسند: «لأَنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بُویِعُوا عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِذَا اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ فَسَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ مِنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ رَغْبَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى‏؛(3) همانا کسانی با من، بیعت کرده‌اند که با ابوبکر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت کردند، پس آن‌که در بیعت حضور داشت نمی‌تواند خلیفه‌ای دیگر برگزیند، و آن‌که غایب است نمی‌‌تواند بیعت مردم را نپذیرد، همانا شورای مسلمین، از آنِ مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز می‌گردانند، اگر سر باز زد با او پیکار می‌کنند، زیرا که به راه مسلمانان در نیامده، خدا هم او را در گمراهیش وا می‌گذارد

بنابراین امام علی علیه‌السلام ابتدا از طریق مذاکره و مکاتبه سعی کردند معاویه را به بیعت دعوت کنند، اما وقتی او نپذیرفت، آماده جنگ شدند.

2.2.1. مذاکره امام علی علیه‌السلام با خوارج

بعد از جنگ صفین و ماجرای حکمیت، گروهی از یاران امام علی علیه‌السلام (خوارج) از ایشان جدا شدند و به مخالفت برخاستند. امام علی علیه‌السلام قبل از مقابله نظامی، سعی کردند از طریق گفت‌وگو آنها را به مسیر صحیح بازگردانند. امیرمؤمنان علی علیه‌السلام تا آخرین لحظات برای رسیدن به صلح و پیشگیری از جنگ با خوارج با سیاست گفت‌وگو و مذاکره، مناظره، تذکر و همچنین مدارا و رحمت سعی در هدایت و زدودن پرده‌های جهل و نادانی آنها داشت و برای رسیدن به این هدف بارها افراد مختلفی را همچون عبدالله بن عباس پیش آنها فرستادند و حتی چند بار خود آن حضرت برای گفت‌وگو با آنها به اردوگاه آنان رفتند.(4)

3.2.1. مذاکره امام علی علیه‌السلام با طلحه و زبیر پیش از جنگ جمل

طلحه و زبیر که ابتدا با امام علی علیه‌السلام بیعت کرده بودند، بعدها برای کسب قدرت شورش کردند. امام علی علیه‌السلام پیش از آغاز جنگ، تلاش کردند با آنها مذاکره کنند.(5)

3.1. مذاکره امام حسن علیه‌السلام با معاویه

امام حسن علیه‌السلام با وجود عدم رضایت قلبی و آگاهی از پیمان‌شکنی معاویه، با در نظر گرفتن ضعف یاران و شرایط پیچیده آن زمان، صلح را بر جنگ ترجیج دادند تا شیعیان را از نابودی نجات دهند و از تلفات بیشتر جلوگیری کنند.(6)

2. اصول کلی مذاکره با دشمن

مذاکره با دشمن، نیازمند دقت در اصول کلی اسلام درباره تعامل با مخالفان و دشمنان است.

1.2. اصل حفظ عزت اسلام و مسلمانان

بر اساس روایات و سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام، مذاکره در صورتی مجاز است که عزت و کرامت مسلمانان خدشه‌دار نشود. مذاکره باید از موضع عزت باشد، نه ضعف. مذاکره باید برای احقاق حق صورت گیرد. امام حسین علیه‌السلام در برابر درخواست بیعت با یزید فرمودند: «هیهات منا الذلة؛(7) هرگز ذلت و خواری را نمی‌‌پذیریم.» هرگونه سخن و پیمانی که ذلت و ضعف اجتماع اسلامی را چه به لحاظ نظامی یا اقتصادی یا علمی به دنبال داشته باشد، به شدت از نظر قرآن و روایات محکوم است. شروع و انجام مذاکرات و نتایج آن، نباید به گونه‌ای باشد که عزت مؤمنان مخدوش شده و منجر به ذلت آنان شود.

