در روایتی از امام رضا علیه السّلام آمده: «حَدِّثِ النّاس بما یَعرِفون، و اتْرُكْهُم ممّا لا یعرفون، كأنّك ترید أن تكذب علی الله فی عرشه». منظور از بخشِ اخیر روایت چیست؟
در روايات آمده است كه: گروهي از اهل بصره به خدمت امام عليبنموسي الرضا (ع) رسيدند و در حضور امام دربارة عقايد و افكار يونس بنعبد الرحمن (درحاليكه يونسبن عبد الرحمن به دستور امام به اتاق كناري رفته بود و صداي آنان را ميشنيد) بسيار بد گفتند. حقيقت اين بود كه آنان به دليل كمظرفيتي، مطالب يونس را دربارة امامت و ولايت برنتابيده و دچار كجفهمي شده بودند. امام پس از وداع و خروج اهل بصره، يونس را خواست و به او فرمود: «يَا يُونُسُ حَدِّثِ النَّاسَ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ اتْرُكهُمْ مِمَّا لا يَعْرِفُونَ كأَنَّك تُرِيدُ أَنْ تُكذَّبَ عَلَي اللهِ فِي عَرْشِهِ؛ (1) اي يونس! با مردم بهاندازة فهم و دركشان سخن بگو، و از بيان آنچه درك نميكنند پرهيز كن، (در غير اين صورت از نظر آنان) گويا تو قصد كردهاي بر خداوندي كه در عرشش بر همگان حكم ميراند، دروغ ببندي».
مقصود امام اين بود كه نسبتهايي كه آنان به تو ميدهند، ناشي از نبود درك كافي سخنان تو در امر امامت و مقام امام است؛ لذا در بیان و كلامت با توجه به مخاطب و مقتضای حال مواظبت كن تا مورد اهانت و كم ظرفیتی آن ها قرار نگیری. در بخشي از روايت معروف أربع مأة، امير مؤمنان (ع) ميفرمايد:
با مردم به آن مقدار كه توان فهم و شناخت دارند، معاشرت كنيد و از آنچه (تحمل دركشان را ندارند و) انكارش ميكنند، وانهيد و آنان را به روي خود و ما وانداريد؛ زيرا (فهم و پذيرش) امر ما دشوار و سخت است و بهجز فرشته مقرب يا پيغمبر مرسل يا بندهاي كه خداوند دل او را به ايمان آزمايش كرده (و ايمانش پذيرفته) شده است، تحمل نتواند كند. (2)
پی نوشت:
1. ابيجعفر محمدبنحسن طوسي، إختيار معرفةالرجال،تصحيح مير داماد الأسترابادي، تحقيق السيد مهدي الرجائي ،سال 1404ق، چاپخانه بعثت - قم، ناشر مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث،ص 487، ح 924.
2. ابيجعفر محمدبنعليبنحسين صدوق، الخصال، تصحيح علي أكبر الغفاري، سال 18 ذي القعدة الحرام 1403 - 1362،ناشرمنشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج 2، ص 610، ح 10.
در روايات آمده است كه: گروهي از اهل بصره به خدمت امام عليبنموسي الرضا (ع) رسيدند و در حضور امام دربارة عقايد و افكار يونس بنعبد الرحمن (درحاليكه يونسبن عبد الرحمن به دستور امام به اتاق كناري رفته بود و صداي آنان را ميشنيد) بسيار بد گفتند. حقيقت اين بود كه آنان به دليل كمظرفيتي، مطالب يونس را دربارة امامت و ولايت برنتابيده و دچار كجفهمي شده بودند. امام پس از وداع و خروج اهل بصره، يونس را خواست و به او فرمود: «يَا يُونُسُ حَدِّثِ النَّاسَ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ اتْرُكهُمْ مِمَّا لا يَعْرِفُونَ كأَنَّك تُرِيدُ أَنْ تُكذَّبَ عَلَي اللهِ فِي عَرْشِهِ؛ (1) اي يونس! با مردم بهاندازة فهم و دركشان سخن بگو، و از بيان آنچه درك نميكنند پرهيز كن، (در غير اين صورت از نظر آنان) گويا تو قصد كردهاي بر خداوندي كه در عرشش بر همگان حكم ميراند، دروغ ببندي».
مقصود امام اين بود كه نسبتهايي كه آنان به تو ميدهند، ناشي از نبود درك كافي سخنان تو در امر امامت و مقام امام است؛ لذا در بیان و كلامت با توجه به مخاطب و مقتضای حال مواظبت كن تا مورد اهانت و كم ظرفیتی آن ها قرار نگیری. در بخشي از روايت معروف أربع مأة، امير مؤمنان (ع) ميفرمايد:
با مردم به آن مقدار كه توان فهم و شناخت دارند، معاشرت كنيد و از آنچه (تحمل دركشان را ندارند و) انكارش ميكنند، وانهيد و آنان را به روي خود و ما وانداريد؛ زيرا (فهم و پذيرش) امر ما دشوار و سخت است و بهجز فرشته مقرب يا پيغمبر مرسل يا بندهاي كه خداوند دل او را به ايمان آزمايش كرده (و ايمانش پذيرفته) شده است، تحمل نتواند كند. (2)
پی نوشت:
1. ابيجعفر محمدبنحسن طوسي، إختيار معرفةالرجال،تصحيح مير داماد الأسترابادي، تحقيق السيد مهدي الرجائي ،سال 1404ق، چاپخانه بعثت - قم، ناشر مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث،ص 487، ح 924.
2. ابيجعفر محمدبنعليبنحسين صدوق، الخصال، تصحيح علي أكبر الغفاري، سال 18 ذي القعدة الحرام 1403 - 1362،ناشرمنشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج 2، ص 610، ح 10.