چگونه با أدلّه عقلی می توان ثابت كرد قرآن كلام خداوند است؟
ثابت كردن خدایی بودن قرآن:
وجود قران دلالت می كند كه از جانب خداست. غیر خدا را توان بر انشای چنین كتابی نیست. با صراحت تمام هم اعلام كرده كه از جانب خداست. پیامبر و غیر پیامبر را در ایجاد آن دخالتی نیست . خود را آیت خدایی شمرده و اعلام كرده اگر در خدایی بودن قرآن شك دارید و مرا ساخته بشر می دانید و معتقدید و مدعی هستید كه بشر را توان انشای چنین كتابی هست، پس یك سوره مثل سوره های من بیاورید و به جامعه عرضه كنید و در معرض قضاوت سخن شناسان قرار دهید.
با وجود آن كه دشمنان از صدر اسلام در صدد بودند كه آسمانی بودن قرآن را انكار كنند و آن را ساخته ذهن پیامبر یا دیگران معرفی كنند ،ولی نتوانستند به مبارزه طلبی قرآن پاسخ دهند و تا ابد هم نخواهند توانست. الان سرسخت ترین دشمن اسلام ، یهودیان صهیونیست هستند كه از تمام امكانات شان برای نابودی اسلام استفاده می كنند، لیكن تاكنون نتوانستهاند حتی یك سوره مثل قرآن را بنویسند.
قرآن مجید از جهات گوناگون معجزه است. خدایی بودن خود را فریاد می زند. دو نمونه را ذكر میكنیم :
یكی جنبه فصاحت و بلاغت است. قرآن از فصاحت و بلاغتی برخوردار است كه از عهده بشر خارج است. از این رو عرب جاهلی كه در فصاحت و بلاغت و شعر و ادب تخصص بلكه نبوغ داشت، وقتی در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت آن دقت كرد، به معجزه بودن آن پی برد و اظهار عجز و ناتوانی نمود. به سبب اعجاز فصاحتی قرآن ، عدهای از آنان وحی بودن قرآن را پذیرفته و نبوت پیامبر اسلام را تصدیق نمودند .بقیه نیز گر چه ایمان نیاوردند، ولی هماوردی نكردند .عجز خود را از آوردن حتی سوره ای كوچك فریاد زدند. این خود بزرگ ترین دلیل بر آسمانی بودن قرآن است. ثابت میكند كه آوردن كتابی مثل قرآن از دایره قدرت بشر بیرون است. بنا براین قرآن بهترین گواه بر آسمانی بودن خویش است.
همه قبول دارند رسول خدا (ص) امی یعنی درس نخوانده ( نه بيسواد ) بود، ولی با وجود این، كتابی آورد كه پر است از معارف عقلی و دقایق علمی و فلسفی، به طوری كه این كتاب افكار فلاسفه و دانشمندان را به خود جلب كرده و متفكران شرق و غرب عالم را مبهوت و متحیر ساخته است.
امی و درس ناخوانده بودن پیامبر و بیگانه بودن محیط زندگی شان از دانش روز و ناتوانی او از مراحل ابتدایی خواندن و نوشتن كه معلوم همگان بود ، بهترین دلیل بر این است كه قران محصول فكر و فهم ایشان یا تعلیم گرفته از دیگران نبوده است . پیامبر پیش هیچ كسی زانوی شاگردی به زمین نزده است. از هیچ كس تعلیم نگرفته و قبل از بعثت هیچ سخن و كلامی شبیه قرآن از او شنیده نشده و این معارف و آیات به ناگاه بر زبان او جاری شد.
قرآن بر این موضوع تكیه كرده و آن را یكی از نشانه های آسمانی بودن خود شمرده است:
و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لا تخطه بیمینك اذا لارتاب المبطلون؛(1)
تو پیش از نزول قرآن هیچ نوشته ای را نمی خواندی و با دست راست خود (كه وسیله نوشتن است)نمی نوشتی . اگر قبلا می خواندی و می نوشتی ، یاوه گویان شك و تهمت به وجود می آوردند.
و كذلك اوحینا الیك روحا من امرنا ما كنت تدری ما الكتاب و لا الایمان؛ (2)
ما قرآن را كه روح و حیات است ،از امر خود بر تو وحی كردیم .تو قبلا نمی دانستی نوشته و ایمان چیست.
این آیات صراحت دارد كه پیامبر قبل از نزول قرآن با خواندن و نوشتن و معارف بلند قرآن بیگانه بوده ، این ها نه تراوش ذهن او ،بلكه نازل شده از جانب خداوند حكیم است.
دلیل محكم دیگر بر وحی بودن و آسمانی بودن قرآن این است كه پیامبر مومن و خدا ترس و راستگو بود . در این ایمان و خداترسی و راستگویی هیچ شكی نیست. چنین كسی هیچ گاه به خود اجازه نمی دهد تراوش فكر و ذهن خود را به خدا و آسمان نسبت دهد زیرا یقین دارد كه نسبت دادن مطلبی به خدا، افترا به خدا و بزرگ ترین گناه است. با قهر خدا مواجه خواهد شد . هیچ قدرتی نیست تا او را از قهر خدا برهاند.
اگر افرادی غیر از پیامبر بودند، ممكن بود به خود این جرات را بدهند كه مطالب ساخته ذهن و روح خود را به خدا نسبت دهند تا بهتر مقبول خلق گردد ،ولی از مومن بی نظیری چون پیامبر با آن مرحله خداترسی چنین كاری محال است .
قرآن افترا و نسبت دادن چیزی را به خدا بزرگ ترین گناهان می شمارد :
و من اظلم ممن افتری علی الله كذبا ؛(3)
چه كی ستمكارتر از كسی است كه به دروغ چیزی به خدا ببندد؟!
از زبان پیامبر اعلام می كند كه از خدا چنان ترسی دارد كه هیچ گاه چیزی بر خدا نمی بندد، زیرا می داند كسی نمی تواند نگهدار او از قهر خدا باشد:
قل ان افتریته فلا تملكون لی من الله شیئا ؛(4)
بگو اگر آن را به خدا بسته باشم ، نمی توانید در قبال خدا مالك و نگهدار من باشید.
با توجه به دلایلی كه گذشت نمی توان گمان كرد قرآن از از جانب غیر خدا باشد.
پی نوشت ها:
1. عنكبوت(29)،آیه 48.
2 .شوری(42)،آیه 52.
3. انعام(7)،آیه 21 و آیات فراوان دیگر.
4.احقاف(46)،آیه 8.