2.2. اصل تمایل به صلح و پرهیز از جنگ

امام علی علیه‌السلام جنگ را آخرین راه حل می‌دانستند و تا جای ممکن سعی در پرهیز از خونریزی داشتند. ایشان هنگامی که مالک اشتر را والی مصر منصوب کردند، می‌فرمایند:

 «وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ وَ لِلَّهِ فِیهِ رِضًى، فَإِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ، وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ، وَ أَمْناً لِبِلَادِکَ؛(8) اگر دشمنت تو را به صلح دعوت کرد و در آن رضایت خداوند باشد، آن را رد مکن؛ زیرا در صلح، آرامش برای سپاهیانت، آسودگی از مشکلات، و امنیت برای سرزمینت وجود دارد

منظور از رضایت خداوند آن است که صلح بر محور حق و عدالت صورت بگیرد تا بتواند مصلحت مردم، امنیت و آزادی آنان را تأمین کرده و از حقوق آنان محافظت کند. به‌طور مثال می‌توان به صلح حدیبیه و صفین اشاره کرد. در صلح حدیبیه رضای خداوند و رسول او بود، اگرچه بعضی تندروان به مخالفت پرداختند و در صلح صفین رضای خدا و ولیّ او نبود، اگرچه بعضی به آن اصرار کردند.(9)

3.2. اصل هوشیاری و احتیاط پس از صلح

پذیرش صلح به معنای اعتماد کامل و ساده‌لوحانه به دشمن نیست. امام علی علیه‌السلام بلافاصله پس از توصیه به پذیرش صلح به مالک اشتر، نسبت به مکر احتمالی هشدار می‌دهند:

 «وَ لَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّلَ؛(10) اما کاملاً از دشمن بعد از صلح بر حذر باش؛ زیرا دشمن گاهی نزدیکی می‌کند تا غفلت ایجاد کند

 بنابراین اگر مذاکره و صلح انجام شود، نباید به دشمن اعتماد کامل داشت؛ زیرا ممکن است فریب و نیرنگی در کار باشد. بعد از توافق با دشمن باید هوشیار بود و در صورت انجام اقدامی خلاف توافق، برخورد قاطعانه با دشمن داشت.

4.2. اصل دور اندیشی و عدمحسن ظن به دشمن

افزون بر هوشیاری نسبت به توطئه‌های دشمن، باید از حسن ظن و اعتماد به آنان نیز اجتناب کرد و همواره متوجه فریب‌کاری آنان بود. امام علی علیه‌السلام به دوراندیشی توصیه کرده و از اعتماد به دشمن برحذر می‌‌دارد: «فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِی ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ؛(11) دوراندیشی باید در پیش گرفت و از حسن ظن و اعتماد به دشمن پرهیز کرد

 در اسلام با این‌که اصل بر حسن ظن است؛ اما دشمن نمی‌‌تواند مورد اعتماد باشد، چون دشمن است نه دوست.(12) بنابراین، با رعایت شرط دوراندیشی و عدم حسن ظن به دشمن است که صلح به نفع جامعه اسلامی رقم خورده و می‌تواند خطرات و تهدیدات دشمن را برطرف سازد و امنیت جامعه اسلامی را تأمین کند.

5.2. اصل پای‌بندی به عهد و پیمان در مذاکره

در مذاکره و پیمان‌ها، صداقت و وفای به عهد بسیار مهم است. امام علی علیه‌السلام در این باره به مالک اشتر می‌فرمایند:

 «إِنْ عَقَدْتَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَةً، أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ، وَ ارْعَ ذِمَّتَکَ بِالْأَمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَیْتَ؛ اگر بین خود و دشمنت پیمانی بستی، یا مسئولیتی برعهده گرفتی، به عهد خود وفادار باش و امانت را رعایت کن و جان خود را سپر پیمان خود قرار بده

 حضرت علیه‌السلام به مالک اشتر دستور می‌‌دهد جان خودت را سپر پیمانی که با دشمن بسته‌ای قرار بده.

