من در سني ام كه نبايد تنها باشم ؛ اما هستم . بي حوصله ام . ديگران را كه مي بينم كه با برادرهايشان هستم ناراحت مي شوم و دلم مي خواهد من هم برادري داشتم . اما تك فرزندم شب ها وقتي ترانه گوش مي دهم كمي آرام مي شوم. بچه هاي فاميل هايمان هم همه سنشان كمتر از من است. ديگر مي توانم بگويم تنهايي را باور كرده ام . البته همكلاسی هایم در مدرسه هم هستند ؛ اما دوستي شان فقط در مدرسه است . دوست دارم برادري هم سن خودم داشتم تا با او باشم . پدر و مادرم از اين حرف ها اطلاعي ندارند و نمي خواهم به آن ها بگويم .چون احساس مي كنم به سني رسيده ام كه به اصطلاح بزرگ ام
توجه شما را به نكات ذيل جلب مينمايم:
1. مشكل شما يكي از مشكلات يكي دو دهه اخير است كه بر خلاف دهههاي گذشته والدين به جاي چند فرزندي به تك فرزندي روي آوردهاند. با عنايت به اين مطلب نبايد به گونهاي به مشكل خود بنگريد كه گويا در داشتن اين مشكل نيز تنها هستيد.
اولين گام در حل هر مشكل پذيرش اصل مشكل است. بايد بپذيريد كه شما تنها هستيد و نميتوان به صورت معجزهآسا به خواهر يا برادري نايل آييد.
2. حال كه مشكل خود را پذيرفتهايد بايد به جاي وادادگي و انفعال در برابر این مشكل ، با همتي والا و استوار به حل مشكل خود بپردازيد. اين مشكل يكي از مشكلات متوسط شما در طي دوران زندگي است و مشكلات بسيار سختتر و پيچيدهتر فراروي شما ميباشد . از هم اكنون بايد ياد بگيريد كه خود را در برابر مشكلات ريز و درشت نبازيد و به اصطلاح كم نياوريد.
3. خوشبختانه مشكل شما هميشگي نيست و احتمالا حداكثر تا 10 و 15 سال آينده با ازدواج موفق به اين مشكل خود پايان خواهيد داد.
4. يكي از بدترين شيوههاي مواجهه با مشكل بزرگنمايي و بغرنج سازي مشكل ميباشد . چه بهتر در كنار راهكارهاي عيني و بيروني از درون نيز به خود تلقيني و خودنگري مثبت بپردازيد. آيه يأس خواندن و خودگوييمنفي هنري براي شما محسوب نميگردد و اين القائات مثبت و انرژيزاست كه از هنر زندگي كردن شما حكايت دارد.
5. در دل هر تهديدي يك يا چند فرصت طلايي خوابيده است . به عنوان مثال: اگر تك فرزندي شما يك تهديد محسوب گردد در كنار آن دهها فرصت كليدي و حياتي براي شما به ارمغان آورده است . سعي نماييد با فهرست نمودن مزايا و معايب تك فرزندي به شكار فرصتهاي ناشي از آن بپردازيد. شك نكنيد هر گونه منفي نگري به سوختن فرصتها ميانجامد و در آيندهایي نزديك حسرت اين دوران طلايي را خواهید خورد.
6. در حد امكان از آرامشگرهاي موقت بر حذر باشيد؛ چرا كه پناه بردن به موسيقي يا فيلم يا بازي كامپيوتري و اساماس شما را از حل اساسي مشكل باز ميدارد . درست است كه موسيقي آرامشدهنده است، ولي در كوتاه مدت اثر خود را از دست ميدهد و شما را به شرايط به مراتب بدتر از شرايط فعلي در ميافكند. بايد ياد بگيريد مردانه و به صورت منطقي و پايدار (شيوه مسأله مدار) به حل مسائل خود بپردازيد و نه به شيوه هيجان مدار و غير پايدار.
7. در كلاسهاي مهارتهاي زندگي شركت كنيد و به ويژه با مهارت خلق منفي و حل مسئله آشنايي يابيد.
8. رابطه سالم و غير افسردهوار با خداوند را تقويت نماييد و با ارتباط عميق و وثيق با خداوند از ميزان عطش خود به ديگران بكاهيد. بسياري از افرادي كه از سلامت و بهداشت روان بالايي برخوردارند ، از استقلال عاطفي و رواني مطلوبي برخوردارند و بسياري از خلأهاي رواني هيجاني خود را به صورت غيرافراطی با خداوند پر ميكنند.
9. تجربه شخصي بنده به عنوان كارشناس ارشد روانشناسي نشان ميدهد كه مسجد و شركت مستمر در نماز جماعت، بزرگترين سهم تأثير را در پر كردن غير آسيبزاي خلأهاي عاطفي ارتباطي دارد.
امروزه در غرب نيز به توصيه روانشناسان و روانپزشكان بسياري از افراد از طريق شركت در مراسم كليسا و ...، به بهداشت روان خود كمك ميكنند.
10. سعي نماييد به صورت دو هفته يك بار يا به صورت ماهانه با يك روانشناس باليني در ارتباط باشيد. روانشناس ميتواند به شما تكنيكهايي بياموزد كه به بهترين نحو به مديريت تنهايي خود بپردازيد.
11. در اينترنت عبارت: «احساس تنهايي» را جست و جو نماييد و با مقالات مفيد در اين زمينه آشنا شويد.
12. ورزش دستهجمعي به صورت مستمر را از نظر دور نداريد و به گونهاي برنامه ريزي كنيد كه سه روز در هفته با دوستان خود به باشگاه برويد. شركت در كلاس ها و برنامه ریزی دقیق و جزیی برای پیشرفت باعث می شود كه احساس تنهایی تان كاهش پیدا كند.