امام علی علیه‌السلام درباره اهمیت معاهده صلح به افکار عمومی مردم اشاره می‌‌کند:

 «فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَیْ‏ءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَیْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِیمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ؛ هیچ فریضه الهی به اندازه لزوم وفای به عهد، مورد اجماع نیست؛ چون عموم مردم در عین اختلاف گرایش‌‌ها و تشتت آراء، به رعایت معاهده صلح و وفای به عهد اتفاق نظر دارند

 حضرت می‌فرماید حتی مشرکان نیز وفای به عهد را الزام‌آور دانسته و از عواقب شوم نقض آن هراس داشتند:

 «وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِیمَا بَیْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِینَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ؛ مشرکان زمان جاهلیت جدای از مسلمانان آن را مراعات می‌کردند؛ چون عواقب پیمانشکنی را دریافته بودند

پای‌بندی به پیمان صلح، حتی اگر مشکلات و سختی‌هایی را در پی داشته و هزینه‌هایی را تحمیل کند، باز هم قابل نقض نیست. امام علی می‌فرماید: «وَ لَا یَدْعُوَنَّکَ ضِیقُ أَمْرٍ لَزِمَکَ فِیهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَیْرِ الْحَقِّ فَإِنَّ صَبْرَکَ عَلَى ضِیقِ أَمْرٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ خَیْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ وَ أَنْ تُحِیطَ بِکَ مِنَ اللَّهِ فِیهِ طِلْبَهٌ لَا تَسْتَقْبِلُ فِیهَا دُنْیَاکَ وَ لَا آخِرَتَکَ؛(13) مبادا مشکلات پیمانی که بر عهدهات قرار گرفته و خدا بر گردنت نهاده، تو را به پیمان‌ شکنی وا دارد؛ زیرا شکیبایی تو در مشکلاتِ پیمان‌هایی که امید پیروزی در آینده را به همراه دارد، بهتر از نقض عهدی است که از کیفر آن می‌‌ترسی و در دنیا و آخرت نمی‌‌توانی پاسخگوی آن باشی

بنابراین تا زمانی که دشمن به شرایط صلح وفادار بماند، باید به معاهده صلح احترام گذاشت و از هرگونه نقض و زیرپانهادن آن دوری کرد.

6.2. اصل پرهیز از فریبکاری در معاهدات صلح

فریب‌کاری، خیانت و خدعه صفات بد و ناپسندی‌ است که انسان مؤمن، چه با دوست و چه با دشمن، باید از آنها اجتناب کند. حضرت علی علیه‌السلام درباره معاهده صلح هرگونه فریب، خیانت و خدعه با دشمن را نادرست خوانده و از آن باز می‌دارد و آن را گستاخی بر خداوند می‌‌داند؛ «فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ وَ لَا تَخِیسَنَّ بِعَهْدِکَ وَ لَا تَخْتِلَنَّ عَدُوَّکَ فَإِنَّهُ لَا یَجْتَرِئُ عَلَى اللَّهِ إِلَّا جَاهِلٌ شَقِیٌّ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَیْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِیماً یَسْکُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ وَ یَسْتَفِیضُونَ إِلَى جِوَارِهِ فَلَا إِدْغَالَ وَ لَا مُدَالَسَهَ وَ لَا خِدَاعَ فِیهِ؛(14) هرگز پیمان‌شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن و دشمن را فریب مده؛ زیرا جز نادان بدکار کسی بر خدا گستاخی روا نمی‌دارد. خداوند عهد و پیمانی را که با نام او شکل می‌‌گیرد، با رحمت خود مایه آسایش بندگان و پنا‌گاه امنی برای پناهآورندگان قرار داده است تا همگان به حریم امن آن روی بیاورند. پس فساد، خیانت و فریب در عهد و پیمان راه ندارد

در این شرط، عهد و پیمان وسیله‌ی امنیت اجتماعی و حریم آرامش مردم و پناهگاه بی‌‌پناهان معرفی شده است. بنابراین، در پیمان صلح باید از هرگونه فساد، خیات و فریب اجتناب گردد تا هم امنیت جامعه حفظ شده و اهداف صلح تحقق یابد و هم از جرئت و گستاخی بر خداوند دوری شود.

7.2. اصل شفاف و روشن بودن معاهدات صلح

معاهده صلح باید شفاف و روشن بوده و تفسیرهای مختلف را برنتابد. این شرط نیز به طور صریح در کلام امام علی علیه‌السلام نقل شده است:

 «وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِیهِ الْعِلَلَ وَ لَا تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التأکید وَ التَّوْثِقَةِ؛(15) قراردادی را امضا نکن که در عبارات آن جای گفت‌وگو باشد و پس از محکم‌کاری و دقت در قرارداد، به عبارات دوپهلو و قابل‌توجیه تکیه مکن

در معاهده صلح باید از الفاظ صریح استفاده شود و از به‌کاربردن واژه‌های دوپهلو و متشابه پرهیز گردد تا راه بهانه‌جویی برای نقض پیمان صلح و زمینه تفسیرهای مختلف و تأویل‌های نابجا را ببندد؛ اگرنه، بعد از پیمان صلح ممکن است برخی طرف‌ها آن را به نفع خود و برخلاف آنچه توافق صورت گرفته است تفسیر کنند.

توجه به شرط شفافیت معاهدات، امروزه در قراردادهای بین‌المللی که طرف‌های آن به زبان‌های مختلف سخن می‌‌گویند، از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا ممکن است یک طرف با کاربردها و ظرافت‌های زبان طرف مقابل آشنایی کامل نداشته باشد. ازاین‌رو، زمینه به کاربردن الفاظ و تعبیرات دوپهلو که به صورت‌های مختلف تفسیرپذیر باشد، وجود دارد و اگر یک طرف اهل خدعه و فریب باشد، می‌تواند معاهدات را به‌گونه‌ای تنظیم نماید که بعد بتواند آن را به نفع خودش تفسیر کند.(16)

8.2. امتیازدهی نباید به قیمت نابودی ارزش‌‌های دینی باشد

در شرایط اضطرار، امتیازدهی موقتی برای حفظ اصل اسلام مجاز است؛ ولی امتیازدهی نباید به قیمت نابودی ارزش‌‌های دینی باشد. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله پیشنهاد مشرکان مبنی بر پرستش متقابل خدایان یکدیگر را با نزول سوره کافرون رد کردند:

 «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ؛(17) دین شما برای خودتان و دین من برای خودم

نتیجه‌گیری:

آموزه‌های اسلامی، در مورد تعامل با بیگانگان، همواره بر استکبار ستیزی و نفی سازش با مستکبران تأکید دارند؛ اما در عین استکبارستیزی، ارتباط و تعامل با دشمن غیرمستکبر را با شرایط و ضوابطی امضا کرده‌اند. اسلام مذاکره را به‌عنوان یک ابزار سیاسی، مشروع می‌‌داند. در مذاکره باید اصولی را رعایت کرد؛ ازجمله اصل حفظ عزت اسلام و مسلمانان، اصل تمایل به صلح و پرهیز از جنگ، اصل هوشیاری و احتیاط پس از صلح، اصل دوراندیشی و عدم‌حسن ظن به دشمن، اصل پای‌بندی به عهد و پیمان در مذاکره، اصل پرهیز از فریب‌کاری در معاهدات صلح، اصل شفاف و روشن بودن معاهدات صلح، و در نهایت این اصل که امتیازدهی نباید به قیمت نابودی ارزش‌‌های دینی باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره فتح، آیه 1.

2. سبحانی تبریزی، جعفر، فروغ ابدیت: تجزیه و تحلیل کاملی از زندگی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، بوستان کتاب قم، قم، 1385ش، ص677.

3. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 6 و نامه 54.

4. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، خطبه 122و 36 و 40.

5. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 54.

6. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق، ج‏2، ص9-14.

7. ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش، ص97.

8. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

9. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام‌، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول‌، تهران، 1386ش، ج11، ص109-110‌.

10. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

11. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح) هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

12. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام‌، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول‌، تهران، 1386ش، ج11، ص111‌.

13. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

14. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

15. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

16. محسنی، محمدسالم، شرایط صلح از دیدگاه امام علی (ع)، پژوهش‌نامه علوی، دوره 12، شماره 23، شهریور 1400ش، ص277-290.

17. سوره کافرون، آیه 6.